به گزارش ایران اکونومیست؛ با دکتر حسین شیرزاد معاون وزیر جهاد کشاورزی و مدیرعامل سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران در این باره گفت و گویی انجام شده که در ذیل می آید:
س: آقای دکتر شیرزاد، دفتر نظامهای بهرهبرداری سازمان مرکزی تعاون روستایی متولی تاسیس نظامهای بهرهبرداری مطلوب در طرح۴۶ هزار هکتاری دشت سیستان است. با تشکر از جنابعالی بابت وقتی که به این مصاحبه اختصاص دادید، سئوال اول را از اینجا آغاز میکنیم که طرح مذکور چگونه و با چه اهدافی در منطقه آغاز شدهاست؟
ج: این طرح بعنوان یکی از مهمترین و جسورانه ترین طرحهای توسعه کشاورزی طی پنجاه سال اخیر؛ با ابتکار مهندس حجتی به دلیل آشنایی دقیق و ظریف وی از موقعیت استان، بافتار اجتماعی در کنار ساختار اکولوژیک، توان منابع پایه و هیدروپولتیک منطقه طرح (کمک به افزایش قدرت چانه زنی بینالمللی درافزایش حق آبه دریافتی واحیای تالاب بین المللی هامون ازطریق ایجاد زیرساخت های مدرن آبی) محسوب میشود. همانگونه که میدانید، سیستان و بلوچستان درحاشیه جنوب شرقی کشور با موقعیت راهبردی و ترانزیتی ویژه همواره آسیب حداکثری را از اقتصاد پنهان، زیرزمینی یا غیررسمی پذیرا بوده است. این استان با دربرگرفتن بیش از ۱۱ درصد وسعت ایران ، متأسفانه بدلیل نرخ بالای بیکاری و سهم پایین مشارکت اقتصادی، در کنار موقعیت خاص جغرافیایی و همسایگی با کشورهای پاکستان و افغانستان، غالبا با گسترش شبکه فعالیتهای غیرمجاز با گردش مالی قابل توجه بویژه در زمینه قاچاق مواد مخدر، سوخت وکالا مواجه بوده ، درآمدهای نامشروع حاصله پس از طی فرآیند پولشویی و ورود به چرخه اقتصادی استان، بر نابسامانی های اقتصادی منطقه افزوده است. این دور باطل توسعه نیافتگی با گردش سرمایهها در حوزه اقتصاد استان که۵ نیمی از آن پنهان است ادامه یافته و طی سالیان گذشته با وقوع خشکی و خشکسالی های پی درپی این وضعیت تشدید شده است. تحلیل منابع آبی نشان میدهد قسمتی از حوضههای آبریز هیرمند، کویر لوت، هامون جازموریان و دریای عمان در این استان واقع شده و منابع آبهای سطحی استان را، آورده رودخانههای سیستان، شیردل، گلمیر، سرباز و چند رودخانه فصلی دیگر تشکیل می دهد، بنابراین موضوع آب و استفاده بهینه از آن، از اصلیترین مسائلی است که در گذشته، حال و آینده منطقه مذکور، بیشترین سهم را در عرصه مسائل اقتصادی،اجتماعی، سیاسی و امنیتی دشت ۲۰۳ هزار هکتاری سیستان داشته و عدم توجه به دیالکتیک کم آبی در سیاستگذاری بخش کشاورزی استان منجر به تشدید بحران های عمیق در این زمینه خواهد شد.
س: چه الزامات ابتدایی برای طراحی و برنامهریزی چنین طرح بزرگ و کم سابقهای در استان سیستان و بلوچستان برای عملیاتی نمودن طرح، پیش روی مجریان قرار داشته است ؟
ج: براساس آمارهای رسمی، طی ۷ سال گذشته تنها کمتر از ۳ درصد از کل ارزش افزوده بخش کشاورزی کشور در استان سیستان و بلوچستان ایجاد شده است. کمبود آب که عمدتاً ناشی از خشکسالی ها یا نرخ پایین بارش در سالیان اخیر در منطقه بوده و تجسم عینی آن در خشک شدن دریاچههای هامون و جازموریان مشاهده میشود، یکی از مسائل اساسی استان در بخش کشاورزی است. منطقه سیستان شامل؛ زابل ، هامون ، هیرمند ، نیمروز و زهک (بلوچستان مشتمل بربقیه شهرها از خاش تا چابهار است) ازنظر اقلیمی جزء مناطق خشک کشور محسوب شده ، پایداری و حیات منطقه به سخاوت رودخانه هیرمند وابستگی کامل دارد. باتوجه به سیر نزولی ورودی آب رودخانه هیرمند طی پانزده سال گذشته و خشک شدن آن در سال آبی گذشته و عدم فعالیتهای کشاورزی منطقه، درآمد خانوارهای ساکن دشت سیستان به حداقل خود رسیده بطوریکه جهت دستیابی به حداقل درآمد ناچار به مهاجرت به سایر نقاط کشور شدهاند. اجرای طرح انتقال آب با لوله به روش کم فشار به اراضی کشاورزی دشت سیستان در سطحی بالغ بر ۴۶۰۰۰ هکتار میتواند تحولی عظیم در ساختار اقتصادی، اجتماعی و امنیتی منطقه بوجود آورد. بنابراین الزامات برنامهای توسعه و مدیریت یکپارچه منابع آب، خاک ، کشاورزی و منابع طبیعی؛ وزارت جهاد کشاورزی را بر آن داشت تا برای دشت سیستان بمثابه مهمترین اکوسیستم شکننده کشور حتی بعنوان منطقه استراتژیک در جغرافیای امنیتی کشور، برنامهریزی توسعه منطقهای را از طریق بازسازماندهی درقالب یک سازمان اجرایی خاص بر محور آب در دستور کار قرار دهد. لذا یکی از مهمترین الزامات پیش روی وزارتخانه، تبدیل محدوده طرح به قطب تولید محصولات کشاورزی و تولید برای منطقه و کشور و حل مشکل اشتغال شرق کشور بوده است.
س: مفروضات مقدماتی و نخستین طرح که ذهن برنامهریزان و مسئولان ملی و محلی را به خود مشغول کرده بود چه بود و سرانجام طرح با چه مختصاتی وارد مراحل عملیاتی شد؟
ج: مفروض اولیه طرح در آغاز سال اجرایی یعنی ۱۳۹۳ آن بود که در بازه زمانی سه ساله، با توسعه کشاورزی بمنظور کاهش نرخ بیکاری ، مهاجرت و جلوگیری از پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن، کاهش حجم نقدینگی سیال ناشی از فعالیتهای نامشروع و بهبود شاخصهای اقتصاد کشاورزی از طریق بهرهوری هوشمندانه و بهینه از منابع پایه تولید در اراضی کشاورزی دشت سیستان بوسعت ۱۵۰ هزار هکتار، بکمک توسعه بخشهای پسین و پیشین زنجیره تولید ، تأمین و عرضه کشاورزی و تبدیل منطقه به قطب تولید کشاورزی بتوان در راستای توسعه یافتگی منطقه گام برداشت. از این روی، الزام به مدیریت یکپارچه منابع آب و خاک کشاورزی و منابع طبیعی در قالب یک سازمان اجرایی منظم و منسجم غیردولتی، بر اساس قانون پنجم و ششم توسعه در دستور کار قرار گرفت. بعلاوه، وجود ۷۰۰۰۰ بهرهبردار در ۴۶ هزار هکتار پهنه زراعی، مدرن سازی سامانههای موجود انتقال و توزیع آب کشاورزی و ایجاد مدلهای نوین از طریق ظرفیت بالای انتقال آب با لوله که در نوع خود برای فعالیتهای کشاورزی در سطح کشور منحصر بفرد بوده است، با اعتباری معادل کل اعتبار مورد نیاز طرح بالغ برمبلغ ۲۵۶۸۰ میلیارد ریال را الزامی میساخت . طی سال جاری نیز با پیشنهاد دولت محترم در لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ و با اذن مقام معظم رهبری مبلغ ۳۵۰ میلیون دلار برای این منظور اختصاص یافته است. لذا با توجه به محدودیت وابستگی و تأمین آب سیستان به کشور افغانستان، یکی از محوری ترین الزامات طر ح انتقال آب به اراضی دشت سیستان ایجاد جامعه پایدار و با ثبات در منطقه به منظور حفاظت از مرزها و مقابله با تهدیدات خارجی در این منطقه استراتژیک است که توجیه امنیتی ،اجرای طرح انتقال آب با لوله را ضروری مینماید. محل تامین آب بواسطه آب ذخیره شده رودخانه هیرمند در مخازن چاه نیمه( ۱و۲و۴) و آب تخصیص داده شده (۴۰۰ میلیون مترمکعب در سال) و متوسط آب تخصیصی ۸۷۰۰ متر مکعب در هکتار، با حداکثر راندمان برای ایجاد حداقل پایداری برای کل جامعه حقآبه بران درسطح ۴۶۰۰۰ هکتار تا درگستره وسیع دشت سیستان (حدود ۲۰۰ هزار هکتار) توزیع گردد. همچنین با توجه به ویژگیهای اجتماعی منطقه و لزوم رعایت توأمان انتقال آب به همه مناطق و به کلیه بهرهبرداران در دشت سیستان ، شرح خدمات اجتماعی پیوست پروژه تهیه و بموجب آن پیمانکاران موظف به تشکیل تیم اجتماعی با نیروهای تسهیلگر شدند تا از طریق برگزاری کارگاههای هم اندیشی، نظرخواهی از بهرهبرداران در جلسات عمومی حتی تشکیل شورایی بنام شورای اجتماعی سیستان و تدوین و تهیه دستورالعملها و شیوهنامهها، نوعی ساختار مشارکت مدرن را در بین بهرهبرداران نهادینه نمایند.
س: آیا این طرح را میتوان به معنای وابسته شدن بیشتر توسعه دشت سیستان به منابع آبی هیرمند تلقی نمود؟
ج: من با این نظر موافق نیستم. کلیه اقدامات، مطالعات و سرمایهگذاری های سنگینی که از سالها پیش (بیش از ۵۰ سال) در زمینه تأمین آب در این منطقه صورت گرفته ، براساس ورود آب از رودخانه مذکور به رودخانههای سیستان و پریان بوده است. درعین حال، هیدروپولتیک هیرمند در حیات اقتصادی و اجتماعی سیستان همواره از جایگاه مهمی برخوردار بوده و از عوامل اصلی بقای تاریخی منطقه به شمار میآید. لذا این موضوع نباید به عنوان یک مانع برای توسعه نظامات آبی منطقه به حساب آید. بلحاظ تاریخی، ابتدا این رود مرزی در پی جدا شدن بخش شرقی ایران، تشکیل کشور افغانستان و نیز نقش آفرینی انگلیسیها در مرزهای شرقی اهمیت یافته و از آن پس، مسئله آب هیرمند، نقش شایان توجهی را در روابط بین دو کشور در دورههای مختلف ایفا کرده است. در اسفندماه ۱۳۵۱ معاهده تقسیم آب هیرمند، براساس توصیههای هیأت فنی آمریکایی، درکابل به امضاء رسید و مطابق ماده ۲ آن که اشاراتی صریح به گزارش هیأت مزبور دارد، کشور افغانستان بطور متوسط متعهد به تحویل ۲۲ متر مکعب آب در ثانیه (درسال نرمال آبی) شده است. همچنین ، افغانستان برای اثبات حسن نیت وتحکیم روابط با ایران ، خود را ملزم به تحویل ۴ متر مکعب مازاد بر مقدار مذکور به ایران نمود . طرفین که از نوسانات شدید آبدهی ودسطح آب موجود آگاه بودند، به بیان جزئیات شیوه تقسیم آب نیز پرداختهاند. مطابق جدول ذیل ماده ۳ معاهده، حجم آب قابل تحویل به ایران درهمه ماهها یکسان نبوده و این مقدار در ماههای بهمن و اسفند به حداکثر و در شهریور ماه به حداقل خود میرسد که درواقع زمان کمترین مقدار آبدهی است و این چیزی جز تضمین حداقل میزان اختصاصی نیست. در دورههای متناوب، برای حل اختلافات مرزی و تعیین سهم آب ایران از هیرمند، مذاکرات مختلفی صورت گرفته که در نهایت به انعقاد قرارداد ۱۳۵۶ منجر گردید، ولی در این قرارداد مساحت زمینهای زیر کشت سیستان درنظر گرفته نشد و به دلیل بهرهبرداری بیشتر افغانستان از آب در قسمت علیای هیرمند برای زمینهای کشاورزی و مصارف دیگر، از مقدار آبی که وارد سیستان میشود نیز کاسته شد. خشکسالیها و سیلابهای متعدد ناشی از عدم کنترل آب رودخانه، اوضاع اقتصادی مردم سیستان را که زندگی آنها وابسته به هیرمند بود، تحت تأثیر قرارداد. اصلاح نظامات آبی و آبیاری با کارایی بالاتر و صرفه جویی در مصرف، رویکردی توسعه محور دارد. بنظر من ضرورت مذاکره و رایزنی بیشتر دیپلماتیک بین دو کشور برادر، پیرامون قرارداد رسمی بین ایران و افغانستان در مورد تقسیم آب هیرمند، با توجه به زمینهای زیر کشت سیستان، وضعیت جدید اقلیمی و اقتضائات منطقه ای با هدف تقویت همگرایی ملی و پیوند مناطق مرزی با اقتصاد ملی و فراملی بهنگام به نظر میرسد.
س: چه برنامههای تسهیلگری و مشارکتی در جامعه محلی یا بومی توسط دفتر نظامهای بهرهبرداری سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران در حال حاضر در دست پیگیری است؟
ج: برنامه مشاوره و اطلاعرسانی به ذینفعان و توانمندسازی آنان برای مشارکت در طرح و استفاده از نظریات ذینفعان ، بخشی از تعهدات مجریان طرح است که از طریق برگزاری کارگاههای هم اندیشی این مهم به انجام رسیده است. بهرهبرداران ذینفع در چرخه پروژه را کسانی تشکیل میدهند که بصورت مستقیم از اجرای پروژه دارای منافع بوده و در فرآیند مشارکت، افراد ذینفع اولیه و ثانویه تعیین میشوند. ذینفعان اولیه پروژه را زارعین تحت تأثیر و کسانیکه سهمی از منافع پروژه دارند ، جمعیت روستایی میزبان و ادارات اجرایی تشکیل میدهند. افراد ذینفع ثانویه هم شامل سایر افراد و گروههایی هستند که در پروژه منافعی دارند از قبیل مسئولان محلی، سیاستگذاران و سازمانهای غیردولتی. ارتباط با افراد ذینفع در مراحل مختلف پروژه به صورت یکپارچه بوده و از مرحله جمعآوری اطلاعات تا ارزیابی اثرات پروژه را شامل میگردد. بدین ترتیب گزینههای مشخصی برای ایجاد مشارکت لازم میان افراد تحت تأثیر فراهم میآید.افراد تحت تأثیر و گروههای ذینفع هم به پروژه حساس شده و در مراحل برنامهریزی و طراحی و اجرایی پروژه مشارکت مینمایند. تاکنون برنامههای مشارکتی در دست اقدام با تشکیل بلوک اجتماعی در نواحی عمرانی براساس همگرایی و وفاق اجتماعی دنبال میشود و آموزش تسهیلگران با توجه به کمبود نیروهای تسهیلگر ماهر بومی به موازات انتخاب مسیر خطوط لوله و آزادسازی مسیر با مشارکت بهره برداران- با توجه به اینکه اعتبار تملک مسیر در قراردادها پیش بینی نشده - آغاز شده است. شایان ذکر است حق آبه بسیاری از روستاهای منطقه در دهه ۱۳۱۰ تفکیک و بر اساس دفاتر مدیری و کارافه و اسناد اصلاحات ارضی تعیین شده است و تسهیلگری نحوه توزیع آب در روستا پس از تعیین سهم آب روستا و تهیه نظامنامه آب روستا توسط بهرهبرداران دارای حق آبه، روند آرامی را طی میکند. سازمان مرکزی تعاون روستایی ۵ نوع یا گونه تسهیلگری را که عبارتست از؛ تسهیلگری در انتخاب مسیر خطوط لوله، تسهیلگری آزادسازی مسیر، تسهیلگری نحوه توزیع آب در روستا، تسهیلگری تشکیل گروههای هم آب، تسهیلگری توانمندسازی گروههای هم-آب و تسهیلگری بنیان تشکل بهرهبرداران، به موازات هم در منطقه دنبال میکند.
س: آیا فعالیتهایی که در قالب نهادسازی و تشکیل گروههای هم آب تاکنون شکل گرفته قرین موفقیت بودهاند و چند درصد به اهداف از پیش تعیین شده رسیدهاید؟
ج: تاکنون پیشرفت فیزیکی سازه ای کل طرح مشتمل بر احداث ایستگاههای پمپاژ، تکمیل خطوط انتقال آب با لولههای پلی اتیلن بطول ۳۴۸۶ کیلومتر در ۱۶ ناحیه عمرانی طراحی شده و حدود ۷۰ درصد برآورد گردیده است. اما تازه آغاز یک راه عظیم در بستر تشکیل گروههای هم آب است (سابقه این گروه ها با نام پاگو که دارای ۶ «مرد آب» بوده در نظام آبیاری سنتی منطقه وجود دارد)، که بر اساس حداقل ده سهم آب یا معادل ۱۸ هکتار ارزیابی میگردد. درعین حال، فعالیتهای دیگری نظیر تجمیع اراضی جهت ایجاد نظام بهرهبرداری از منابع آب و خاک موجود برای اعمال سیاست کشت و سیستم آبیاری تحت فشار در سطح مزارع محدودی آغاز شده است. تشکیل گروههای هم-آب در کنار توانمندسازی بهرهبرداران به منظور ارتقاء سطح توان و دانش اعضای گروهها و مشارکت فعال در حل و فصل مسایل و مشکلات آنها با مشارکت فعال بهرهبرداران عضو، برای بررسی مشکلات ، یافتن راه حلها ، تقسیم کار ، برنامهریزی برای حل مشکلات و مستندسازی تصمیمات اتخاذ شده بخوبی پیش می رود. از سوی دیگر، طراحی تشکل بهرهبرداران در بلوک اجتماعی ناحیه عمرانی با رویکرد کلی تشکیل تعاونی تولید روستایی و مد نظر داشتن امکان استقرار سایر نظامها به ویژه شرکتهای سهامی زراعی و اتحادیه شهرستان و شرکت تخصصی بهرهبرداری و نگهداری شبکه آغاز شده است. بطورکلی هدف اصلی از خدمات بهرهبرداری، توزیع به موقع و مناسب آب آبیاری به منظور تأمین آب مورد نیاز گیاهان زیر کشت در یک شبکه آبیاری و دفع زه-آب و روان-آب بوده و دستیابی به این هدف مستلزم عملیات بهرهبرداری است که بهرهوری حداکثری از آب موجود در مقایسه با میزان تقاضا را بدنبال دارد. انجام این عملیات به عواملی همچون وسعت شبکه، مهارت کادر فنی و میزان همکاری متقاضیان آب، با مسئولان توزیع بستگی دارد. اصولا" برنامهریزی عملیات بهرهبرداری امری ضروریست که نهادسازی ، همیاری و جلب مشارکت بهرهبردار در امر توزیع آب، به عنوان مهمترین اصل موفقیت در انجام آن دخیل است .
س: به نظر شما مطلوبترین و مناسبترین نظام بهرهبرداری در محدوده طرح، کدامست؟
ج: نظام الگویی بهرهبرداری باید با صورت بندی اجتماعی، قومی و فرهنگی و چارچوبهای شرعی و قانونی کشور در مورد نحوه مدیریت و بهرهبرداری از منابع ملی (آب و خاک)، حرایم قانونی ، اراضی دولتی و قوانین تجارت و مدیریت بنگاههای خصوصی و... منطبق باشد. از سویی نظام الگویی باید بر محور عدالت و براساس صیانت توأم با منافع ملی و فردی بهرهبرداران تدوین گردد. لذا هر نظام الگویی، باید حفاظت محیط زیست ، منابع پایه زیستی و امنیت غذایی از یکسو و احترام به حقوق فردی و مطلوبیت مالی و اقتصادی بهرهبرداران از سوی دیگر را مدنظر قرار دهد. همچنین در نظام الگویی بهرهبرداری ، میبایست راهبرد ملی مشارکت جوامع محلی، کاهش نقش دولت در امور اجرایی لحاظ شود و حدود و دامنه نقش دولت به امور حاکمیتی و حفاظت از منافع ملی و امنیت غذایی محدود گردد. به اعتقاد من، نظام بهرهبرداری انتخابی برای طرح نه با مدلهای متعارف ژاپنی جایکا و نه با مدلهای کرهای کویکا و نه با هیچ یک از مدلهای آزمون شده مورد تعمیم، همگرایی تامه ندارد بلکه میبایستی به نحوی باشد که الگوی کم آبیاری، مدل کشت پیشنهادی و آمایش تناوبهای زراعی ارائه شده در طرح قابل اجرا و راندمان آبیاری درحد پیش بینی، قابل دسترس باشد. بعبارتی شرایط انجام کشت و کار و دستیابی به عملکردهای پیش بینی شده مقدور باشد. این مسئله متضمن تداوم بهرهبرداری از اراضی زراعی در آینده بوده و امکان انجام فعالیتهای هماهنگ و جمعی جهت رفع موانع و مشکلات موجود و تأمین نیازها را فراهم خواهد کرد. نکته حایز اهمیت آنکه قطب بندی اجتماع کشاورزی کشور به دو بخش سنتی و مدرن به معنای حیات مجزا و مستقل هر یک از آن دو قطب نبوده بلکه نوعی مفصل بندی خاص مابین دو بخش است بطوریکه در این ترکیب، نظام بهرهبرداری سنتی (دهقانی) در موضع مسلط و نظامهای بهرهبرداری مدرن در موضع تابع گونه قرار دارند. این نکته بویژه در مورد شرکتهای تعاونی تولید (به عنوان نوعی نظام بهرهبرداری مدرن) و مفصل بندی آن با اقتصاد دهقانی در محدوده طرح قابل مشاهده است، بطوریکه هم اکنون شرکتهای تعاونی تولید عمدتاً پوشش دهنده خدماتی بهرهبرداریهای دهقانی حوزه عمل خود هستند.
س: مهمترین معضلات و دشواریهای پیش روی طرح تاکنون چه بوده و چه تمهیداتی برای مقابله با عوامل رادع و مانع، پیش بینی شده است؟
ج: ازجمله مشکلات مهم طرح؛ تداوم سنتهای قومی پدرسالارانه و مقاومت در برابر نوآوری ها، همراهی و همدلی پایین برخی از نخبگان روستایی و رهبران جامعه بومی، بالا بودن سن تعدادی از بهرهبرداران، دیرپذیری و ثبات گرایی جامعه بومی و عدم آشنایی بهرهبرداران با سامانههای آبیاری تحت فشار جهت مدیریت مصرف بهینه آب کشاورزی بمنظور افزایش بازده تولید از سویی و پایین بودن دانش فنی نوین کشاورزی بهرهبرداران بوده است. در کنار این قضایا باید دوربودن بازار مصرف و مشکلات حمل ونقل و مبادلات مرزی و البته محدودیتهای اقلیمی نظیر طوفانها و بادهای ۱۲۰ روزه را هم به این فهرست اضافه نمود.مسئله حائز اهمیت دیگر اینکه جامعه محلی تشنه آموزشهای ترویجی است. یک ضرب المثل قدیمی میگوید دیدن باور کردن است. جوانان روستایی منطقه نیاز به آموزشهای فنی و مهارتی دارند. یکی از سختیهای کار، ظرفیتسازی به موازات توانمندسازی و آموزش بهرهبرداران و سرگروهها براساس تجارب گذشته تیم اجتماعی طرح و انتقال این تجارب به نیروهای بهرهبردار آتی است. البته تغییر الگوی کشت و ترویج سیستمهای نوین آبیاری در مزرعه و اقتصادی کردن کشاورزی سنتی دشت سیستان، تسطیح و یکپارچه سازی برخی اراضی خرد و همگرایی مشارکت کشاورزان و ایجاد مزارع نوین. کار سادهای نیست و نیاز به بستههای آموزشی-ترویجی قوی دارد. راستی آزمایی و جابه جایی سرگروههای ضعیف و یا کسانی که در محل حضور ندارند با هماهنگی تیم اجتماعی یکی از مراحل سخت کار است. انتخاب شخصیتی بنام «آبیار بلوک» که منتخب کمیته های مشورتی بلوک است و تبیین و تشریح وظایف مربوط به آن شامل دریافت درخواست آب از آبیاران خط فرعی درزمانهای مختلف وتوزیع آب بین آنها ونگهداری و بهرهبرداری از تجهیزات وشیرهای آب و ابزارهای اندازهگیری حجم آب و تحویل آب از ناحیه وتوزیع به آبیاران خطوط فرعی در محدوده بلوک ، کاری نفسگیر و زمانبر است. همچنین فردی بنام «آبیار خط فرعی» که توسط کمیته مشورتی خط فرعی انتخاب میشود نیز بسیار مهم است. وی وظیفهای مشابه آبیار بلوک نسبت به گروههای هم-آب در محدوده روستا دارد که وظیفهای بسیار ظریف و حساس است. بدیهیست که مسئولان گروه هم آب با تسهیم درخواست آب براساس الگوی کشت بهرهبرداران درگروه و ارائه به آبیار خط فرعی و توزیع آب در واحدهای ۵ هکتاری و مسئولیت نگهداری و استفاده از تجهیزات در محدوده گروه هم آب مسئولیت سنگینی بعهده دارند. در آینده شاید تشکلهای آب محور گستردهتری نظیر فدراسیونهای آب پایه منطقه ای هم تشکیل گردد. همانطور که عنوان شد در ارتباط با امر نهادسازی ما نیازمند زمان و کار نظری و عملیاتی بیشتری هستیم. این کار نوعی سیستم سازی در مناسبات انسانی در بطن نهادسازی مبتنی بر شیوه تولید متکامل تر و کاهش نقش جریانهای سنتی میرا است که لاجرم با آمیختن مناسبات حقوقی نوین و نیروهای تولید ، شاهد پیدایش و توسعه مناسبات اقتصادی-اجتماعی جدید در دشت سیستان خواهیم بود.