اما سالمندان کار چه کسانی هستند؟ حتماً روزها و شبهایی که بیرون هستید بسیاری از سالمندانی را دیدهاید که در اتوبانها، چهارراهها، پارکها، بازارها و متروها اجناس ناچیزی در دست دارند یا با اجناس کمی سفرهای روی زمین انداختهاند یا در گوشهای نشستهاند و نی میزنند، دستفروشی میکنند و …
آنها سالمندان کار هستند، پرریسکترین و درماندهترین سالمندان … سالمندانی که روایت زندگی روزمرهشان نیازمند پژوهش است و داستانهای شنیدنی بسیاری دارند.
اقتصاد ناامن و پرتلاطم جامعه ایران، زندگی را برای سالمندان فرودست ناآرامتر از پیش ساختهاست و بسیاری از سالمندان بدون درآمد و فقیر در جستوجوی معاش و بقاء به خیابانها و فضاهای عمومی پناه آوردهاند. زیست سالمندان فرودست در وضعیت اقتصادی امروز بسیار دشوار شده است بهخصوص زمانی که فرد سالمندی از بیماری، ناتوانی جسمی و ازکارافتادگی رنج میبرد که با هزینههای بالای درمانی و پزشکی همراه است.
از سوی دیگر، در جامعهای که بازنشستگی، کالایی بوده که همگی استطاعت خرید این کالا را نداشتهاند و درنتیجه در دوره زندگی سالمندی فاقد هر گونه منبع درآمدی هستند، ظهور سنخهایی چون سالمندان کار گسترش مییابد. امروز بسیارند سالمندانی که فاقد منابع درآمدی هستند، سالمندانی که تنها به نیروی کار خسته، نحیف و بیمار خود وابستهاند و در شرایط معیشتی دشواری بهسر میبرند و درنتیجه برای دستیابی به معیشت حداقلی در شکل سالمندان کار در فضاهای عمومی ظهور میکنند.
این دسته از سالمندان افرادی هستند که طی دوره زندگی کاری، توانایی خرید بیمه بازنشستگی را نداشتهاند و درنتیجه در دوره زندگی سالمندی از کالای بازنشستگی بینصیب ماندهاند و تنها از فروش نیروی کار خود گذران معاش میکنند. آنها علاوه بر اینکه مستمری بازنشستگی و داراییهای سرمایهای ندارند، اغلب از حمایتهای فرزندان و اعضای خانواده نیز بیبهرهاند و منابعشان فقط و فقط نیروی کارشان است، نیروی کاری که هر لحظه رو به فروپاشی و زمینگیری است. این سالمندان در برابر ریسکهای زندگی، بروز بیماریها و هزینههای زندگی، خودشان شخصاً مسئول هستند. درنتیجه در فقدان نظام کارآمد حمایتی، خودشان دست به ابتکار میزنند و چنین زیست شغلی را برمیگزینند.
در این میان، شرایط نظام اقتصادی کشور حتی بسیاری از سالمندان بازنشسته جامعه کارگری را نیز مجدداً وارد بازار کار کرده است؛ این سنخ از سالمندان نیز برای غلبه بر مشکلات اقتصادی و معیشتی، عمدتاً در بازار کار غیررسمی و مشاغلی چون رانندگی، دستفروشی و فعالیتهای خدماتی فعالیت میکنند. بنابراین در جهان پرمخاطره امروز، بازنشستگی نیز از معنا تهی شده است. دیگر، بازنشستگی نیز ضامن رفاه زندگی در سالمندی نیست، چه زمانیکه فرد سالمندی از درآمد بازنشستگی نیز بیبهره باشد.
بهنظر میرسد هر چند در حال حاضر در کشور سالمندان زیادی داریم {حدود ۸ میلیون نفر از جامعه ایران، بالای ۶۰ سال هستند} اما «سالمندی» امری غایب است. نهتنها برای فرودستان، «سالمندی» وجود ندارد بلکه در جامعه ما «سالمندی» برای فرادستان نیز مهیا نیست {با این تفاوت که سالمندان فرادست برای حمایت و مراقبت از خود از سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی خوبی برخوردارند}. شاید به این دلیل که مسئله سالمندی در جامعه ما تا به امروز هم در ساحت علمی و هم در ساحت سیاستگذاری در حاشیه بوده است. امید است که بهتدریج صدای سالمندان شنیده شود و برای سالمندی {زندگی سالمندی} در جامعه سیاستهایی اندیشیدهشود