رسول بهروش در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «کشمکش بین شورای شهر تهران و برخی قهرمانان کشتی همچنان ادامه دارد. سوژه هم تصمیم شورا برای تغییر نام خیابان تختی در محدوده تجریش، در منطقه یک شهرداری تهران است. بعد از آن که شورای شهر تصمیم گرفت اسم این خیابان را تغییر دهد و آن را به یاد استاد بزرگ موسیقی ایران «جلیل شهناز» نامگذاری کند، برخی قهرمانان و پیشکسوتان کشتی ایران به این موضوع اعتراض کردند. اعتراضها تا جایی پیش رفت که ظاهرا فرمانداری تهران با تغییر نام خیابان مذکور مخالفت کرد اما اعضای شورای شهر در یکی از آخرین جلساتشان بار دیگر روی این موضوع پافشاری کردند. حالا باز نامهای مفصل با امضای دهها تن از اهالی کشتی منتشر شده که نشان میدهد آنها کماکان روی این موضوع بحث دارند و نمیتوانند برداشته شدن نام تختی از یکی از خیابانهای تهران را تحمل کنند.
شورای شهر برای تصمیمش استدلالهایی دارد که هم از نظر تاریخی و هم از نظر مدیریت شهری قابل تامل به نظر میرسد؛ از جمله این که خود جهان پهلوان هرگز در ویلایی که در این خیابان به او اهدا شده بود زندگی نکرده. استدلال بعدی هم این است که در تهران بیش از ۱۵ خیابان و معبر دیگر به نام تختی وجود دارد و تغییر نام اخیر در راستای حذف نامهای تکراری و کاستن از اشتباهات شهروندان صورت میگیرد. ظاهرا اما هیچکدام از اینها جماعت گوششکسته را راضی نکرده و جلوی اعتراض آنها را نگرفته است. در بیانیه جدید قهرمانان کشتی بار دیگر بر وجوه اخلاقی و انسانی ممتاز تختی تاکید شده و این که پایدار ماندن این خیابان به نام جهان پهلوان، باعث ترویج خلقیات و خصوصیات او بین سایر ورزشکاران میشود. اما آیا اینطور است؟
ما البته مدافع شورای شهر نیستیم و عقیده داریم آنها ابزار لازم برای دفاع از تصمیمشان را دارند اما یادآوری این نکته لازم است که نباید تختی را صرفا در قاب نام یک خیابان محصور دانست؛ چه این که این اتفاقا ظلم بزرگتری به جهان پهلوان است. این همه اعتراض و مقاومت در قبال تغییر نام یک خیابان، در حالی صورت میگیرد که در تهران و سایر شهرهای کشور دهها و بلکه صدها معبر و گذر و محله و سالن و ورزشگاه و تورنمنت به نام این قهرمان فقید وجود دارد و اسم او بیتردید یکی از پرتکرارترین نامها در سراسر ایران به شمار میآید. اگر قرار بود «اسم»ها معجزه کنند، حتما تا به حال این اتفاق باید رخ میداد و با این همه یادآوری نام تختی در هر شهر و کوی و برزن باید شاهد حداکثر الگوبرداری از جهان پهلوان تختی بین ورزشکاران و هواداران میبودیم اما انصافا آیا چنین اتفافی رخ داده؟ ضمن احترام به همه قهرمانان آزاده کشور، حقیقتا امروز چقدر خلقوخو و منش منتسب به تختی در ورزش ایران وجود دارد؟ این همه تکرار نام اسطوره، چقدر باعث رعایت آداب رقابت جوانمردانه و نیز مردمداری و غمخواری بین ستارههای ورزشی شده است؟ آیا در حال حاضر واقعا وضعیت ما از این نظر «ایدهآل» است و میتوانیم به ورزش کشور نمره قبولی بدهیم؟ راستی که چقدر پاسخ دادن به این سوال سخت است!
حالا که جامعه ورزش دلچرکین است، چه بهتر که شورای شهر از تصمیمش منصرف شود و با حفظ نام تختی، خیابان دیگری را برای نامگذاری به اسم استاد شهناز پیدا کند اما کاش جامعه ما روزی از این همه ظاهرگرایی عبور کند و در پیله کلمات باقی نماند. اسم تختی که هست و زیاد هم هست اما «رسم» تختی را چقدر جدی گرفتهایم، ارج نهادهایم و ترویج کردهایم؟»