از این منظر حادثه چابهار را باید در ادامه حوادث تروریستی که قبلاً در سیستان و بلوچستان رخ داده، تفسیر کرد. علاوه بر آنکه متأسفانه اگر در گذشته عوامل محیطی مختلفی این روند را تقویت میکرد حالا یک عامل دیگر نیز به آن افزوده شده و آن داعش است.
حوادث تروریستی از این دست بدون شک سه ریشه اصلی دارد. یک ریشه به داخل ایران باز میگردد. غفلت ما از توسعه مناطق پیرامونی زمینه را برای سوء استفاده دشمنان فراهم کرده است. نکته دوم به سطح منطقه مربوط است. حادثه تروریستی چابهار حتماً جلوه تنش میان ایران و برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است که اصطلاحاً از آن با عنوان استراتژی «منازعه دون متعارف» یاد میشود. استراتژی که بر اساس آن دو یا چند کشور از رویارویی مستقیم با یکدیگر نگران هستند، سعی میکنند در شکلهای مختلف یکدیگر را از درون آسیبپذیر کنند و نوعی جنگ نیابتی را علیه یکدیگر انجام دهند.
در داخل ایران اگر بلوچها نگرانیهایی از باب توسعه دارند، آنها این نگرانیها را در چارچوب عنصر قومیت مطرح میکنند. همچنین وقتی پای قدرتهای خارجی پیش میآید، این نارضایتیها در قالب تبعیض مذهبی قلمداد میشود. در حالی که در بلوچستان دیدگاهی که مبتنی بر تبعیض باشد، وجود ندارد. زیرا رابطه هویتی متقابلی میان بلوچها و کلیت ملت ایران وجود دارد. اما دشمنان خارجی با تبلیغات خود حتی نارضایتیهایی را که مربوط به توسعه نیافتگی است نوعی نارضایتی مذهبی جلوه میدهند و سعی در ایجاد دو قطبی دارند.
در نهایت باید به عامل امریکا و رژیم صهیونیستی توجه داشت که بی تردید طرحهایی علیه جمهوری اسلامی ایران در دستور کار دارند. آنچه این روندها را تشدید کرده است این است که چابهار به عنوان منطقهای که از تحریمهای امریکا مصون مانده و در عین حال میتواند به موتور محرکه توسعه ملی ایران تبدیل شود، نظر کشورهای در حال تخاصم با ایران را به خود جلب کرده است.
امارات به این دلیل که این بندر میتواند رقیب جدی برای بنادر امارات باشد، عربستان و امریکا را به این دلیل که این بندر میتواند به توسعه ملی ایران کمک کند و این قدرتمند شدن ایران به معنای کاهش آسیب پذیری ایران بر خلاف خواست آنها خواهد بود. صرف نظر از طراحی کشورهای متخاصم، آنچه باید در مواجهه با چنین حوادثی در دستور کار قرار گیرد این است که در ابتدا برای گسترش حقوق شهروندی و ارتقای رفاه و امنیت شهروندان در کشور خودمان بویژه در این مناطق پیرامونی اقدام کنیم.
مدیریت توزیع و تخصیص منابع و جلوگیری از فساد از نخستین ضرورتهای این مواجهه است. زیرا رویکردهای امنیتی در برابر این موضوعات تا مقطعی پاسخ میدهد اما همیشه راهکار نیست. دوم اینکه امارات متحده عربی و عربستان نیازمند یک پاسخ جدی هستند.
در مورد امریکا هم باید گفت که آنها خودشان بخوبی میدانند که در منطقه در برابر ایران آسیب پذیرند. تداوم این روندها بویژه اگر اثبات شود که حمایت امریکاییها از گروههای تروریستی و اقداماتشان مستقیم بوده است، عبور از خط قرمزهاست. از بین رفتن خطوط قرمز میتواند تحولاتی را ایجاد کند که امنیت منطقه را بیش از این تحت تأثیر قرار دهد. امنیتی اگر هست باید برای همه باشد.
نوذر شفیعی کارشناس مسائل منطقه غرب آسیا