پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷:۳۸

سیما تیرانداز چگونه بازیگر شد؟

ايران اكونوميست :سیما تیر انداز از آن دست بازیگرانی نیست که شهرت نام و چهره‌اش با همدیگر متفاوت باشد. همانقدر که چهره‌اش برای همه آشناست نامش هم همانطور است. گپ زدن با سیما تیرانداز درباره همه اولین‌های به یاد ماندنی زندگی‌اش خالی از لط
کد خبر: ۱۶۵۱۶
sima tirandaz-1ف نبود.

مجله ایده آل: از روزی که دختر کوچولوبــرای رسیدن به آمال کودکی‌اش انگشت خود را برید و خونش را ریخت و با دختر عمویش هم قسم شدکه بازیگر شود سال‌های زیادی گذشته. اینکه خوب گذشته یا بد خیلی مهم نیست و البته اینکه سخت گذشته یا آسان هم چندان مهم نیست. مهم این است که او پای قسمش ایستاد و امروز یک بازیگر است. سیما تیر انداز از آن دست بازیگرانی نیست که شهرت نام و چهره‌اش با همدیگر متفاوت باشد. همانقدر که چهره‌اش برای همه آشناست نامش هم همانطور است. قابلیتش اما در خلق کاراکترهای مثبت و منفی کارهایش را وسعت می‌دهد و باعث می‌شود بهتر در حافظه سینمایی آدم ها جا خوش کند. آیا کسی را سراغ دارید که عروس و البته جاری بدجنس سریال نرگس را که جمعه شب‌ها همه را پای جعبه جادو میخکوب می‌کرد فراموش کرده باشد؟ گپ زدن با سیما تیرانداز درباره همه اولین‌های به یاد ماندنی زندگی‌اش خالی از لطف نبود. اولین‌هایی که جالب‌ترین آنها در رؤیای روزهای کودکی اش خلاصه می‌شود و البته هم قسم شدنش آن هم به شیوه‌ای منحصربه‌فرد با دختر عمویش.

روایت سیما تیرانداز از اولین روزهای بازیگری‌اش

قسم بازيگري با خون

اولين‌بار علاقه به بازيگري چه زماني در وجودتان شكل گرفت؟

من از كودكي رؤياي بازيگري داشتم حتي يادم مي‌آيد در دنياي بازي كودكانه‌‌مان هميشه با دخترعمويم دست مي‌داديم و قول مي‌داديم كه در آينده بازيگر شويم. در حدي كه حتي انگشت‌هايمان را خون‌آلود به هم آغشته كنيم و قسم بخوريم كه بازيگر شويم!

منظورم اين است كه رؤياي بازيگري از كودكي بامن بود در تمام بازي‌هاي بچگي‌مان در حال نقش‌بازي كردن بوديم.بعد از مدتي هم با ديدن يك تئاتر دوباره حس علاقه به بازيگري در من اوج گرفت. آن موقع به پدرم گفتم، حتما مي‌خواهم بازيگر شوم. پدرم جواب داد پس بايد در دوره‌هاي بازيگري شركت كني، اما گرفتار درس و مشق بودم و وقت اين كار را نداشتم.اين علاقه كم‌كم در حال از بين رفتن بود كه يك روز در دبيرستان همكلاسي پشت سري من گفت: «خواهرم در كلاس بازيگري ثبت‌نام كرده است.» من هم پرسيدم: «آدرس كلاس را به من بگو. من هم مي‌خواهم به آن كلاس بروم.» آدرس را كه به من داد دقيقا در خيابان درياي‌نور بود كه يك كوچه با منزل ما فاصله داشت. اينطور شد كه رفتم در كلاس ثبت‌نام كردم.

من آدم خوش شانسي هستم

از گذراندن اين دوره تا بازيگر شدن تو چقدر زمان برد؟

خوشبختانه زمان خيلي كمي تا بازيگر شدن من سپري شد. فاصله 2 سال بعد از گذراندن دوره بازيگري‌ام، در «مرگ يزدگرد» و «هامون» بازي كردم. از خوش‌شانسي من بود كه توانستم آنقدر سريع پيشرفت كنم.

واكنش خانواده در مقابل تصميم شما چه بود؟

sima tirandaz-2
با مخالفت‌هاي زياد خانواده و اشك‌ و آه! آنها روبه‌رو شدم. اما در نهايت خانواده مجبور شدند شرايط من را بپذيرند و از يك جايي به بعد متوجه شدند كه نمي‌توانند جلودار من شوند. در واقع من راهم را انتخاب كرده بودم.

اولين تلاش جدي‌اي كه براي رسيدن به هدفت كردي چه بود؟

بعد از اينكه در دوره‌هاي بازيگري ثبت‌نام كردم در2 تئاتر مشغول به كار شدم. يك تئاتر كودك بود و يك تئاتر ساده كه با كارگرداني خانم گلاب آدينه.

در اولین کار هم خودم را نباختم

اولين باري كه مقابل دوربين قرار گرفتي بازي در كدام كار بود؟

بازي در «هامون» آقاي مهرجويي بود خوشبختانه آن زمان آنقدر سنم كم بود كه خيلي دلهره بازي نداشتم.با بازيگران آشنا نبودم البته آن موقع نه آقاي خسرو شكيبايي آن‌قدر فوق ستاره بودند و نه خانم بيتا فرهي! در حقيقت نمي‌دانستم در چه كار مهمي بازي مي‌كنم. خوشبختانه برخلاف نسل امروز كه يك چيزهايي برايشان مهم‌تر از چيزهاي ديگر است، ولي براي من خود بازيگري در اولويت است. هيچ‌‌وقت فكر نكردم كجا بازي كرده‌ام و با چه كسي بازي مي‌كنم. هميشه و در هر جايي خود بازيگري برايم جلوتر از هر افتخار ديگري بوده و همين مسئله باعث مي‌شد در نقش‌آفريني‌هايم راحت باشم و با آرامش بيشتري كار كنم. حتي در مقابل مرحوم آقاي خسرو شكيبايي و آقاي انتظامي با آرامش بازي كردم. در واقع انگيزه بازيگري باعث شد كه خودم را مقابل بزرگاني كه با آنها بازي مي‌كنم نبازم.

روایت سیما تیرانداز از اولین روزهای بازیگری‌اش

آقای انتظامی مراتشویق کرد

واكنش بقيه افراد گروه بعد از بازي در اولين كارت چطور بود؟

من خيلي جوان بودم و عوامل كار من را به چشم يك دختربچه نگاه مي‌كردند اما هيچ‌وقت فراموش نمي‌كنم كه آقاي انتظامي به من گفتند كه آينده روشني را براي تو مي‌بينم و مي‌دانم خيلي موفق مي‌شوي. ايشان هميشه اين لطف را به من داشتند و به من دلگرمي مي‌دادند و به من مي‌گفتند كه تو دختر بااستعدادي هستي.

فكر مي‌كنم با اينكه كم‌سن بودم اما هميشه انتخاب‌هاي خوبي داشتم. در دوره دبيرستان پدرم درمورد تحصيل من هيچ تصوري جز رشته تجربي و رياضي نداشت و من بعد از گذراندن سال اول با تمام مخالفت‌هاي پدرم تصميم گرفتم به هنرستان بروم. اين خودم بودم كه براي زندگي‌ام راه موردعلاقه‌ام را انتخاب كردم و وقتي در رشته موزه‌داري و نمايش در دانشگاه قبول شدم پدرم باز هم اصرار داشت كه رشته موزه‌داري را دنبال كنم. اما خب انتخاب من تحصيل در رشته نمايش بود. باز هم مي‌گويم خوشبختانه انتخاب‌هاي زندگي‌ام انتخاب‌هاي درستي بوده است. دليل اين اتفاقات خوب را نمي‌دانم شانس بدانم يا تقدير خوب.

اولين دستمزدت چقدر بود و با آن چه كردي؟

8هزار تومان در سال 68 گرفتم، يادم مي‌آيد با آن دستمزد يك انگشتر طلا و يك ضبط صوت خريدم.

ميتوانستم مهندس معمار شوم

روند زندگي سيما تيرانداز بعد از بازيگر شدنش چه تغييراتي كرده است؟

روند زندگي‌ام از خيلي جهات تغيير كرده است اگر تغييرات وجود نداشت كه نمي‌توانستم خودم را فرد موفقي بدانم. هر كسي بعد از گذر زمان نگاه و رويكرد زندگي‌اش فرق مي‌كند. طبيعي است آدم‌ها بعد از بالا رفتن سن‌شان انتخاب‌هايشان فرق خواهد كرد،‌ نگاه‌شان متفاوت و در كارشان حرفه‌اي‌ خواهند شد.در كل دنياي ما در حال تغيير است. نگاه من به زندگي و بازيگري در 18 سالگي‌ام با نگاه يك دختر 18 ساله اين دوره خيلي تفاوت دارد. اگر به اطرافمان دقت كنيم، متوجه مي‌شويم اين روزها حتي كتاب خواندن‌ها هم الكترونيكي شده است.

سيما تيرانداز اگر بازيگر نمي‌شد چه شغلي را انتخاب مي‌كرد؟

از قبل به معماري هم علاقه داشتم. شايد سعي مي‌كردم شغل مهندس معماري را انتخاب كنم و يك زندگي كارمندي را انتخاب مي‌كردم و زندگي‌ام كاملا متفاوت می‌شد.

sima tirandaz-3

از ما حمایت نمی‌شود

هيچ وقت پيش آمده از تصميمي كه گرفته‌اي نااميد شوي؟

از انتخاب شغل بازيگري هيچ وقت پشيمان نشدم اما هميشه يك تاسف براي من وجود دارد و اين تاسف از قبل براي من بوده است و همچنان هم وجود خواهد داشت. متاسفانه در كشور ما، هنرمند تامين مالي ندارد، يعني تا زماني كه كار مي‌كني درآمد خواهي داشت و هنرمند ايراني امنيت شغلي ندارد و اين مسئله براي ما بازيگرها آزاردهنده است.

يك هنرمند قطعا براي مملكتش فعاليت مي‌كند و خيلي طبيعي است كه انتظار داشته باشد از هر لحاظي تامين باشد. از يك كارگر ساختماني هم از من بازيگر بيشتر حمايت مي‌شود چون او بيمه بازنشستگي دارد، بيمه بيكاري دارد و وزارت كار از او حمايت مي‌كند. اما براي من هنرمند هيچ كدام از اين حمايت‌ها وجود ندارد. همين چند وقت پيش خانم ناديا دلدار گلچين،‌ بدون هيج حمايتي از دنيا رفت و خانم حميده خيرآبادي هم همين‌طور. همه ما به نحوي در اين شغل از نبود امنيت شغلي رنج مي‌بريم و متاسفانه هيچ كس به فكر ما نيست كه شرايط مناسبي را براي ما فراهم كند. اگر بنا به دلايلي يك كارگردان يا بازيگر كار نكند نابود خواهد شد و هيچ حمايتي از طرف دولت شكل نمي‌گيرد. تنها نااميدي من از بازيگري همين مسئله است.

بازیگری من را زنده می‌کند

بزرگ‌ترين اتفاقي كه از دوران بازيگري در ذهنت باقي مانده است چيست؟

اينكه در تمام اين سال‌ها عاشقانه بازي كرده‌ام، در تمام بازي‌هايم با تمام وجود و عشق بازي كردم و درباره هر نقشي كه از من بپرسند چه خاطره‌اي از آن داري مي‌گويم عشق به نقش و بازيگري‌ام هميشه جلوتر از هر چيزي در وجود من بوده است. بازيگري آنقدر از نظر روحي من را ارضا مي‌كند كه واقعا نمي‌توانم به چيزهاي ديگري فكر كنم. وقتي در حال بازي در يك نقش هستم به هيچ چيز جز آن نقش فكر نمي‌كنم. بازيگري من را زنده مي‌كند. همين ديروز از صحنه تئاتر كه پايين آمدم وقتي در آينه خودم را ديدم آنقدر حالم خوب بود كه در آن لحظه خدا را شكر كردم و وقتي بازي نمي‌كنم اصلا اين حال خوب را ندارم.

تلخ‌ترين تصويري كه از اين سال‌ها در ذهنت باقي مانده است چه تصويري است؟

خب تلخي‌هاي اين رشته كم نيست اما تلخ‌ترين اتفاق در حرفه ما اين است كه خيلي‌ها در جايگاهي كه حقشان است قرار نمي‌گيرند. خيلي از كساني كه شايد توانايي‌ها و انرژي‌هاي بيشتري دارند جايگاهشان پايين‌تر از افراد ديگر است و اين اتفاق براي من تاسف‌برانگيز است.

رضايت از كار بازيگري چطور به دست مي‌آيد؟

هر بازيگري مي‌‌تواند اين رضايت را براي خودش به وجود بياورد. شما مي‌تواني هر كاري را انتخاب نكني. شايد در زندگي كاري من فقط دو مورد وجود داشته است كه تاسف خورده‌‌ام و اذيت شده‌ام كه چرا آن كار را پذيرفته‌ام.

هم شانس می‌خواهد هم لیاقت

به نظر شما براي بازيگر شدن شانس مهم‌تر است يا مهارت و سواد بازيگر؟

شما ممكن است شانس بياوريد و به يك بازيگر مطرح تبديل شويد اما وقتي سواد و دانش نداشته باشيد به عنوان يك بازيگر كم‌دانش معرفي مي‌شويد و متقابلا مي‌توانيد بازيگر باسوادي باشيد كه شانس بازي كردن نداشته باشيد پس شانس و لياقت هر دو مكمل يكديگرند.يك بازيگر بايد خيلي‌ چيزها را بداند و قطعا نبايد فرد ناآگاهي باشد. در حقيقت دانش لازمه بازيگري است، چون وقتي دانش‌ نداري مطمئنا قدرت تجزيه و تحليل هم نداري پس نمي‌تواني پيشرفت كني. شانس براي مطرح شدن نياز است ولي براي تداوم كاري داشتن دانش ضروري است.
آخرین اخبار