شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۴

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

غزل ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی به همراه تفسیر و معنی غزل شماره چهارصد و هشتاد و هفت حافظ شیرازی بزرگترین غزل سرای ایران در این مطلب.
کد خبر: ۲۸۶۲۵۳

غزل شماره ۴۸۷

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

 

 

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد

آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

از پای تا سرت همه نور خدا شود

در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

وجه خدا اگر شودت منظر نظر

زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

گر در سرت هوای وصال است حافظا

باید که خاک درگه اهل هنر شوی

 

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تعبیر غزل ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

 

نردبان ترقی پله پله است و باید این پله ها را یکی یکی طی کنی. تا رنج شاگردی نبری استاد نخواهی شد. اگر می خواهی به نیت خود برسی باید خود را به علم و هنر مجهز باشی و تواضع نمایی.

آخرین اخبار