به گزارش ایران اکونومیست، غلامرضا تختی محبوبترین شخصیتی بود که از ابتدای شکلگیری ورزش نوین در ایران، ظهور کرده بود. کشتیگیری متولد ۱۳۰۹ که تنها ۳۷ سال زندگی کرد. برنده مدال طلای المپیک ۱۹۵۶ و نقره بازیهای المپیک ۱۹۵۲ و ۱۹۶۰ و قهرمان جهان در مسابقات جهانی ۱۹۵۹ و ۱۹۶۱ چنان مورد توجه مردم و رسانهها قرار داشت که با شکست او در فینال المپیک رم، تیتر زده شود «تختی باخت، ملت ایران عزادار شد.»
امروزه پس از نیم قرن از درگذشت تختی، بیشتر صحبتهایی که از او میشود آمیخته با داستانها و افسانههاست. غافل از اینکه عامل محبوبیت تختی خصوصیاتی ساده و انسانی بود.
جوانی بااراده
هرگاه میخواهیم از غلامرضا بگوییم، سریع به سراغ مدالهایش میرویم. درحالی که صحبتهای او در دوران ابتدای کشتی، بسیار باارزشتر از مدال هایش بود:
«.. وزنم هفتاد کیلو شده بود. اما این هم دلیل نمیشد که بتوانم حریفانم را شکست بدهم. آنقدر پشتم به زمین خورده بود که پشتم بوی تشک گرفته بود. بعضی وقتها میشنیدم که به طعنه دربارهام میگفتند: "اینو ببین که باز هم لخت میشه و تمرین میکنه! "»
تختی و لقبی که از مردم هدیه گرفت
اراده، عبارتی در قاموس زندگی تختی بود که برای اکثر ایرانیان مفهومی ندارد. کم نداشتهایم جوانانی را که در سالهای اخیر نامی دست و پا کردهاند. اما بلافاصله پس از کسب یک مدال جهانی به بیراهه رفتهاند و حتی گاهی اوقات رسماً خلافکار شدهاند.
غمانگیزترین شکست
تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن قهرمان شد و در فینال المپیک ۱۹۶۰ این شانس را پیدا کرد که از عنوان خود دفاع کند. این اولین باری بود که یک کشتی گیر ایرانی فرصت دفاع از عنوان خود را پیدا میکرد. همه چیز به نفع تختی بود. عصمت آتلی قبلاً هم حریف تختی نشده بود. از طرف دیگر به دلیل جدول مسابقات، تختی با مساوی هم قهرمان میشد، اما آتلی حتماً باید حمله میکرد. درحالی که استیل کشتی او کاملاً بسته و دفاعی بود. اینجا بود که نقش مربیان بیشتر از قبل به چشم آمد. نزدیک ۲۰ ایرانی در کنار تشک به تختی دستور فنی میدادند و از او میخواستند که حمله کند. اما مربی ترکها حرفی به یادماندنی به آتلی زد: «تختی خدا نیست که شکستناپذیر باشد، تو تلاش خود را بکن. اگر هم باختی، باختن که ننگ و عار نیست».
تختی و لقبی که از مردم هدیه گرفت
آتلی پاسخ همین رقابت شرافتمندانه را گرفت و سرانجام تختی را خاک کرد. مدال طلا از دست تختی خارج شده بود. او باز هم تلاش کرد. یک بار دیگر خاک شد و آتلی با پیروزی، قهرمان المپیک شد تا «ورزش ایران عزادار شود.» هرچند به گفته مصطفی داغستانلی نابغه ترک، آتلی حریف یک دست تختی هم نبود. اما... تختی هیچ کسی را مقصر ندانست. تنها گفت: «مدال طلا در دستم بود، آن را انداختم و آتلی آن را برداشت.»
پرچمی که از او گرفته شد
المپیک ۱۹۶۰، سومین المپیک تختی بود و او تا آن زمان با یک طلا و یک نقره به پرافتخارترین ورزشکار ایران در المپیک بدل شده بود. در عین حال محبوبترین بود و لایقترین فرد برای حمل پرچم ایران در روز افتتاحیه. اما خودش نزد جعفر سلماسی مربی تیم ملی وزنهبرداری در آن بازیها رفت و گفت: «شما بزرگتر ما هستید. اولین مدال ایران در المپیک را شما آوردهاید. این حق شماست که پرچمدار شوید.» و خودش به سایر ورزشکاران پیوست و پشتسر سلماسی رژه رفت. چهار سال بعد هم دیگر مشخص شده بود که تختی از طرفداران جبهه ملی ایران میباشد. این بود که با وجود سابقه بیشتر او، پرچم ایران را به شاهمیر رئیس فدراسیون شنا دادند تا به عنوان پرچمدار در مراسم رژه افتتاحیه حرکت کند.
محبوبیت پس از مرگ
یکی از کارکنان هتل آتلانتیک پس از مرگ تختی گفت: «تختی پریشب دیروقت به هتل آتلانتیک مراجعه کرد و اتاقی خواست و اضافه کرد که، چون دیروقت است، نمیخواهد به خانه برود و از کارکنان هتل تقاضا نمود که نامش را در دفتر هتل ثبت نکنند. روز بعد (۱۶ دی) پس از صرف صبحانه از هتل خارج شد. اما دیشب به هتل بازگشت و وارد اتاق شماره ۲۳ شد و دیگر خارج نشد. کارکنان هتل که از این وضع نگران شده بودند، مقابل اتاق او رفته و، چون باز هم صدایی از داخل اتاق نشنیدند و از طرفی ملاحظه کردند که در اتاق قفل است در را شکستند و با جسد تختی روبرو شدند...» تا ساعت ۲ بعدازظهر جمعی حدود ۲ هزار نفر در برابر پزشکی قانونی اجتماع کرده بودند حتی وقتی به آنها گفتند که تشییع جنازه امروز صورت نمیگیرد، سیل جمعیت پراکنده نشد. سرانجام در ساعت ۲:۴۵ جنازه تختی از پزشکی قانونی بیرون آمد. قرار بود تشییع جنازه در شب انجام شود، اما افزایش جمعیت سبب شد که تصمیم به تشییع جنازه در بعدازظهر گرفته شود. مردم وارد غسالخانه شدند. درب غسالخانه را از جای کندند و عدهای مشغول خراب کردن روزنه شیشهای غسالخانه شدند...
قهرمانانی که تختی نشدند
پس از تختی، بارها و بارها تلاش شد که «اسطورهسازی» کنیم. هرگاه قهرمانی یکی دو مدال خوشرنگ گرفت، القاب را به سوی او سرازیر کردیم و بعد فهمیدیم که او تختی ثانی نیست. شاید در این سال بهتر از هر وقت دیگر ایمان آوردهایم که میتوان قهرمان شد، میتوان با متصل شدن به سیاسیها القاب مختلف دریافت کرد. اما مسلماً مردم به این نوع قهرمانان لقب جهان پهلوان نخواهند داد.
پایان سخن، کلامی است از رسول خادم که یک دهه قبل در سالروز مرگ پهلوان ورزش گفت: «تختی لقبش را از مردم گرفت. این چیزی است که فقط و تنها فقط مردم حق دارند آن را به یک قهرمان بدهند.»