اگربخواهیم واقع بین باشیم، همه تنگناهای اقتصادی که اکنون بر فرانسه حاکم است و منجر به بحران اخیر این کشور شده، مربوط به دوره مکرون نیست و از دیرباز نه تنها در این کشور که در بسیاری از کشورهای اروپای غربی وجود داشته است. در نگاهی واقعبینانه میبینیم اروپای غربی دیگر تلألؤ اقتصادی گذشته را ندارد.
اوج تلألؤ اقتصادی این کشورها یک دهه بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و تا دهه 80 ادامه یافت. در این ایام کشورهای استعماری که از زیر سلطه برخی کشورهای اروپای غربی بیرون آمدند، از همین کشورهای استعمارگر برای نوسازی کشور خود دعوت کردند.
این دعوتها بنای شکوفایی اقتصاد این کشورها را مستحکم کرد. اما در گذر زمان وقتی کشورهای واردکننده تکنولوژی اروپای غربی، به حد اشباع رسیدند و قدرتهای رقیب مثل برزیل، چین و هند وارد شدند، روند موفقیت کشورهای اروپای غربی کند و حتی در مواردی متوقف شد و بسیاری از جذابیتهای اقتصادی خود را از دست داد.
بنابراین این کشورها زمانی که وارد قرن 21 شدند بویژه بعد از بحران اقتصادی 2008 که از وال استریت شروع شد اما دامن آنها را هم گرفت، دچار مشکلات بیشتری شدند و فضای کلی اقتصاد آنها متزلزل شد. اما در این بین برای فرانسه بهعنوان کشوری که یکی از رهبران اتحادیه اروپا محسوب میشود، وقوع چنین اعتراضهای گستردهای که دربرگیرنده بسیاری از گروههای اجتماعی بود، سخت و دشوار نشان میداد و باید در حل آن راهی پیدا میکردند.
در واقع تنها راه مکرون این بود که عذرخواهی کند و قول دهد فشارهای مالیاتی را به گروههای پایین جامعه وارد نکند. زیرا در غیر این صورت کار برای خود او مشکل میشد و ممکن بود به برکناری وی و برگزاری انتخابات منجر شود. بنابراین عذرخواهی او را باید یک عذرخواهی بموقع قلمداد کرد.
در شرایط حاضر هم مکرون مشکلاتی دارد. در فرانسه به طور معمول سندیکاها هستند که شورش میکنند و وارد مذاکره میشوند. این بار برخلاف همیشه طیف مطالبات و شرکتکنندگان در این شورشها خیلی وسیع و گسترده بود.
سخنرانی مکرون و وعده هایی که به معترضان داد، بسیار کلی بود و در برخی موارد باعث بروز شبهاتی می شد. البته احتمال دارد او در نشست هایی که با کابینه خود دارد این مسائل و شبهات را برطرف کند. اما برای او و برای معترضان بهتر می بود که وی بتواند بطور مستقیم با رهبران جنبش اعتراضی وارد مذاکره شده و خواسته های آنان را برآورده سازد.
این موضوعها دولت را دچار بلاتکلیفی کرده است که باید با چه کسی پای مذاکره بنشیند تا شورش را پایان دهند. شورشی که تاکنون 16 میلیارد دلار به اقتصاد فرانسه لطمه زده است در حالی که این کشور 51 میلیارد دلار درآمد توریستی دارد، این شورشها در آستانه سال نو مسیحی فرانسه ضربه زیادی به اقتصاد توریسم این کشور زد.
از طرفی هم راست افراطی تحت رهبری ملانشون و لوپن هنوز هم تلاش میکنند شورش را گسترش دهند و از سطح میانی به سطحی بالاتر برسانند و انتخابات مجددی را برگزار کنند. برپایی چنین انتخاباتی، میتوانست خطری بزرگ برای فرانسه باشد. با ارتقای تدریجی آرای خانم لوپن که در دوره اول 5 درصد، در دوره دوم 15 درصد و دوره سوم 35 درصد رأی آورد، میتوان پیشبینی کرد اگر در این شرایط نارضایتی انتخاباتی برگزار شود، لوپن میتواند برنده انتخابات شود. پیروزی او میتواند خسرانی بزرگ برای همه، چه فرانسویها و چه مسلمانان و حتی ایران باشد.
علی بیگدلی کارشناس روابط بین الملل