در عصر حاکمیت ارتباطات، از تلگرام به عنوان عامل فساد اسم میبرند و از بسته شدن فضای مجازی سخن میگویند و توجه ندارند که اینها ابزار رشد و توسعه انسانها و جوامع هستند. هنر این نیست که اگر کسی قادر به استفاده سازنده نبود، شعار حذف آن را بدهد و اصلا مگر این کارها عملی است؟ آن هم کشوری که داعیهدار نجات و هدایت انسانهاست، خود را از ابزار تماس با جهان محروم نماید و سیستم پیامرسان داخلی که اصلا قادر به رقابت نیست را جایگزین نماید و مگر ایران مثلا کره شمالی است که بخواهد دور خود دیوار بکشد و یک حکومت بسته داشته باشد؟ از طرف دیگر چرا نظام جمهوری اسلامی پس از چهل سال اینگونه آسیبپذیر جلوه داده میشود که یک شبکه مجازی و گرانشدن چند قلم جنس و هذیانگویی یک شاهزاده سعودی و حرفهای مسخره رئیسجمهور احمق آمریکا میتواند آن را اینچنین به هم بریزد؟
این راهش نیست. این حرفها به جای کمک به حل مشکل، نظام را تضعیف و هرج و مرج را تداعی مینماید. در شرایطی که شورای امنیت سازمان ملل متحد، مسائل ایران را کاملا داخلی میداند و دخالت بیجای آمریکا و ضد انقلاب را محکوم میکند، ما در داخل باید بیشتر مراقبت نماییم که این ماجراجوییها زیر سر چه افراد و چه جریاناتی بوده است. به موجسواری دشمنان کاری نداریم، اینکه این موج چطور درست شد، چرا مورد توجه کسی قرار نمیگیرد؟ آیا آنان که زمینهساز واقعی فتنه ۸۸ بودند، در این ماجرا نقشی ندارند؟ آیا از مخالفان جدی دولت رد پایی در میان نیست؟
واقعیت این است که مردم اگرچه به خاطر حفظ مصلحت نظام ساکت شدهاند ولی قانع و توجیه نگردیدهاند و تا این سوال پاسخ داده نشود، نمیتوان ادعا کرد مسئله پایان یافته است. آنچه این روزها در کشور گذشت، بیشتر به تئاتری شباهت داشت که آغاز و پایانش را یکی نوشته باشد؛ تنها تفاوتی که با ماجراهای گذشته دارد این است که در تور پهنشده توسط دشمنان نظام، ماهی درشتی به دام نیفتاد و آن فردی که ظن و گمان همه بزرگان و فتنهشناسان به او بود و برایش خط و نشان میکشیدند، همین روزها به خوزستان رفته و باز سخنرانی و افشاگری کرده که من تا آخر ایستادهام! پس لاجرم باید گفت: پیدا کنید پرتقالفروش را!