صد البته اين نسخه براي همه كودكان قابل تعميم نيست و تجربه دوست
ما براي خودش ذي قيمت است و قصد ما در اين نوشتار زير پا گذاشتن اصول
تربيتي و ارائه راهكار نيست بلكه در انداختن طرحي است تا به مناسبت 20
مهرماه سالروز حافظ ، آنهم از اين رو كه چرا حافظه و كردارمان با آثار
گرانسنگ فرهنگي و سرمايه هاي سرزمين مان مانوس نيست؟ و از خود گله مند
باشيم چرا با حافظ و بزرگان شعر و ادب كمتر آشنا هستيم.
و بخواهم كه :
حافظ نخوانيم. چون به ما اجازه نمي دهد بد فكر كنيم تا چه رسد به اين كه بد عمل كنيم، چنان كه گفت:
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
حافظ نخوانيم. چون به ما مي آموزد كه در برابر مشكلات به خدا اعتماد كنيم و صبور باشيم آنجا كه گفت:
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند
حافظ نخوانيم. چون به ما مي آموزد از لطف خدا نااميد نباشيم و با خلق خدا با كرامت رفتار كنيم چون كه گفت:
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
حافظ نخوانيم چون به ما مي آموزد دچار كفري خفي هستيم كه خود هم از
آن خبر نداريم و اتفاقات و گره گشايي هاي امروز اين زندگي سخت را به فلان
رئيس و بهمان كسك نسبت مي دهيم كه اگر فلاني نبود فلان و بهمان مي شد .گفت:
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
حافظ نخوانيم كه در اين دنياي وانفسا كه مسابقه پايان ناپذير در زندگي مادي گذاشتيم خودمان را بايدكنترل كنيم كه گفت:
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد
حافظ نخوانيم چون ما را به مداراي بيشتر با هموطنان و حفظ آرامش توصيه مي كند. كه گفت:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
حافظ نخوانيم چون به ما قدرت تشخيص مي دهد كه چگونه دوستان واقعي را كه در سختي ها سست عهد نيستند بشناسيم چون كه گفت:
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
حافظ نخوانيم چون كه او بر ما فرياد بر مي دارد كه دامن تعلقات را كنار گذاريم و وابسته نباشيم كه پا بسته دنيا مي شويم.
زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
حافظ نخوانيم چون اگر برگرديم و گذشته مان را مرور كنيم مي بينيم
چيزي بيشتر از لذت دوستي با خدا و خلق خدا را به ياد نداريم و باقي عمر از
اين بابت به يادمان نمي آيد كه در غفلت و بي خبري بوديم.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
و
در آخر اين كه لطفا حافظ نخوانيم چون هر كاري كه ياد خدا و براي خدا و
بدون چشم داشت از خلق خدا باشد، مي نابي است كه از امروز بايد كمر همت بدان
بنديم ،همانطور كه گفت :
به هرزه بی می و معشوق عمر میگذرد بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد