بالا رفتن نرخ میانسالی در بررسیهای آماری کشور، این روزها موجی از نگرانی را میان مسئولان و کارشناسان اجتماعی ایجاد کرده است، شرایطی که خبر خوبی برای آینده اقتصادی، علمی و دفاعی کشور ندارد.
کد خبر: ۲۶۴۲۴۱
به گزارش ایران اکونومیست، زنگ خطر بالا رفتن میانگین سن جمعیتی کشورها، چند سالی است به یک دغدغه مهم برای سیاستگذاران اجتماعی مبدل شده است. اتفاقی که مختص کشورهای درحالتوسعه نیست و خیلی از توسعهیافته راهم درگیر کرده است. سیاست کنترل جمعیت در دهههای پیشین، دامن بیشتر کشورهای جهان را گرفت و حالا نتیجهای عکس داده که همین امر باعث خیلی مجبور کرده به دنبال یکراه چاره باشند. در حال حاضر در دنیا بسیاری از کشورها با بحران پیری روبرو هستند. بحرانی که به عقیده کارشناسان ناشی از بالا رفتن استانداردهای زندگی، بهبود وضعیت تغذیه و شرایط اقتصادی کشورهاست. دراینبین، پیری در کشورهای توسعهیافته بیشتر از کشورهای دیگر به چشم میخورد. ژاپن،، آلمان، اتریش، ایتالیا، کشورهای شمال اروپا و چند کشور دیگر در صدر پیرترینها قرار دارند. سیاستهای کنترل جمعیت در ایران اما سابقهای تقریباً طولانی دارد، سیاستهایی که معتقد بود رشد جمعیت کم است و باید برای آن فکری کرد. با تشکیل اداره بهداشت مادران و کودکان در وزارت بهداشت آنهم حدود سال 1343، برنامهریزیها و اهداف پیش از آن، رشد جمعیتی 2/3 در دهه 45-1335 به میزان 6/2 در دهه 55-1345 رسید. هرچند این برنامه درروند خود دستخوش تغییراتی شد، سیاستها بر آن منوال چیده شد که مدلهای مختلف کنترل رشد جمعیت به کار گرفته شود و رشد راکمی متوقف کنند که البته این طرح به موفقت نرسید. از اوایل سال 1356 و با شروع دوران تحولات اجتماعی و سیاسی و انقلاب، خدمات تغییر و یا توقف جمعیتی دستخوش تغییراتی گردید و برنامه تنظیم خانواده متوقف شد. تابستان 1358، وزیر بهداری دولت موقت طی ملاقاتی با امام خمینی (ره)، مسئله رشد جمعیت را مطرح و بر ضرورت پیگیری برنامه تنظیم خانواده تأکید نمود. دولتمردان وقت هم در سال 1368 اعلام کردند، برنامههای توسعه و رفاه کشور بدون اعمال جدی برنامههای تنظیم خانواده به موفقیت نخواهد رسید. اواخر دهه 60 و بعد از پایان جنگ تحمیلی، سیاستهای کشور اینگونه رقم خورد که تولید نسل، کمی با کندی همراه شود. زندگی بهتری که یک ایده آل بهحساب میآمد و بعدها با بالا رفتن قیمتها در اوایل دهه هفتاد و دوران سازندگی، بهخودیخود، مردم را به داشتن فرزند کمتر ترغیب کرد. علاقه جامعه به نداشتن فرزند بیشتر و داشتن خانوادهای سهنفره تا جایی ادامه پیدا کرد تا زنگ هشدار پایین آمدن نرخ باروری در کشور به صدا درآمد و نگرانیها از پیر شدن جمعیت بالا گرفت. طبق نظر کارشناسان هر خانوادهٔ ایرانی باید حداقل دو فرزند داشته باشد تا روند رشد جمعیت ثابت و رشد منفی ایجاد نشود. این در حالی است که متأسفانه این رقم برای هر خانوادهٔ ایرانی یک فرزند است. این نرخ سبب میشود نسل متولدشده نصف نسل قبل و نسل سوم که 60 سال بعد متولد میشوند، حجم جمعیتی 8/1 حجم امروزی را دارا باشند. در حال حاضر جمعیت ایران تا سال 95 معادل 80 میلیون نفر تخمین زده شد، رقمی که در مقایسه که در مقایسه با اویل دهه 60، در حدود دو برابر شده است. این افزایش جمعیت 30 ساله، درواقع یکروند کاهشی شدید را نشان میدهد، کاهشی که متأسفانه سرعت زیادی دارد و طبق آمارها، ایران تا انتهای سال 2030 میلادی، با کاهش نرخ تولد، جمعیت زیر هفت سال مواجه خواهد شدو این اتفاق یک زنگ خطر برای مسئولین کشور است تا برای جلوگیری از پیر شدن کشور کاری کند. افزایش جمعیت از منظر خیلی از کارشناسان چندین وجه مثبت دارد. بدیهیترین ویژگی بالا رفتن تعداد اعضای خانواده فرزندان، شکلگیری شخصیت فرزندان در درون خانواده و کسب مهارتهای زندگی است، از سویی دیگر دور ماندن از آسیبهای تکفرزندی، مانند خودمحور بودن، افسردگی، تنهایی و حتی نداشتن روابط اجتماعی قابلقبول در برخورد و مواجهه با جامعه است. جنبه مثبت این ماجرا اما بهجز خانواده به جامعه و کشور برمیگردد، داشتن جمعیت بالا البته از نوع جوان آنیک مزیت ملی هم محسوب میشود، تأمین امنیت مرزها، افزایش تولید، رونق اقتصادی و بالا رفتن سطح علم و دانش و حتی کسب عناوین مختلف قهرمانی که باعث مطرحشدن در دنیا یک نمونه مهم محسوب میشود. بر اساس آمارها، در سال ۱۳۹۴، میزان تولد جدید در کشور بیش از یکمیلیون و ۵۷۰ هزار نفر بوده است. رقمی که سال 95 نزدیک به ۴۲ هزار نفر کاهش پیدا کرد و حتی در سال ۹۶ این کاهش ادامه پیدا کرد و به یکمیلیون و ۴۷۹ هزار نفر رسید. پایین آمدن نرخ باروری در کشور علاوه برافزایش قیمتها و بالا رفتن تورم و ناتوانی خرید، عوامل دیگری را با خود یدک میکشد. وجود شرایط اقتصادی غیرقابلبرنامهریزی باعث شده بسیاری از خانواده برای داشتن فرزند دوم و حتی در موارد معدودتر برای داشتن حتی یک فرزند هم مردد باشند. همه اینها زمانی شکل وخیمتر به خودش میگیرد که اتفاق خوشایندی برای تغییر در شرایط اقتصادی از سوی مسئولین شکل نگیرد و حمایتهای لازم از خانوادهها بهمنظور ترغیب به فرزند آوری انجام نشود. بر اساس تحقیقات انجامشده متأسفانه تغییر در سبک زندگی افراد، مخصوصاً در شهرهای بزرگ و در حال پیشرفت، تأثیر رسانههای جمعی بهویژه رسانههای ماهوارهای طرز تفکر مردم را تا حدود زیادی تغییر داده و تنهایی و تک نفر بودن را بهجای جمع شدن دور سفره خانوادگی و سروصدای بچهها در خانه، هدیه آورده است. هدیهای که بیشک نفوذیهایش هم از بندها و لایحههای دولت سر درآوردهاند و هم در آداب و رسوم خانوادهها. در حال حاضر در کشور،50 درصد جمعیت زیر 30 سال دارند، این رقم به نسبت خوب است، اما اگر تغییر سیاستها در کشور و ترغیب خانوادهها برای باروری و داشتن فرزند بیش از یک نفر تقویت نشود باید آیندهای جمعیتی مانند کشورهای شمال اروپا را برای ایران متصور باشیم. گزارش اولیه سرشماری نشان میدهد که جمعیت ایران به سمت میانسالی و پیری درحرکت است. چنانکه نزدیک به ۴۵ درصد جمعیت کشور بین ۳۰ تا ۶۴ سال دارند. این در حالی است که در سال ۱۳۶۵ تقریباً ۲۵ درصد جمعیت در این گروه سنی قرار داشتند. در مقابل در سال ۱۳۶۵ بیشتر از ۴۵ درصد جمعیت کمتر از ۱۴ سال داشتند که اکنون این گروه سنی تنها ۲۴ درصد جمعیت را تشکیل میدهد. علیرغم توصیههای مکرری که از سوی مقام معظم رهبری و برخی مسئولین امر برای بالا بردن نرخ باروری در کشور صورت گرفته، اما شواهد امر نشان میدهد، همچنان مسئله داشتن فرزند دوم در بین خانوادهها یک امر سخت و حتی محال است. حالا متأسفانه ایران از میان ۲۲۹ کشور بررسیشده که به ترتیب از جوانترین به پیرترین کشورهای جهان مرتبشدهاند، با میانگین سنی ۲۹٫۴ در رتبه ۱۰۸ قرار دارد. رتبهای که علاوه بر نگرانی یکچیز را خوب گوشزد میکند، چقدر در توزیع سیاستهای درست ازدیاد نسل و جلوگیری از پیری جمعیت تلاش شده است؟ آیا هدفگذاریها اصولی و حسابشده بوده است و درنهایت اینکه برای داشتن کشوری جوان، چقدر برای داشتن فضای اشتغال، امید به آینده و حتی شرایط مساعد کهنسالی فکر و سرمایهگذاری شده است؟