به گزارش ایسنا، متن کامل این نامه بدین شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی آقای خامنهای مدظلهالعالی
با عرض سلام و ارادت کامل؛
همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کردهام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.
خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید، لذا لزومی نمیدیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم. اما متاسفانه امروز که میبینم شورای نگهبان دست به رد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری زده است، خواهرانه تذکر میدهم که این کار هیچ معنایی جز فاصله انداختن بین دو یار امام و بیتوجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است ندارد.
من مدعی نیستم که آقای هاشمی امروزی همان فرد دیروزی است زیرا این تغییرات در تک تک مردم در گذر زمان رخ داده است «وَمَا أُبَرِّیءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» اما جدا شدن تدریجی شما از هم بزرگترین لطمهای است که به انقلاب و نظام وارد میشود چنانچه امام همیشه میفرمودند: این دو وقتی با هم باشند خوبند. خواهشمند است در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت همه تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام میفرمود: «ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هرکس هر کاری دلش میخواهد بکند و ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد».
خواهش میکنم فلسفه وجودی ولایت مطلقه فقیه را یکبار دیگر عینیت ببخشید. اطمینان دارم که این درخواست زبان حال بسیاری از دلسوزان نظام است که نگران وضع ایران اسلامی هستند و دلشان برای شنیدن طنین وحدت و همدلی در این کشور میتپد.
ارادتمند 92/2/31
زهرا مصطفوی»
امام(ع) فرمودند: آگاه باشید! به خدا سوگند! ابابکر، و عمر
هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند. سرانجام اوّلی حکومت را به راهی درآورد و به دست کسی (عمر) سپرد، که مجموعهای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزشطلبی بود. زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پردههای بینی حیوان پاره میشود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط میکند. سوگند به خدا! مردم در حکومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند و دچار دوروییها و اعتراضها شدند و من در این مدّت طولانی محنتزا و عذابآور، چارهای جز شکیبایی نداشتم، تا آنکه روزگار عمر هم سپری شد.
شکوه از خلافت عثمان تا آنکه سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیّه به پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهای که به جان گیاه بهاری بیفتد، عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت