وضعیت عرضه معدنی طلا بر شرایط بازار
طلا همچون سایر فلزات در تقابل واقعی عرضه و تقاضا کشف نرخ میشود ولی این فلز به نسبت سایر بازارهای کالایی، از بیشترین بازوها و اهرمهای مالی، بازارها و معاملات مشتقه و صندوقهای سرمایهگذاری طلا و سایر صندوقهای کالایی بهره میبرد. همین وضعیت موجب شده تا طرف تقاضا و شیوههای مختلف معاملاتی روی این کالای استاندارد اهمیت بیشتری پیدا کند که ناخودآگاه بخش عرضه اولیه یا همان عرضه معدنی را به حاشیه میبرد تا جایی که توجه کمتری به این بخش جلب میشود. بهجز بخش محدودی از کاربردهای صنعتی، اغلب طلای مورد استفاده بازهم به چرخه معاملاتی بازمیگردد یعنی درصد بالایی از قراضه طلا بازهم به چرخه مصرف و معامله بازمیگردد که این واقعیت در نهایت به اهمیت بیشتر تولیدات معدنی در عرضه طلا به بازارهای جهانی میافزاید. با افزایش قیمت جهانی طلا شاهد افزایش سرمایهگذاریها و تقویت حجم تولید هستیم ولی همین رشد عرضه، خود سیگنالی برای کاهش قیمتها بهشمار میرود و این چرخه که در برخی تحلیلها در بازارهای کالایی به چرخه اقتصادی معروف شده، در بازار طلا نیز کم و بیش مشاهده میشود. این در حالی است که بازهم اماو اگرهای اقتصادی و نوسان حجم تقاضاست که تاثیر اصلی را بر بازار طلا برجای میگذارد ولی در شرایطی که بخش تقاضا به دلایل مختلف با عقبنشینی نسبی از سوی سرمایهگذاران و سفتهبازها روبهرو میشود، بازهم دادههای بنیادین بخش عرضه معدنی اهمیت از دست رفته خود را بازیابی میکند.
نگاهی به وضیت تولید طلا در جهان نشان میدهد که در سال 2008 شاهد کمترین حجم تولید در سالهای اخیر بودیم، یعنی این نرخ تولید معدنی به نسبت سالهای قبل از آن نیز یک کاهش جدی را نشان میدهد که البته دلیل این رخداد را باید در قیمتهای پایین طلا در آن بازه زمانی جستوجو کرد. بهصورت دقیقتر؛ رشد قیمت طلا در سالهای 2007 و 2008 تا پیش از بحران جهانی اقتصاد بسیار کمتر از بازارهای مشابه بود یعنی در روزهایی که اغلب مواد معدنی در قیمتهای طلایی خود نوسان میکردند، بازار طلا خود از چنین موفقیتهایی بازمانده بود که در نهایت کاهش محسوس و متوالی حجم تولید را تجربه کرد. این در حالی است که شرکتهای معدنی نیز تمایل خود به اکتشاف و سرمایهگذاری در ذخایر طلا را از دست داده و ترجیح دادند به سمت سایر بازارهای کالایی و معادن فلزی و غیرفلزی تغییر فاز دهند. این ویژگی را باید جدی گرفت زیرا در شرایطی که هنوز طلا به بستری امن برای سرمایهگذاری بدل نشده بود و همچنین تورم جهانی و اما و اگرهای حفظ ارزش داراییها به تقویت چندبرابری جذابیت طلا منتهی نشده بودند، بازهم طلا شرایط مطلوبی را تجربه کرد. آمارهای تولید نشان میدهد که میتوان ضعف عرضهها را یکی از دلایل این رشد قیمتها به شمار آورد یعنی برتری تقاضا بر عرضهها به دلیل ضعف عرضه، موجب شد استارت رشد قیمتهای جهانی زده شده و بحران جهانی اقتصاد تاثیر کمتری بر این بازار برجای گذارد. نکته دیگر را میتوان در سالهای 2013 و 2014 یعنی زمانی برای سقوط آزاد قیمت طلا جستوجو کرد زیرا در این دو سال حجم تولید جهانی بین 09/ 4 درصد و 79/ 6 درصد افزایش یافت که با افزایش محسوس حجم عرضهها، دلیل دیگری برای افت قیمتها پس از کاهش تقاضا و افت جذابیت نگهداری این فلز قیمتی ایجاد شد که در نهایت کاهش بیشتر بهای طلا را مشاهده کردیم.
این دو مثال نشان میدهد که اگرچه در بسیاری از محاسبات جهانی وضعیت تولید معدنی طلا با کمتوجهی اغلب تحلیلگران روبهرو شده ولی سیگنالهای تولید خود میتواند به یکی از فاکتورهای تاثیرگذار در بازار جهانی طلا منجر شود. با توجه به این موارد وضعیت تولید معدنی طلا نشان میدهد که در سال 2016 شاهد ثبات این نرخ بودیم اگرچه استانداردچارتر در گزارشی اعلام کرد که حجم تولید معدنی 4/ 0 درصد رشد کرده ولی در آمارهای رسمی بینالمللی و همچنین آمارهای انجمن زمینشناسی آمریکا این رشد تولید تایید نشده است. در هر حال افزایش 4/ 0 درصدی چندان هم برجسته نیست و میتوان از این اختلاف آمار به سادگی عبور کرد، این در حالی است که برآوردها از تولید سالجاری میلادی از احتمال رشد 2/ 0 درصدی حکایت دارد که نشان میدهد حجم تولید بازهم تغییر چندانی نخواهد داشت.
از سوی دیگر برآوردها از هزینه تولید هر اونس طلا در سطوحی نزدیک به 900 دلار حکایت دارد یعنی قیمتها در این فاصله با یک مقاومت جدی روبهرو شده و البته به مرور زمان، قیمت تمامشده طلا بازهم افزایش مییابد. دلیل این رشد قیمت تمامشده را باید در ویژگیهای فنی طلا و شرایط خالصسازی آن جستوجو کرد زیرا در بسیاری از فرآیندهای تولید از سیانور و ترکیبات آن و حتی جیوه استفاده میشود که در نهایت نگرانیهای زیستمحیطی را افزایش داده و با تقویت سختگیریها در اقصینقاط جهان، افزایش هزینه تولید یکی از خروجیهای اولیه آن بهشمار میرود. از سوی دیگر با افزایش عمر معادن، کاهش عیار و افزایش عمق معادن روزباز و زیرزمینی هزینههای استخراج و فرآوری مواد معدنی افزایش مییابد؛ اگرچه رشد تکنولوژی میتواند بخشی از این رشد هزینههای تولید را خنثی کند ولی در نهایت شاهد افزایش نسبی قیمت تمامشده هر اونس طلا در بازارهای جهانی هستیم.
البته باید بازهم به این نکته اشاره کرد که عدم قطعیت در آمارهای مورد ارائه حتی درخصوص آمارهای تولید نیز صادق است؛ یعنی با گذشت زمان دادههای پیشین مورد بازبینی قرار گرفته و البته هرچه میگذرد، آمارهای قبلی با دقت بیشتری مورد ارزیابی و شاید اصلاح قرار میگیرد. تولید در داخل کشورهای جهان و خرید توسط بانکهای مرکزی و حتی اما و اگرهای معاملات خارج از چارچوب مرسوم به دلایل مختلف میتواند در عدم اعتماد به برخی از آمارهای تولید دخیل باشد؛ ولی با گذشت زمان میتوان اعتماد بیشتری به آمارهای پیشین داشت زیرا بسیاری از آنها تعدیل و تغییر میکند. با فرض پذیرش وضعیت فوق شاهد هستیم که در سالهای اخیر حجم تولید طلا از ذخایر معدنی تقویت شده، ولی از سال 2016 شاهد رشد حجم تولید معدنی آن نیستیم. به عبارت دقیقتر حجم تولید در سالهای 2015 تا 2017 تقریبا یکسان و بدون تغییر خواهد بود و هنوز هم نرخهایی نزدیک به 3100 تا 3200 تن در سال برای کل جهان بدون تغییر جدی در دسترس است. این وضعیت نشان میدهد ظرف 3 سال حجم تولید جهانی طلا از ذخایر معدنی تغییر چندانی نداشته؛ ولی کاهش نیافته است.
تولیدات معدنی طلا نیز در تقارن بالایی با نوسان قیمتهای جهانی در حرکت است؛ ولی این نکته نیز قابل توجه خواهد بود که ذات عرضه طلا یا از قراضه طلا بوده و یا از تولیدات معدنی. با فرض این وضعیت و پذیرش ثبات نسبی عرضه در سالهای اخیر، سیگنال حمایتی مهمی در برابر بازار طلا وجود دارد؛ یعنی یکی از دلایل حفظ سطوح قیمتی اخیر را باید ثبات نسبی عرضه اولیه طلا به شمار آورد. این نکته زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که در ماهها و حتی سالهای گذشته بسیاری از قیمتهای کمتر از 1000 و یا 1100 دلار در هر اونس سخن گفته بودند که البته محقق نشد. هنوز در مورد آمارهای معدنی فوق اما واگرهایی وجود دارد یعنی با گذشت زمان، باز هم آمارها تغییر کرده و اصلاح خواهد شد. این عدم اعتماد نسبت به آمارها بیشتر به آمارهای مربوط به ذخایر معدنی برجستهتر میشود؛ زیرا با گذشت زمان و با آغاز، تکمیل و تصحیح دادهها، ذخایر جدیدی کشف شده یا ذخایر موجود مورد استخراج قرار میگیرد. بهعنوان مثال در آمارهای سال 2005 ذخایر معدنی طلا در جهان 42 هزار تن بوده ولی در آخرین برآوردها این رقم به بیش از 57 هزار تن رسیده است. بررسی دقیق تر آمارها نشان میدهد در سال 2010 ذخایر معدنی 51 هزار تن بوده که در سال 2011 به 52 هزار تن افزایش یافته ولی در سال گذشته به 57 هزار تن رسیده است.
با توجه به موارد فوق و احتمال تولید معدنی نسبتا با ثبات یا با تغییر محدود در سال جاری میلادی، در صورت عدم تغییر در تقاضا، احتمالا قیمت طلا نیز تغییر نکرده یا تغییر آن در حد نوسان ارزش دلار آمریکا با احتساب تورم خواهد بود. حال در شرایطی که از یکسو ارزش دلار در مسیر کاهشی بوده و تنشهای ژئوپلیتیک هر روز چهره جدیدی از مناسبات سیاسی و حتی اقتصادی در جهان را مورد ارزیابی و تغییر قرار میدهد، باید با نگاهی جدید به بازار طلا نگریست. این در حالی است که در گزارشهای پیشین به بازارهای رقیب طلا مخصوصا بازارهای کالایی اشاره کردیم که موارد ادعایی پیشین به صراحت در بازارهای فعلی در حال خودنمایی است که از آن جمله میتوان به کاهش نسبی قیمتها در بازار فلزات پایه پس از کسب رکوردهای مهمی قیمتی اشاره داشت. با فرض گذار از این شرایط و تسری رشد قیمتی به بازارهای کالایی و همچنین تثبیت نرخ در بازار فلزات پایه و خوشبینی به رشد قیمتها در بازارهای کشاورزی، فولاد و حتی فرآوردههای نفتی و پتروشیمی میتوان اینگونه عنوان کرد که بازار طلا به ثباتی شکننده با تعادل قوای مثبت و منفی رسیده است که در نهایت به عدم تغییر جدی قیمتها با فرض تنشهای جدی ژئوپلیتیک منجر شده است.
نگاهی به وضعیت پیشین بازار طلا نشان میدهد که به جز تقاضای مرسوم تقاضای سفته بازی و تقاضای سرمایهگذاری در این بازار وجود دارد ولی در نهایت تقاضای سرمایهگذاری یعنی خرید طلا بهصورت گسترده به دلایل مختلف سرمایهگذاری همچون خرید و ذخیره از سوی شرکتهای بزرگ بانکی و خدمات مالی یا بانکهای مرکزی نقش اصلی را در تعیین وضعیت کلی در این بازار بر عهده داشتند زیرا در نهایت سفته بازی نیز از همین روند کلی تبعیت خواهد کرد. حال در وضعیت فعلی که نسبتا بازار به ثبت رسیده است و تنشهای ژئوپلیتیک به نفع قیمتها در حرکت هستند و البته حجم عرضه معدنی نیز بدون تغییر در حال حرکت است شاید تغییر در وضعیت تقاضای سرمایهگذاری هم زیاد بتواند محرک اصلی این بازار به شمار رود که خود به وضعیت سیاسی و امنیتی جهان و رخدادهای اقتصادی پیشبینی نشده باز میگردد. نگاهی به وضعیت ژئوپلیتیک نشان میدهد که رفتار کره شمالی بهصورت گام به گام در حال حرکت است و البته تاکنون این شرایط متوقف نشده ولی مشخص نیست تا چه زمانی ادامه مییابد. رفتار کره شمالی نشان میدهد که اگرچه قصد راهاندازی جنگ هستهای نداشته ولی در برابر تحریمها نیز تا سر حد افزایش وحشتناک تنشها به پیش میرود اما تمامی این رفتارها گویی در مسیر ابزارسازی برای مذاکرات پیش رو است.
این سیگنال را شاید بازار طلا نیز دریافت کرده باشد زیرا واکنشهای این بازار در حد رخدادهای تنش زای فعلی نیست. این در حالی است که اگر و به هر دلیل جذابیت سرمایهگذاری گسترده در بازار طلا ایجاد شود یعنی تقاضای موثر برای تحویل طلا به هر دلیل افزایش یابد، بازار طلای چندانی برای عرضه نخواهد داشت یعنی جهش احتمالی و البته قدرتمند طلا در پیش خواهد بود اما چنین رخدادی تاکنون مشاهده نشده و احتمال خودنمایی این برجسته نیست. با توجه به تمامی این موارد در کنار موفقیتهای احتمالی در بازارهای رقیب و البته ارزش پایین دلار و احتمال کاهش بیشتر بهای آن، به نظر میرسد ابهامات موجود باز هم ادامه خواهد یافت ولی رخدادهای بازار طلا نشان میدهد که میل به رشد انفجاری قیمتها نیز متصور نخواهد بود مگر آنکه تقاضای سرمایهگذاری به بازار تزریق شود.
در هر حال سوختگیری بهای طلا از تنشهای ژئوپلیتیک میتواند به پایان خود نزدیک شود که با فرض موفقیتها در بازارهای کالایی باز هم به زیان بازار طلا تمام خواهد شد. با توجه به تمامی این موارد بازار طلا در فاز عرضه و تقاضا در یک فاز تثبیت شکننده قرار دارد یعنی نه میتوان به کاهش شدید قیمتها توجه داشت و نه به جهش قیمتی خوش بین بود که در نهایت تداوم وضعیت فعلی را موجب میشود. با توجه به وضعیت عرضه معدنی طلا در سال جاری سقوط قیمتی نیز متصور نخواهد بود ولی نمیتوان رأی به رشد قیمتها داد. با توجه به تمامی موارد ذکر شده و اما و اگرهای جهانی، برای رصد دقیق تر اوضاع بازار باید منتظر سیگنالهای بیشتری باشیم تا شاید در این وضعیت جدید بتوان آینده روشنتری از طلا تخمین زد. درخصوص رخدادهای ژئوپلیتیک احتمال حمله موشکی یمن به شرکتها و ذخایر نفتی عربستان نیز متصور است که سیگنال جدیدی برای حمایت از بازارهای کالایی است اما تاثیرات منفی مهمی شاید بر بازارهای سهام داشته باشد ولی رقابت بازارهای رقیب باز هم حمایتها از بهای طلا را به حاشیه میراند. به نظر میرسد بازار طلا دیگر سوختگیری از بحرانهای ژئوپلیتیک را فراموش کرده و در صورت آرامش محدود اوضاع شاید زمان بازگشت آرام قیمتها به سطوحی پایین تر چندان هم دور از ذهن نباشد.