لج بازی مترادف مدیریت فرهنگی و اجتماعی کشور شده است. انگار کسی پشت این عروسک غول پیکر ایستاده و دندان هایش را روی هم فشار می دهد تا در مقابل مردم پنجاه و دو عضله ای که می توانست بشّاش و بذله گو باشد درهم تنیده شود. صدایی شبیه بچه ها که عروسکش را قایم کرده است در می آورد:«اییییییی»
شروع ماه رمضان، شروع یکی از همین دندان قروچه کردن مدیران صدا و سیماست که شبیه مثل حرف مرد یکی است شده اند اما در گفتن عدد سن شان، حرف شان یکی است و در باره مسائل فرهنگی و اجتماعی یک دنده می گویند:«ربّنا ممنوع است»
ربّنا، بیشتر از آن که چهار دعا از آیات قرآن باشد، نوستالژی دو نسل از
روزه بگیران است درست از تیرماه سال 1358 تا حالا و سال های متمادی بعد از
این هم خواهد ماند چون مردم ماندگاری و رستگاری را تعیین می کنند نه بخش
نامه و دندان قروچه مدیران رسانه ملی که قرار بود دانشگاه باشد و بیاموزاند
و بدون دافعه صدای مشترک مردم باشد
مهم ترین لحظه معنوی اکثر به
اتفاق همین مردم که صبح تا شب به دنبال نشان دادن میزان بالای رضایت مندی
شان، سر و دست می شکنند.اما مردم و اکثریت حق تعیین روش و برنامه را ندارند
.
اکثریت چیز زیادی نمی خواهد بلکه می خواهد بعد یک روز پرورش روح پاسخ معنوی دریافت کند و سال هاست که این پاسخ را در صدای محمدرضا شجریان دریافت کرده اند .صدایی که به قول هوشنگ ابتهاج غیر زمینی است.
یکی از ویژگی های دستگاه سه گاه در ردیف موسیقایی همین حالت حزنی است که به امید ختم می شود. خواننده باید توانایی انتقال این امید را در لحن و حس داشته باشد که اتفاقا دعای ربّنا به امید بخشش پروردگار چشم دوخته است و می داند که پس این شب سیاه ،سپیدی نور ایستاده و دستگاه سه گاه انتخاب هوش مندانه ای بوده است.
در ابتدای دعای ربّنا می خوانیم خدایا دل ما را به باطل میل مده، این که تشخیص باطل بودن یک چیز من شخصی است یا فرهیختگان یا عموم مردم یا حتی مدیران؟ پاسخ به این سوال در این نوشته نمی گنجد اما در رفتار صدا و سیما به چشم می آید که خواست عمومی برایش توفیری ندارد.
دهمین انتخابات ریاست جمهوری کافی بود تا برای یک لج بازی سیاسی، مردم به عنوان رکن اصلی رادیو و تلوزیون از یک صدا محروم شوند.
پخش یا عدم پخش ربّنا مساله پیچیده و حاد این روزها نیست. مباحث کوچک شاید کوچک باشند اما دست و پا گیر خواهند شد و از درون شان پیچیده ها بیرون خواهد آمد. آن چه مهم است احترام به ذائقه فرهنگی مردم می باشد که صدا و سیما ایران با یک دندان قروچه مزمن هیچ نرمشی از خود نشان نداده است.
بخش عظیمی از نیروی این سازمان صرف خط کشی های سیاسی است که این باشد و آن نباشد و نمی خواهد بپذیرد که بین شخصیت حقیقی و حقوقی ناشی از هنر افراد فرق قائل شود.
محمد رضا شجریان برای مردم ایران یک تصویر هنری ثابت و پذیرفته شده تلقی
می شود و این لج بازی سیاسی مدیران تلوزیون مهر تأیید بر افکار عمومی است.
در بسیاری از موارد دافعه و طرد افراد از سوی رسانه ملی جنبه اقبال عمومی گرفته است و دهان به دهان می چرخد.
ربّنا چه از تلویزیون پخش بشود چه نه ، مردم افطارشان را به این دعا و صدا آذین می کنند و تنها بازنده ارتباط با مردم دندان هایی است که فشرده می شوند تا لج بازی بین هم قطاران نشانه ای از پای بندی به دافعه های پی در پی باشد.
ربّنا گرچه سال گذشته ثبت آثار معنوی شد اما هنوز درگیر ساختمان جام جم است و ما هم چنان رمضان با این صدا تن و بدن و روح مان خواهدلرزید به قول غلام علی کویتیپور: «اگر کلام خدا عاشقانه خوانده شود و عاشقانه به آن گوش کنی، امکان ندارد تن و بدنت نلرزد. بهخاطر ندارم زمانی را که «ربنا» ی استاد شجریان را شنیده باشم و از خود بیخود نشوم. ربنای ایشان، مثل بسیاری از آثار دیگرشان، جاودانه و جزئی از فرهنگ و هنر ماست.»
عصرایران