به گزارش ایران اکونومیست ؛چرا برخی از کارآفرینها در میانه راه شکست میخورند؟ محمدرضا قنبری، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با پایگاه خبری اتاق ایران میگوید: «ورشکستگی در ابعاد مختلف کارآفرینی پیش میآید. بعضیها در ابتدای کار یا قبل از به تولید رسیدن ایده خود، ورشکست میشوند و بعضیها بعد از تولید یا بعد از فروش ورشکسته میشوند. اینها هرکدام شرایط و دلایل خاص خود را دارد. باید ریشه این مشکلات را بررسی کرد بعد درباره آنها تحلیل منسجمی ارائه داد.»
او میگوید: «متأسفانه در جامعه ما نسبت به کارآفرینی و ورشکستگی آنها کلیگویی میشود و این کلیگویی نمیتواند راهکار مناسبی برای خروج از مشکلات باشد.»
به گفته قنبری، به تفکیک دوره ورشکستگی و مسائل آن توجه نمیشود کسی که میخواهد وارد فعالیت اقتصادی شود خواه این فعالیت کار تولیدی باشد یا خدماتی یا بازرگانی، هرکدام شرایط خاص خود را دارند و جنس مشکلات آن متفاوت است و باید با ابعاد موفقیت و شکست آن آشنا بود. دلایل صعود و سقوط هر حوزهای متفاوت است.»
قنبری با اشاره به تعریف کارآفرینی میگوید: «کارآفرین ایده را به ثروت تبدیل میکند. کارآفرینی چندین مرحله دارد؛ یک مرحله این است که انتخاب ایده بهدرستی انجامشده باشد و بعد فاصله بین ایده تا تولید محصول بهدرستی طی شود؛ در این دوره مطالعه و بررسی محصول، بازار هدف و نوع رقابت مهم است. در فعالیتهای صنعتی فرد باید شرایط متعددی را پشت سر گذارد تا ایده تبدیل به محصول شود. آن بخشی از کارآفرینی که در این رابطه فعالیت میکند به نام اقتصاد کارآفرینی یا کارآفرینی اقتصادی معروف است.»
او ادامه میدهد: «بخش دیگری بعد از انجام تولید و محصول باید فعالیت خود را شروع کند بازاریابی و فروش است و بعد از آن مدیریت کارآفرینی اهمیت پیدا میکند. باید بین این دو تمیز داد. کتابهایی در بازار است که از دلایل ورشکستگی میگویند؛ آنها بیشتر از دوره مدیریت یا بازاریابی میگویند درحالیکه دوره ایده پردازی مهمتر است.»
او معتقد است: «بیشتر کارآفرینهای ما درباره تبدیل ایده به ثروت تأمل نمیکنند.» به گفته قنبری اگرچه دولت، قانون کار، مالیات، بیمه و محیط کسبوکار مهم و تأثیرگذار است اما ایده پردازی هم مهم است. ما باید ببینیم که در مسیر ورشکستگی چه عواملی وجود داشته و کدام تأثیرگذار بودند.»
او حلقه دوم ورشکستگی را علاوه بر ایده پردازی، نیروی انسانی میداند.
قنبری معتقد است: «حرکت دولت در حوزه تربیت نیروی انسانی یک حرکت لاکپشتی است نه خرگوشی؛ این نتیجه تجربه من در حوزه علم (دانشگاهی) و عمل (کارآفرینی) است. ما باید مهمترین مسئله خود را توجه به نیروی انسانی قرار دهیم. در کنار توسعه انسانی باید به مسئله آموزش کارآفرینی توجه شود. حلقه گمشده اقتصاد امروز ما، نیروی انسانی و کیفیت آن است.»
او معتقد است: «دولت باید سیستم پالایش و نظارتی درستی داشته باشد؛ حل مشکلات اقتصادی نیاز به برنامه و نظارت دارد.»
قنبری میپرسد: «چرا اکثر بنگاههای کوچک ما در سال اول ورشکست میشوند؟ چون نظام آموزشی، کارآفرینی و سیستم نظارت ما مشکل دارد؛ باید وزارت کار و دانشگاهها برنامه جامعی برای آموزش کارآفرینی داشته باشند، باید دانشگاه و بازار کار در ارتباط مستقیم باهم باشند. تنها تئوری، مشکلات امروز اقتصاد ما را برطرف نمیکند؛ دانشجویان باید بنگاهها را بشناسند و از نزدیک با عمل و کار در حوزه کارآفرینی آشنا شوند. دنیا به خلاقیت، ایده و استعدادسنجی جوانان خود اهمیت میدهد. ما باید سیستم کاریابی و اشتغالآفرینی خود را اصلاح کنیم.»
قنبری معتقد است: «تولید و بازاریابی مرحله بعدی اقتصاد است. ما متأسفانه به تئوری تکیه میکنیم. باید بین علم و عمل ارتباط برقرار شود و دانشجویان حوزه صنعت و اقتصاد کارتیمی و فرهنگ کار تیمی را یاد بگیرند تا ایده آنها تبدیل به طرحی با توجیه اقتصادی شود. اما به نظر من مشکلات امروز ما در حوزه اقتصاد علاوه بر مسائل و مشکلات کلان به فرهنگ کارآفرینی، نظارت و نوع برنامهریزی هم برمیگردد.»