مادرم این را گفت و با رنجش بیرون رفت تا در مراسم عزاداری و روضهخوانیش شرکت کند. همسرم او را همراهی کرد و به اتفاق به حسینیه ارشاد رفتند تا پای سخنان خانم کاتوزیان که از خطبای زن حسینیه بود و برای زنان سخنرانی میکرد بنشینند. بعد از رفتن او به فکر فرو رفتم. در همین لحظه بود که نقش ظهر عاشورا به ذهنم ریخت و رفتم سراغ آن. تابلو ظهر عاشورا حاصل حرفهای مادرم بود.»
مادر در آیین و فرهنگ ما نقش اساسی دارد و در بسیاری از اتفاقات بزرگ خود را نشان میدهد. بهعبارت دیگر رفتار، توصیه و نگاه مادرانه در رویدادهای بزرگ هنری و تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژهای دارد. در واقعه عاشورا هم به بانویی بهنام اموهب برمیخوریم که بهواقع، شهید عظیم الشأن را فقط با نام مادر میشناسیم.
«به سفارش مادرم» کتابی است از همین سنخ که توصیه مادرانه را همراه خود دارد. نویسنده در روایتی که ارائه میدهد با یک مخاطب روبهروست و آن مادر است. او هر چه را میبیند برای مادرش تعریف میکند و همین امر لحنی صمیمی و پر از مهربانی به همراه میآورد.
راوی اثر احسان حسینینسب، مادرش را همه جا حی و حاضر میبیند و از آنجا که رابطه فرزند و مادر بسیار صمیمی و نزدیک است، لذا زبان و نثر کتاب برای خواننده جاذبه پیدا میکند.
آنچه برای نویسنده در سفرش به کربلا و نجف در ایام محرم، مهم بوده شخصیتهای گوناگونی است که در مسیر سفر آنها را دیده. به همین جهت کتاب شخصیتمحور است و آنها به ایفای نقش میپردازند.
او از زن، شوهر و فرزندانشان که پا در راه گذاشتهاند سخن میگوید، از کسانی که در میدان نبرد با داعش جنگیدهاند، از مردانی که در دوران صدام از جنگ گریختهاند تا دربرابر ایرانیان قرار نگیرند، از ابوحیفای پیرمرد که برای سفر به ویلچر نیاز دارد اما در فرغون مینشیند، از ایرانیانی چون محمد که راننده بوده و حالا پیرمردی شده، از مردمی که از ملیتهای مختلف آمدهاند و بر دوششان پرچم کشورشان دیده میشود؛ پرچمهای امریکا، آرژانتین، آذربایجان و...
یکی از شخصیتهایی که راوی از آنها میگوید ذاکر گسنوف است که از روس آمده. او قبلاً مسیحی بوده و با مطالعه زندگی امامحسین(ع) مسلمان و شیعه شده. ذاکر فرمانده پلیس مسکو است و اینکه چنین فردی پا در راه میگذارد و همچون هزاران نفر دیگر برای اربعین به کربلا میآید خود اهمیت فراوان دارد. ص 9 و 238، همچنانکه قسیمجی، که همراه زن و آسیستانش آمده، اهل پاکستان است.(ص46)
نویسنده با بسیاری از کسانی که از آنها سخن گفته، به گفتوگو نشسته و از خلال این گفتوگوها، عقاید، باورها و ارزشهایی را که آنها داشتهاند نشان میدهد. از نگاه سیاسی آنها تا نگاهشان به انسان و هستی، موضوعاتی است که در صحبتهایی که ردوبدل میشود، میتوان دید.
در همان حال نویسنده خود، صاحب موضع است. او همچون بسیاری از نویسندگان که خود را موظف میبینند دربرابر حوادث بیطرف باشند، بیطرف نیست. دربرابر داعش و امریکا و واقعه کربلا و زائران و... موضع روشنی میگیرد. او حتی درباره ایستبازرسیهایی که در ایران انجام میشود صاحب موضع است! (ص2و121)
علاوه بر این نویسنده، شخصیتهایی را که در مسیر میبیند بهانهای میکند تا از افرادی بگوید که در اطراف او بودهاند و زندگیاش را ساختهاند؛ از دایی، نانوا و... با اینکه کتاب شخصیتمحور است اما این گونه نیست که از توصیف راه و مراسم و کربلا و موکبها کاملاً بهدور باشد، مثلاً در ص140 وقتی از جمعیت مینویسد، توصیف قابلتوجهی ارائه میدهد. ویژگی مهم دیگر کتاب، عکسهای آن است. عکس، نقشی مهم در این کتاب ایفا میکند.
این عکسها که همچون متن، بیشتر شخصیتمحورند چهرهها و هیأت و پوششی را نشان میدهند که گویای روحیات و باورهای فرد است.
درمجموع باید گفت، کتاب «به سفارش مادرم» یک ناداستان است به این معنا که زندگی و ماجرایی را که واقعیت دارد و از تخیل برنخاسته، روایت کرده است. «به سفارش مادرم» از ناداستانهای خوشفرم و جدی اینروزهاست.
یکی از نکات مهم درباره کتاب روش روایت یا ژانری است که انتخاب شده. این قالب برای چنین روایتی بسیار مناسب است و اینکه قالب رمان بگیرد مشخص نیست بتواند چنین تأثیرگذاریای داشته باشد. سبکی که برای این کتاب درنظر گرفته شده، سبک ناداستان است که امروزه در جامعه ما در مسیر رشد است و حیف است این کتاب قالب دیگری به خود بگیرد.
یادم میآید زمانی با استاد چکناواریان که رهبر نخستین سمفونی آیینی، عاشورایی بهنام خسوف بود گفت و شنودی داشتم. او گفت که معلوم نیست چرا اینروزها همه بهدنبال ساخت سمفونی هستند، انگار موسیقی فقط یک شکل دارد و آن هم سمفونی است و این در حالی است که بسیاری از پدیدهها و رویدادها زبان موسیقایی خودشان را دارند و بهتر است شکل دیگری برایش در نظر گرفت.
سخن استاد چکناواریان را درباره این کتاب هم باید گوشزد کرد؛ ادبیات فقط در رمان خلاصه نمیشود و بهتر است شیوهها و روشهای دیگر را برای منظورهای گوناگون به کار گرفت. این کتاب میتواند در همین شکل و شیوه کامل شود. درست مانند تابلوی ظهر عاشورای استاد فرشچیان، که طرح اولیه آن در آن روز جان گرفت و رفتهرفته به روی بوم آمد و به اثری ماندگار تبدیل شد.
احمد مسجد جامعی عضو شورای شهر تهران