ناکامی های متعدد در تمام عرصه ها این سوال را مطرح می کند که چرا باید دوباره شاهد حضور همان افراد باشیم؟ آیا واقعاً قحط الرجال است؟
با نگاهی به کارنامه کاندیداها، در می یابیم که هیچکدام سابقه فوتبالی ندارند و فقط علی کفاشیان است که عضو تیم ملی دو میدانی بوده است. البته این روزها این بحث به وجود آمده است که برای مدیریت اصولی سابقه ورزشی و فوتبالی در اولویت قرار ندارد، بلکه درایت و توانایی برنامه ریزی و اجرای مدیر باید مد نظر قرار گیرد.
با این نگاه هم نمی توانیم کارنامه قبولی به این افراد بدهیم. کافیست به عدم صعود ایران به جام جهاني 2010، نمایش ضعیف ایران در جام ملت های آسیا، ناکامی در بازی های آسیایی گوانگژو، عدم راهیابی جوانان به مرحله دوم، ناکامی نوجوانان، از دست رفتن جایگاه و کرسی ایران در کنفدراسیون آسیا، اتفاق ناگوار تیم ملی امید و عدم راهیابی این تیم به المپیک لندن و آخری هم کاهش سهمیه باشگاه های ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا.
کاندید شدن مدیران گذشته فدراسیون نوعی دهان کجی و بی احترامی به علاقه مندان فوتبال است. شاید اگر در یک کشور دیگری بودیم و یک مدیر چنین کارنامه عجیبی را رقم می زد، مدت ها از استعفایش گذشته بود. اما در ایران قضایا شکل و شمایلی متفاوت دارد.
حضور اشخاصی مثل قریب و تقی زاده هم نمی تواند امیدوار کننده باشد. با اینکه قریب در مقطعی عضو هیات مدیره و مدیرعامل باشگاه استقلال بوده و حتی موفق به کسب یک عنوان قهرمانی در لیک برتر هم شده است، ولی یادآوری دوران مدیریت وی افق روشنی را پیش رویمان قرار نمی دهد. تقی زاده هم که تکلیفش مشخص است. او همزمان در انتخابات مجلس و فدراسیون فوتبال شرکت کرده. حالا با چه استدلالی گمان کرده است که می تواند به هر دو کار بپردازد، خود بسیاری نکات مبهم در مورد وی را بر طرف خواهد کرد!
با این اوصاف باید دوباره شاهد ناکامی های آینده در فوتبال باشیم. فوتبالی که در همین وضعیت فعلی هم بسیار ناامیدکننده و اسف بار است. شاید مقدر است که چیزی به نام فوتبال در این کشور نابود شود. کسی هم قرار نیست که در مقابل این موج نابودگر ایستادگی کند. فعلاً باید ساخت!