نخست آن که ایشان از تحریمهای همه جانبه امریکا علیه ایران با عنوان «تروریسم اقتصادی» نام بردند. در تحلیل واژگانی تروریسم به معنای « دهشت افکنی»، ایجاد ترس در دل دیگران و مختل کردن امنیت آنها تا جایی است که گاه به حذف فیزیکی منجر میشود.
قرار گرفتن این کلمه در کنار کلمه اقتصادی به معنای آن است که یک دولت بخواهد دولت و ملت دیگری را از راه اقتصادی به وحشت افکند، علیه آنها ایجاد تهدید کند و در نهایت کمر به نابودی آنها ببندد. با این تعریف آیا تحریمهای امریکا مصداق تروریسم اقتصادی است، بله، این تحریمها در طول تاریخ بی سابقه است و تنها میتوان آن را با تجربه تحریمهایی که در سالهای 90 و 91 شمسی ،آنهم علیه ایران اعمال شد، مقایسه کرد.
تحریمهایی که به واسطه برجام و مذاکراتی که دو سال طول کشید میرفت که به فراموشی سپرده شود اما متأسفانه در دوره ترامپ ادامه پیدا کرد. دولت امریکا از طریق تهدید و ارعاب دیگران را به همراهی با تحریمها مجبور میکند. تحریمهایی که فشار اصلی را روی مردم وارد میکند و نه روی دولت. کما اینکه به طور کلی در داخل ایران جدایی بین دولت و مردم وجود ندارد و هر نوع فشار و تحریم چه بر دولت و چه بر ملت به هر حال مجموعه اش ایران را تحت فشار قرار میدهد.
رئیس جمهوری ایران در سخنان خود از تأثیر نامطلوب این تحریمها بر امنیت بینالملل سخن گفت و تأکید کرد که با تضعیف ایران از طریق تحریمها غرب نخواهد توانست از زیر آوار مواد مخدر، پناهجویان و بمبها و ترورها به سلامت خارج شود. این نکتهای غیر قابل انکار است.
در نمایی بزرگتر بی قانونی مانند زیر پا گذاشتن قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل از طرف امریکا و اعمال تحریم علیه ایران بر خلاف مفاد این قطعنامه به بروز یک بی قانونی عمومی در عرصه حقوق بین الملل دامن میزند که مدام برای جبران آن باید به بی قانونی دیگری متوسل شد و تن به آنارشی در روابط بینالملل داد. آنارشی که دودش در چشم همه میرود و هیچ برندهای ندارد. دیگر گفتن از بی قانونی که بر اثر ناچار کردن کشور تحریم شده به یافتن راههایی برای دور زدن تحریمها پدید میآید راه تازهای نیست.
بنابراین هشدار آقای روحانی در این باره مبتنی بر این واقعیت است که عملاً آنها که از سلاح تحریم برای ایجاد تهدید علیه ملت ایران بهره میگیرند به فضای ناامنی و آنارشی دامن میزنند که برای خودشان مشکل ساز خواهد شد و تروریسم و مواد مخدر بخشی از آن است.
اما پرسش این است که چرا اروپایی که به تازگی تاوان تأثیر ناامنیهای خاورمیانه را در شهرهای خود پس داده است از آن روند درس نمیگیرد. پاسخ دچار بودن به توهم تحریم است. امریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی هنوز تصور میکنند میتوانند از طریق تحریم سیاستهای یکجانبه خودشان را به کشورها تحمیل کنند.
آنها هنوز باور ندارند که سلاح تحریم یک سلاح بی اثر است و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت آثار و نتایجی داشته باشد ولی همین آثار آنها را فریب داده است و تصور میکنند که میتوانند از آن در میان مدت و بلندمدت هم استفاده کنند. غرب زمانی از این رویه دست برخواهد داشت که از این توهم بیرون بیاید و به واقعیتها تن دهد. واقعیت اینکه میتوان با راهکارهایی مانند برجام در مورد موضوعات مختلف به راه حلهای مشترک رسید. راه حلهایی که نتیجهاش میتواند امنیت پایدار در منطقه و صحنه بینالملل باشد.
نکته دیگری که رئیس جمهوری ایران یک بار دیگر بر آن تأکید کرد چندجانبه گرایی و نیز شکلگیری امنیت منطقه بود. بعد از فروپاشی نظام دوقطبی برخی از کشورها از جمله امریکا به دنبال این هستند که یک نظام تک قطبی بر جهان حاکم شود. حال آنکه در درون خود امریکا افرادی مانند «ریچاد هاس» رئیس شورای روابط خارجی امریکا معتقدند روابط بینالملل به سمت جهان بی قطبی حرکت میکند. دنیایی که در آن همکاریهای منطقهای شکل میگیرد.
تئوری چندجانبهگرایی مبتنی بر این فرض است که کشورها میتوانند بر اساس منافع مشترکشان با هم همکاری کنند و در سایه این همکاری منافع بیشتری را به دست آورند. شاید این تئوری شعاری و آرمانی به نظر برسد. اما در باطن تمام شواهد نشان میدهد که بالاخره کشورها ناچارند این مسیر را انتخاب کنند و به جای رو در رویی و تخاصم به سمت همکاری بروند. البته قطعاً این منافع به یک اندازه نیست. اما مسلماً میتواند جایگزین خوبی برای ضرر همگانی باشد.
حسن بهشتیپور کارشناس مسائل بینالملل