مردم هنوز سوال دارند چرا پلاسکو به خاطر آتش افتاده در یک طبقه سوخت و بعد از چند ساعت فروریخت. هنوز که هنوز است علت مرگ آیتالله مشخص نشده است و هر روز فرزندان هاشمی از مرگ پرسوال رییس جمهور فقید ایران میگویند.
هنوز میگویند کلید حوادث دی 96 ایران در مشهد زده شد. وزیر اطلاعات میگوید دامن زدن به نارضایتیها نقطه شروع بحران بود. مردم میپرسند خوب این اعتراضها چگونه ناگهانی آغاز و به سراسر ایران رفت.
در آخر هم سوالهای بیپایان در مورد سانچی. باید گفت بسیاری از مردم هنوز قانع نشدهاند که سانچی به همین سادگی از بین رفته باشد و 32 انسان به راحتی به کام مرگ رفته باشند.
همسر یکی از ملوانها در مراسم ختم اهالی سانچی، میگفت هنوز باور نکرده است که همسرش در دل اقیانوس آرام گرفته باشد. اوهنوز امید داشت، امیدش برگردد. او باور نکرده بود که به خاطر یک تصادف؛ کشتی نفت کشی به آن بزرگی در دل دریا سوخته باشد.
سوالها زیادند ولی گویی از جوابهای خبری نیست. ایران سرزمین سوالهای بیجواب است. مشخص نیست چرا مسئولان کشور علاقه ندارند به سوالهایی که در جامعه ایجاد میشود پاسخ دهند.
در مواقعی هم که پاسخ میدهند تقریبا پاسخشان کسی را قانع نمیکند.
به نظر هنوز آقایان نمیدانند در دنیایی که به کوچکی یک موبایل یا تبلت است. نمیشود چیزی را از مردم پنهان کرد. دیگر دوران نگفتنها گذشته است.
آنقدر مسئولان ایران اهل نگفتن هستند که ذهن مردم با شایعههای ساخته شده عجین میشود. اینقدر این شایعههای که البته گاهی آنها راست هم هستند، در ذهن مردم رسوب میکند که دیگر اگر مسئولی پاسخ سوالی را بدهد، راست هم باشد دیگر کسی باور نمیکند.
بسیاری از پاسخ ها «نوش داروی بعد از مرگ سهراب است» و دیگر کارایی ندارد.
بماند که گاهی سکوت برخی از آقایان بهتر از پاسخ دادن آنهاست. به طور مثال حسن نوروزی، نماینده رباط کریم که عضو کمیسیون قضایی مجلس نیز هست در مورد علت خودکشی و مرگ برخی زندانیهای حوادث اخیر گفته است:« زندانیان فوت شده از احساس گناه دق کردهاند»
یک زمانی حوادث دچار مرور زمان میشد و با افتادن آبها از آسیاب، میشد به سادگی از روی حوادث عبور کرد. حالا داستان فرق کرده است. در دنیای اینترنت نمیشود سوالها را بیپاسخ گذاشت.
عصرایران