كیهان:ایران و تیم جدید امنیتی اوباما
«ایران و تیم جدید امنیتی اوباما»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن میخوانید؛نگاه باراك اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری خود به ایران، نگاه كسی است كه درصدد است بالاخره در مواجهه با ایران «دستاوردی» داشته باشد. او البته نمی خواهد با ایران به «توافق» برسد، می خواهد ایران را وادار به عقب نشینی كند. كما اینكه وقتی در باره موضوع هسته ای ایران صحبت می كرد گفت: «ما نمی خواهیم ایران را مهار كنیم بلكه می خواهیم ایران متوقف شود.» او معتقد است از آنجا كه علم را نمی توان بمباران كرد باید پیش از دستیابی ایران به علم كامل هسته ای آن را متوقف نمود.
باراك اوباما با استفاده از تیمی از سناتورها شامل جان كری، چاك هیگل و جو بایدن سعی می كند تصویری از یك دولت علاقه مند به توافق به طرف مقابل ارائه كند و در همان حال در متن ادبیاتی كه طراحی كرده، تهدید به تداوم فشار وجود دارد. یك نمونه آن مباحثی است كه تیم اوباما درباره مذاكرات آلماتی یك به راه انداخته اند. آمریكایی ها با استفاده از رسانه های متنوع خود تلاش كردند تا نشست 1+5 در آلماتی را یك فرصت استثنایی و هدیه ای به ایران معرفی نمایند. خانم اشتون هم در مواجهه های رسانه ای خود وانمود كرد فضا برای رسیدن به توافق مهیاست و در نهایت پس از مذاكرات انجام شده، گفت: «1+5 آمادگی خود را برای برداشتن بخشی از تحریم ها اعلام كرده است و اینك منتظریم تا ایران در مذاكرات آلماتی 2گام متقابلی را برای رسیدن به توافق بردارد.» این در حالی است كه هدیه 1+5 صرفا اعلام رفع تحریم در حوزه طلاست و حال آن كه ایران در این حوزه مشكل چندانی ندارد. همزمان با اعلام رفع تحریم در این موضوع، تیم های مذاكره كننده بر تداوم تحریم ها در حوزه انرژی و مناسبات بانكی تاكید كرده اند.
با این وجود غرب از ایران می خواهد كه در آلماتی 2 چند اقدام كه اساسی اند را انجام دهد: 1- برنامه هسته ای فردو را متوقف كند 2- سوخت تولید شده 20 درصد خود را به خارج منتقل كند 3- تولید سوخت 20 درصد را متوقف گرداند 4- امكان بازرسی سرزده از تاسیسات هسته ای و غیرهسته ای را به ماموران آژانس بدهد. با این وصف كاملا پیداست كه آنان دنبال توافق نیستند بلكه دنبال تحمیل خواسته های خود هستند و گمان می كنند اگر یك فرصت تبلیغاتی- مبنی بر موفقیت در كاهش تحریم ها- را در اختیار ایران قرار دهند، جمهوری اسلامی از مسیر هسته ای خود كه كاملا با حقوق تصریح شده در NPT تطابق دارد، بازمی گردد.
گفته می شود كه در دوره جدید، كری، هیگل، بایدن و اوباما محور اصلی تصمیم گیری در آمریكا بوده و نگاه آنان به سایر نهادها غلبه پیدا می كند. از این منظر گفته می شود از آنجا كه شورای امنیت ملی(NSC) تنها در صورت اجماع می تواند رأی صادر نماید در این دوره با توجه به هماهنگی چهارعنصر اصلی شورا- رئیس جمهور، معاون اول، وزیر خارجه و وزیر دفاع- تصمیمات مهم عمدتا در شورای امنیت ملی گرفته شده و نقش كنگره به نسبت دوره اول كه میان وزارت خارجه و دفاع و نیز میان وزیر خارجه و رئیس جمهور اختلاف وجود داشت، كمتر می شود. این تحلیل اگر درست باشد، بیان كننده آن است كه «امنیتی» دیدن تحولات بین المللی و بخصوص تحولات منطقه ما در نگاه دولتمردان و تیم سناتور آمریكا باقی می ماند ولی علی الاصول «عملگرایانه تر» خواهد بود.
یك نگاه دیگر به تیم سناتورهای آمریكا این است كه با توجه به نگاه عمدتا امنیتی چهار عنصر اصلی تصمیم گیر در NSC، ایران در دوره دوم اوباما باید در انتظار تداوم و افزایش تحریم ها بماند چرا كه هر چند تیم جدید، علی الظاهر از راه حل های مبتنی بر گفت وگو حرف می زنند ولی در عمل برای رسیدن به هدف كه تسلیم شدن مسالمت آمیز ایران است، حداكثر كردن فشار را مد نظر قرار می دهند.
یك استدلال قوی پشت این تحلیل قرار دارد، استدلال این است كه تا زمانی كه فضای ذهنی مقامات آمریكا نسبت به ایران به حالت منطقی (logic) درنیاید و به این نتیجه نرسند كه خصومت با ایران برای آمریكا نتیجه ای در بر نخواهد داشت، تغییری در مسایل میان آمریكا و ایران روی نمی دهد. در شرایط عدم تعادل روانی، مقامات آمریكا از هر حزب و جناحی كه باشند در متن یك برنامه (context) كه دشمنی با ایران است ایفای نقش می نمایند. بر همین اساس درست در زمانی كه كاخ سفید در ظاهر از مذاكره با ایران حرف می زد، همسر اوباما یك فیلم ضد ایرانی كه ارزش هنری آنهم بسیار پایین بود را پرده برداری و معرفی كرد.
مقامات سنای آمریكا در ظاهر می گویند ایران نباید در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای قرار بگیرد ولی واقعیت حتی آنگاه كه خیلی هم تعدیل شود این نیست حتی واقعیت تبدیل شده هم بیانگر آن است كه آمریكایی ها به هیچ وجه نمی خواهند ایران «قابلیت هسته ای» داشته باشد نه آن كه نگران تولید سلاح هسته ای در ایران باشند بلكه از این گزاره به عنوان بهانه ای برای فشار بر ایران و نهایتا تسلیم كشورمان بهره می گیرند. آنان در گفتگوهایی كه میان تیم شورای امنیت ملی و كنگره جریان دارد، قابلیت هسته ای ایران را «تهدید» معرفی می نمایند با این وصف چگونه می توان توقع داشت كه مقامات آمریكا با غنی سازی 5 درصد ایران و فعالیت سانتریفیوژهای نسل 1، 2 و 3 ایران كنار بیایند؟ آمریكا البته از الگوی مرحله به مرحله پیروی می كند و از این روست كه وقتی در سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن، اوباما نگاه خود درباره برنامه هسته ای ایران را برای نخست وزیر رژیم صهیونیستی توضیح داد، نتانیاهو اعلام كرد كه: «ما به باراك اوباما اعتماد داریم و می دانیم كه آمریكا به ایران اجازه توانایی هسته ای را نمی دهد.»
البته اوباما به خوبی می داند كه از توانایی آمریكا در اعمال فشار بر ایران تا حد بسیار زیادی كاسته شده است. آمریكا دیگر نمی تواند تحریم بر مبنای قطعنامه های جدید شورای امنیت را پای كار بیاورد چرا كه این اقدام به سقف رسیده و با مانع در درون شورا نیز مواجه گردیده است. تحریم های چند جانبه علیه ایران نیز با تحریم انرژی و بانكی به سقف رسیده و امكانی فراتر از آن برای پای كار آوردن اروپا وجود ندارد. تحریم های یكجانبه علیه ایران نیز با اقدام شش ماه پیش كنگره به سقف رسید و اوباما هم طی نامه ای خطاب به نمایندگان كنگره نوشت: تحریم فراگیر در حوزه بانكی استفاده از اهرم های تقویت كننده فشار نظیر مذاكره را با مانع جدی مواجه می كند از این رو كنگره به رئیس جمهور اجازه داد اجرای مصوبه را تا زمانی كه به صلاح می داند، به تاخیر بیندازد.
اوباما برگ های چندانی در اختیار ندارد و علیرغم آنكه وانمود می كند به مهارت های تازه ای در بازی رسیده، امكان تازه ای برای بازی پیدا نكرده است. اوباما در آغاز سال 2012 قول داده بود كه ایران را از طریق سیاست «تصاعد بحران» به زانو درمی آورد كه علیرغم اجرایی شدن این سیاست، ایران از پای درنیامد و حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22بهمن و پاسخ قاطع رهبری به طرح نفاق آمیز مذاكره نشان داد كه نه مردم و نه رهبری در ادامه راه انقلاب به تردید نیفتاده اند. تیم اوباما در عین اینكه به شكست رسیده است تلاش می كند تا با یك فضای روانی مبتنی بر تداوم و تشدید تحریم ها، ایران را وادار به پذیرش گفت وگو- و نه مذاكره به معنایی كه دو طرف با به رسمیت شناختن طرف مقابل دنبال حداكثری كردن منافع ملی كشور خود هستند- نماید. در این گفت وگوها ایران باید بدون آنكه ورقه ای دوجانبه بین دو طرف به امضا برسد، از مواضع خود عقب نشینی نماید. و لذا وقتی ما به ادبیات سیاسی آمریكایی ها نگاه می كنیم، بیش از واژه Negotiation -مذاكره- به واژه talk- به معنای سخن گفتن- برخورد می نماییم. در واقع و به عبارتی آمریكا می خواهد در نمای تبلیغاتی وانمود كند كه ما ایران را وادار به شنیدن حرف های خود كرده و او را برای تغییر مواضع آماده كرده ایم. این البته مربوط به ذهن خیال پرداز و كارتونی آمریكایی هاست و حال آنكه ایران به هیچ وجه نه تنها برای شنیدن حرف های تیم اوباما آمادگی ندارد بلكه از نظر او «مذاكره» نیز نفعی دربر ندارد.
كاملا واضح است كه منافع ملی ما در «ایستادن» است. امروز بعد از 34 سال، آمریكایی ها وانمود می كنند كه ایران به نقطه ای رسیده كه خود را به «شنیدن» محتاج می بیند و ما می توانیم آن را به ایران بفروشیم. این در حالی است كه در ایران یك عزم جدی برای مقاومت وجود دارد. ایران امروز در سطوح منطقه ای و بین المللی می تواند به یك چالش فراگیر علیه آمریكایی ها دست بزند و در عین حال با امكانات خود هر توطئه امنیتی را علیه خود خنثی نماید.
ایران به «گفتگو در فضای خصمانه» اعتمادی ندارد وقتی طرف مقابل در حال توسعه اقدامات ضد ایرانی خود است، وظیفه ما هم فقط توسعه فضاهای ضد آمریكایی در سطح جهان است آنقدر كه آمریكا ناچار شود، همه مناطق مسلمانان، از خلیج فارس تا دریای مدیترانه و اقیانوس هند را رها كند و اداره این مناطق حساس را به مردم این مناطق بسپارد. این زیاد دور نیست همانگونه كه اخراج نظامیان آمریكایی از سواحل ایران، سواحل لبنان و سواحل سوریه انجام شده است.
خراسان:بودجه انبساطی ۹۲
«بودجه انبساطی ۹۲»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی عرفانیان است كه در آن میخوانید؛لایحه بودجه ۹۲ هفته گذشته در شرایطی با تاخیر بی سابقه به مجلس ارائه شد كه بررسی اجمالی آن نشان دهنده رشد 28.9 درصدی كل بودجه نسبت به بودجه مصوب سال جاری است، همچنین افزایش ۸۲درصدی منابع پیشنهادی هدفمندی یارانه ها نشان از اصرار دولت بر اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال آینده می باشد. در لایحه پیشنهادی دولت برای بودجه سال آینده حدود ۲۶ درصد از بودجه كل كشور را بودجه دولت و ۷۴درصد را بودجه شركت های دولتی، بانك ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت تشكیل می دهد و جالب تر این كه با وجود واگذاری ۱۸۶ شركت دولتی و كاهش آنها از ۴۳۶ شركت در سال ۹۱ به ۲۵۰شركت، بودجه شركت های دولتی 38.9 درصد نسبت به سال جاری افزایش یافته است.
افزایش درآمدهای مالیاتی
ازجمله نكات مثبت در لایحه پیشنهادی بودجه ۹۲ افزایش 16.8 و 20.4درصدی درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیرنفتی نسبت به امسال می باشد كه با توجه به كاهش ۳۹درصدی درآمدهای نفتی در سال آینده می تواند تا حدود زیادی وابستگی به درآمدهای نفتی در بودجه را كاهش دهد.
قیمت نفت و دلار در بودجه ۹۲
براساس محاسبات انجام شده در لایحه پیشنهادی بودجه ۹۲ دولت نرخ دلار در بودجه را ۲۱۳۰ تومان و قیمت نفت را ۹۵ دلار در نظر گرفته است، اما تاكنون هیچ توضیحی درباره این كه چرا نرخ ارز مبادله ای در بودجه سال آینده در نظر گرفته نشده است از سوی مسئولان ارائه نشده است ، ضمن این كه قیمت نفت نسبت به ۸۵ دلار بودجه امسال حدود 11.7 درصد رشد یافته كه احتمال كاهش درآمدهای صندوق توسعه ملی در سال آینده با توجه به نوسانات قیمت نفت را قوت می بخشد.
كاهش ۶درصدی بودجه عمرانی
از جمله نكات قابل توجه در بودجه پیشنهادی ۹۲ كاهش ۶درصدی اعتبارات تملك دارایی های سرمایه ای (عمرانی) از 39.745میلیارد تومان مصوب امسال به 37.371 میلیارد تومان سال آینده است بررسی ها حاكی است در حال حاضر كه در ماه پایانی سال ۹۱ به سر می بریم حداكثر یك سوم از بودجه مصوب عمرانی تخصیص یافته است كه این موضوع نشان می دهد برای پوشش كسری بودجه امسال بخش قابل توجهی از بودجه عمرانی صرف هزینه های جاری شده است.
افزایش ۸۲درصدی اعتبار هدفمندی یارانه ها
مهمترین بخش از بودجه پیشنهادی سال آینده را افزایش 81.8 درصدی منابع هدفمندی یارانه ها نسبت به سال جاری باید دانست كه نشان دهنده عزم دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال ۹۲ می باشد با توجه به رقم ۶۶هزار میلیارد تومانی مصوب در بودجه امسال برای اجرای هدفمندی یارانه ها و رقم ۱۲۰هزار میلیارد تومانی پیشنهادی در سال آینده به احتمال زیاد دولت هدف افزایش یارانه نقدی به ۱۰۰هزار تومان برای هر نفر و همچنین تامین حدود 108.8 هزار میلیارد تومان از ارقام فوق الذكر از محل افزایش قیمت حامل های انرژی را درسر می پروراند.
رشد ۲۶درصدی اعتبارات هزینه ای و ۲۰درصدی ضریب حقوق كاركنان دولت
اعتبارات هزینه ای پیشنهادی در بودجه ۹۲ بدون در نظر گرفتن اعتبارات مربوط به هدفمند كردن یارانه های انرژی و یارانه واردات، حدود 107.8هزار میلیارد تومان برآورد شده است كه نسبت به رقم مصوب ۹۱ حدود ۶درصد و نسبت به پیش بینی عملكرد سال جاری حدود ۲۶درصد افزایش دارد، افزایش ضریب حقوق كاركنان دولت به میزان ۲۰درصد با بار مالی حدود ۱۳۰ هزار میلیارد ریال در لایحه پیشنهادی دولت گنجانده شده است. با توجه به مهم ترین سرفصل های بودجه پیشنهادی دولت برای سال ۹۲ و مقایسه آن با سال جاری و تامل در تجربیات بودجه های اجرا شده در سال های گذشته توجه به نكات ذیل پیشنهاد می شود.
۱ - اصرار دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال آینده در شرایطی كه برآورد خوشبینانه بانك مركزی حاكی از تورم ۳۲درصدی در انتهای سال جاری است و از سوی دیگر دولت برای پرداخت عیدانه و یارانه نقدی در ماه های پایانی سال جاری مجبور به استقراض از صندوق توسعه ملی شده است، اقتصاد كشور را به سمت تورم افسار گسیخته ای می برد كه امكان هرگونه برنامه ریزی برای فعالیت های مولد اقتصادی را سلب می كند و از سوی دیگر به بی ثباتی نظام قیمت گذاری كالاها و خدمات دامن خواهد زد.
۲ - مطالعات انجام گرفته در مراكز پژوهشی معتبر كشور نشان می دهد اثر تزریق نقدینگی به اقتصاد كشور در یك دوره ظاهر نمی شود، بلكه در دوره های بعدی نیز تاثیر آن تداوم می یابد، بنابراین ضروری به نظر می رسد با توجه به افزایش حجم نقدینگی كشور به بیش از ۴۲۰هزار میلیارد تومان در انتهای سال جاری و ایجاد انتظارات تورمی در بازارهای مستعد سفته بازی دولت به جای اتخاذ سیاست های انبساطی پولی به دنبال بهینه نمودن روش های كنترل و هدایت نقدینگی به سمت بخش های تولیدی و خدماتی باشد تا با افزایش سرمایه گذاری در این بخش ها از افزایش نرخ رشد بیكاری كاسته و اقتصاد كشور را به سمت افزایش تولید ناخالص داخلی هدایت كند.
۳ - یكی از مهم ترین دلایل افزایش تورم در سال های اخیر تزریق «پول پرقدرت»از سوی بانك مركزی در شرایط بروز كسری بودجه در نیمه دوم سال است چنانچه دولت برآوردهای دقیق و واقع بینانه تری نسبت به ردیف های درآمدی خود در شرایط فعلی داشته باشد از عمیق تر شدن شكاف كسری بودجه در سال آینده جلوگیری خواهد كرد و درصد قابل توجهی از فضای تورمی اقتصاد كشور كاسته خواهد شد.
۴ - نگاه مثبت و بلندپروازانه دولت به جایگزینی درآمدهای مالیاتی به جای درآمدهای نفتی در بودجه ۹۲را باید به فال نیك گرفت اما از توجه به اصل توانایی پرداخت مالیات كه مورد تاكید اقتصاد دانان حوزه اقتصاد اسلامی است نیز نباید غافل شد زیرا در شرایط فعلی بسیاری از واحدهای تولیدی كشور به دلیل محدودیت های تامین ارز، مشكلات تامین مواد اولیه و ماشین آلات، افزایش هزینه مبادلات بانكی و فشارهای ناشی از تحریم ها در شرایط بسیار سختی به تولید ادامه می دهند، بسیاری از فعالان اقتصادی بالابردن نرخ های مالیاتی در شرایط فعلی را عامل موثری در افزایش قیمت تمام شده و تشدید ركود حاكم بر اقتصاد كشور می دانند.
جمهوری اسلامی:انتفاضه سوم فلسطین
«انتفاضه سوم فلسطین»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است كه در آن میخوانید؛ همانگونه كه پیشبینی میشد، با ادامه جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین و هتك حرمت اماكن مقدسه و در رأس آنها مسجدالاقصی طی روزها و هفتههای اخیر، صبر مردم مظلوم فلسطین به سر آمد و انتفاضه سوم را آغاز كردند. شیخ محمد حسین مفتی شهر قدس شب پنج شنبه با تاكید بر اینكه انتفاضه سوم از داخل مسجدالاقصی شكل گرفته اعلام نمود كه هیچ كس نمیتواند پیشبینی كند در روزهای آتی چه رخ خواهد داد، چرا كه ناآرامی تمام منطقه را منفجر خواهد كرد. وی این حركتهای مردمی را پیامد جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها و شهر قدس دانست و اشغالگران صهیونیست و مقامات رژیم غاصب اسرائیل را مسئول اصلی نابسامانی اوضاع معرفی كرد.
مفتی قدس خاطرنشان كرده است یورش به مسجدالاقصی در چارچوب توطئههای برنامه ریزی شدهای صورت گرفت كه با حفاری در زیر مسجد و اطراف دیوار البراق و سپس تخریب خانهها در مناطق قدس آغاز و با شكل گیری انتفاضه سوم پایان مییابد، انتفاضهای كه باراك اوباما رئیس جمهوری آمریكا به دلیل حمایت از رژیم صهیونیستی مسئولیت آن را برعهده دارد. همزمان با اظهارات و واكنش مفتی قدس، رئیس هیأت عالی اسلامی و خطیب مسجدالاقصی نیز تاكید كرد كه مسجدالاقصی تنها متعلق به فلسطینیها نیست و تمام مسلمانان باید از آن دفاع كنند و باید بدانند زمان آن فرا رسیده است كه به یاری مسجدالاقصی بشتابند، زیرا این یورشها اولین و آخرین اقدامات جنایتكارانه اسرائیل نیست و صهیونیستها در واقع به مسجدالاقصی چشم طمع دوختهاند.
قابل پیشبینی بود كه افزایش گستاخیهای رژیم اشغالگر قدس علیه مقدسات اسلامی در فلسطین در كنار جنایتهای بیشماری كه نیروهای ارتش، صهیونیستهای افراطی شهرك نشین و نیروهای امنیتی این رژیم علیه مردم مرتكب میشوند، با پاسخ محكم و دندان شكنی روبرو شود. اعتراضات گسترده مردم فلسطین علیه جنایتی كه رژیم صهیونیستی در زندانهای خود مرتكب شد و طی آن 'عرفات جرادات' اسیر فلسطینی را زیر شكنجه به طرز فجیعی به شهادت رساند، به نوعی سرآغاز این پاسخ بود.
رژیم صهیونیستی كه در پی اعلام نتیجه كالبدشكافی اسیر فلسطینی و تأیید شهادت وی زیر شكنجه با تظاهرات و اعتراض گسترده مردم فلسطین روبرو شده، تلاش كرد باتوسل به مقامات تشكیلات خودگردان و دست به دامن آنان شدن تا حدودی خود را ازمخمصهای كه در آن گرفتار شده خلاص نماید، اما بیتوجهی مردم به واسطه گری تشكیلات خودگردان شعله ور شدن آتش خشم فلسطینیها را به نمایش گذاشت. در شهر رامالله و در مقابل زندان عوفر كه كنترل آن دردست رژیم صهیونیستی است درگیریهای شدیدی میان فلسطینیان خشمگین و نظامیان صهیونیست به وقوع پیوست و در آن صهیونیستها با استفاده از گاز اشك آور و گلولههای پلاستیكی اقدام به متفرق كردن فلسطینیها نمودند كه این امر به زخمی شدن دهها فلسطینی منجر شد. شهرهای دیگر فلسطینی از جمله الخلیل كه زادگاه 'جرادات' محسوب میشود نیز شاهد تظاهرات گسترده مردم فلسطین بود و ساكنان این شهر با اعلام اعتصاب عمومی مراكز تجاری، مدارس و دانشگاهها را به تعطیلی كشاندند.
دولت بنیامین نتانیاهو با این حال، هنوز از سران تشكیلات خودگردان قطع امید نكرده و با ارسال پیامهای پی در پی از آنان میخواهد هرچه سریعتر برای آرام كردن اوضاع در مناطق فلسطینی وارد عمل شوند. تشكیلات خودگردان محمود عباس كه بسیاری از تحلیلگران منطقه آن را عامل وقت كشی بیهوده در اصرار به مذاكرات بینتیجه با رژیم صهیونیستی میشناسند در یك اقدام تبلیغی از اتحادیه اروپا درخواست كمك برای آزادی اسرای فلسطینی از زندانهای رژیم صهیونیستی كرده است. اتحادیه بیعمل عرب هم برای اینكه مانند همیشه متهم به سكوت در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی نشود در یك بیانیه بیخاصیت از رژیم صهیونیستی خواسته است حقوق اسرای فلسطینی را رعایت كند!
واقعیت اینست كه مردم فلسطین به خوبی آگاهی یافتهاند عوامل اصلی بخش عمدهای از جنایتهایی كه در حق آنان اعمال میشود، همین سران به خواب رفته عرب و شیوخ خوش گذران كشورهای عربی خاورمیانه هستند كه برخلاف تظاهری كه به طرفداری از فلسطینیان میكنند، در باطن هم پیاله سران رژیم صهیونیستی میباشند و حاضر نیستند به بهای به خطر افتادن تاج و تختشان بطور واقعی به طرفداری از فلسطینیان برخیزند. با توجه به همین واقعیت است كه مردم فلسطین امروز مانند دو انتفاضه قبلی كه كاملاً خودجوش آنها را شعله ور كردند، انتفاضه سوم را نیز بطور مستقل و اینبار از داخل زندانهای رژیم صهیونیستی به منصه ظهور رساندند.
آمارهایی كه درباره اسرای فلسطینی منتشر شده نشان میدهد بیش از نیمی از اسرای فلسطینی كه در مبادله با سرباز صهیونیستی 'گلعاد شلیط' آزاد شده بودند، اكنون بار دیگر در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر میبرند و بسیاری از آنان به دلیل رفتارهای وحشیانه نیروهای اسرائیلی و اعتراض به عدم رعایت حقوق زندانیان دست به اعتصاب غذا زدهاند. 'ساعر العیساوی' از اهالی قدس بیش از 200 روز است كه اعتصاب غذا كرده، 'جعفر عزالدین' و 'طارق قعدان' از اهالی جنین، نودمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشتهاند و 'ایمن شراونه' از اهالی الخلیل پس از گذشت 140 روز از اعتصاب غذایش از زندانهای رژیم صهیونیستی آزاد شد.
این شرایط درحالی بر اوضاع فلسطین حاكم است كه گروههای سیاسی فلسطینی همچنان سرگرم چانه زدن بر سر آشتی ملی هستند و هر یك به فراخور حال خود اولویتهای مورد نظرشان را برای توافق جهت آشتی بر دیگری ارجح میدانند. در چنین شرایطی است كه مردم فلسطین تصمیم گرفتهاند با راه اندازی انتفاضه سوم، خود به مقابله با رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنها برخیزند و بار دیگر نشان دهند كه هیچ قدرتی توان مقاومت در برابر حركت مردمی را ندارد و مردم چنانچه به حركت در آیند، نتیجه آن برای هیچ كس قابل پیشبینی نخواهد بود.
رسالت:ولایتپذیری بیبصیرت ولایتپذیری بابصیرت
«ولایتپذیری بیبصیرت ولایتپذیری بابصیرت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حامد حاجیحیدری است كه در آن میخوانید؛ طرح معضل 'عافیتطلبی عقلی'تشیع، تاریخ عجیبی دارد.چشم عقل مردمان شیعه، باید به خیلی چیزها حساس باشد؛ به اجرای شریعت، به كارایی، به تقیه، به امر به معروف و نهی از منكر نسبت به مردم، به امر به معروف و نهی از منكر نسبت به ولی و علی، به كژالگوی خوارج، به كژالگوی معاویه، به كژالگوی شریح قاضی، به الگوی امام حسن علیهالسلام / به الگوی امام حسین علیهالسلام، به الگوی ابوذر (رض)، به الگوی سلمان (رض)، به الگوی سوده همدانی (رض)، به امور واقعه و راویان حدیث، به غلبه گروه قلیل بر گروه كثیر به اذن الله، به ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم و زادتهم ایمانا، به... .
خلاصه، شیعه بودن، با 'عافیتطلبی عقلی' سازگار نیست. فكر، مشغول است، میان مسائل پیچیده امروز و تاریخ پیچیده پیشین.
نمیشود به نام تبعیت محض از ولایت، 'عقل مؤمن' را آكبند نگه داشت.
عقل مؤمن پیرو 'ولایت'، فعال است؛ فعال است در تعیین مصداق تكلیف و در تعیین محل رجوع به 'ولی'، در فهم 'ولی'، در تعیین محل رجوع به 'كتاب' و در فهم 'كتاب'، در عرضه 'كتاب' به 'ولایت' و 'ولایت' به 'كتاب'.
و امروز، اوضاع سیاست، با پیچیدگی هر چه تمامتر پیش میرود.
و امروز، ذهن مؤمن باید هراسان، در انتظار اتفاقات جدیدی باشد كه از 'گردونه بیمهار' روزگار برون میریزد.
اوضاع سیاسی، پیچیده است و با 'عافیتطلبی عقلی' نمیسازد. با 'عافیتطلبی عقلی' به نام 'ولایتمداری' نمیسازد.
بگذارید كمی بررسی كنیم، ببینیم كه اوضاع پیچیده چه طور همه را به امتحان گرفته است:
'عقل دو ثقلی' / 'عقل تك ثقلی'
زمان امام... زمان امام، داستانی درست شد، میان اكثریت مجلس و نخستوزیر وقت از یك سوی، و اقلیت مجلس از سوی دیگر و امام امت. و در این داستان، بسیاری به خطا رفتند و هنوز میروند. ماجرا از این قرار بود كه عدهای چیزی ساختند به نام 'خط امام' و كوشیدند تا از امام امت به جای همه، حتی به جای 'كتاب' كار بكشند. هم 'عقل مجاهد' را تعطیل كردند، هم 'كتاب' را، تا به خیال خود، 'امام' امت را فصل الخطاب هر مسئلهای سازند.
عجیب آنكه امروز، وقتی به احوال آنان نظر میاندازیم، میبینیم كه برای آنها نه 'امام' مانده است، نه 'كتاب' و نه 'عقل مجاهد'.
آنها، در تقابل میان رئیس جمهور وقت، نخستوزیر و مجلس، بدون تفقه 'عقل مجاهد' و 'كتاب'، چشم به 'ولایت' آن روز داشتند و این فقدان تفقه 'عقل مجاهد' در 'كتاب'، باعث شد كه 'ولایت' را هم درست نفهمند. یك حرف را نصفه و نیمه شنیدند و حرفهای دیگر را نشنیدند. اصل درسهای 'ولایت فقیه' را نگرفتند.
این گونه بود كه امام، وصیتنامه را با حدیث ثقلین آغاز فرمود كه بگوید: 'كتاب' و 'ولایت' از هم جدا نمیشوند. 'ولایت' + 'كتاب'، 'كتاب' + 'ولایت'، 'ولایت' + 'كتاب'، 'كتاب' + 'ولایت'،...
من از حدیث ثقلین، این را میفهمم: 'ولایت' + 'كتاب'، 'كتاب' + 'ولایت'. حاصل ممارست در این هر دو، 'عقل مجاهد' است.
در همان زمان هم، برداشتی از 'ولایت' + 'كتاب' نزد كسانی چون آیت الله محمد رضا مهدوی كنی و آیت الله سید علی حسینی خامنهای مطرح بود كه بر اساس آن، رسول الله، دو ثقل را برای امت قرار داده بود نه یك ثقل را؛ كتاب را، و ولایت را. تشیع، همواره از كسانی كه یكی از این دو ثقل را به زیان دیگری كنار زدهاند، ضربه خورده است. اینكه دو ثقل را قرار داد، نشان از نوعی توازن دارد. توازنی میان 'كتاب ایمان' و 'الگوی ایمان'. توازن میان این دو، باید با 'عقل مجاهد'ی برقرار شود كه مدام، هرولهوار میان این دو در رفت و آمد است و مدام، عقاید خود را به این دو تقدیم میكند و تطبیق میدهد.
'عقل مجاهد' / 'عقل عافیتطلب'
زمان امام... زمان امام، كشور به وحدت نیاز داشت و حركات امام در آن وقت، با ظرافت تنظیم میشد؛ طوری تنظیم میشد تا فضایی برای ایفای نقش همه فراهم شود. هر بار كه كفه به نفع یكی سنگینتر میشد، امام در مقابل قرار میگرفت و ایشان هم مدام، همه را به تهذیب نفس، و در نتیجه، تحمل یكدیگر فرامیخواندند. البته، یك مرز شفاف میان خودی و غیرخودی ترسیم شده بود و در درون مرز، دستور كار 'رحماء بینهم' بود و خارج از مرز، 'اشداء علی الكفار'. وقتی 'نهضت آزادی' با استهزاء حكم قصاص، از خط خودی خارج شد، همه روی 'اشداء علی الكفار' امام را دیدند.
درك مواضع امام در آن موقع، و از آن پس، برای بسیاری دشوار بود و هست. آنها، توقع داشتند كه امام در كوچكترین موضوعات وارد شود، تعیین مصداق نماید و كسانی كه در جریان تعیین مصداق، به خطا میرفتند، 'نابود' كند. ولی این، مشی و مسیر و سیره امام نبود. امروز هم، این مشی و سیره آیت الله سید علی حسینی خامنهای نیست. در طول تاریخ نبوت ادیان ابراهیمی هم، این سمت و سو را میتوان به عنوان قاعده مشاهده كرد.
امام امت، برای مكلفان، شأن اخلاقی 'مجاهد' قائل بود و اصرار داشت كه آنها را رشد دهد. برخی گمان میكردند كه امام باید همه تكالیف را معلوم نماید، ولی امام اصرار داشت كه امت خود را رشد دهد. از این قرار، با بیان ضوابط كلی، چشم به تفقه و تعمق و تأمل مریدان داشت.
سرّ مطلب این بود كه امام امت، خود را مكلف به 'بلاغ مبین' میدانست.
و در داستان 'بلاغ مبین'، 'عقل مجاهد' شأن بالایی دارد.
و اینجا، بزنگاه بود.
در این امتحان، برخی رفوزه شدند و برخی قبول.
كسانی قبول شدند كه تاریخ اسلام را خوانده بودند و میدانستند كه رهبری اسلام برای ترسیم خطوط كلی و 'بلاغ مبین' آمده است و نیامده است كه توانمندی اخلاقی مؤمنان را نادیده بگیرد.
از این قرار، كسانی كه سعی داشتند كه 'عقل مجاهد' و ذهن تكلیفجوی را تعطیل كنند و از دو ثقل 'كتاب' و 'ولایت'، فقط 'اهل بیت' را بگیرند، به خطا و انحراف رفتند؛ آنها، در فهم بلاغ مبین اهل بیت به خطا رفتند. آنها، باید خود را به تفقه در 'كتاب' عادت میدادند، تا همان طریق اهل بیت را ثابت قدم میپیمودند، كه نپیمودند، چون اسیر 'عافیتطلبی عقلی' بودند.
نكته مهم اینجاست كه امروز هم برخی فكر میكنند كه 'ولایت' كافیاست و تفقه در 'كتاب' لازم نیست. آنها میگویند: 'ولایت كافیاست' (چنانكه خوارج می گفتند 'كتاب كافیاست')، تا مسیر ساده و بیمجاهدهای باز كنند و به پیروان خویش معرفی نمایند. ولی این، نیمه فهم كردن حدیث 'ثقلین' است. این، بازداشتن مریدان از طریقت راستین سلمان و ابوذر و سوده همدانی خواهد بود.
سلمان و ابوذر و سوده همدانی، در رفت و برگشتی میان كتاب و ولایت، 'عقل مجاهد'ی ساختند كه مدام میان كتاب و ولایت در حال رفت و برگشت و مجاهده بود.
'ولایتپذیری بیبصیرت' / 'ولایتپذیری بابصیرت'
واقعاً اینجا، نكته باریكتر از موست.
بدواً روشن است كه 'ولایتپذیری بیبصیرت' با 'ولایتپذیری بابصیرت' فرق میكند و این تمایز، در هدایت ذهن تحلیلگر مفید خواهد بود.
'ولایتپذیر بیبصیرت'، مستغنی از 'كتاب'، فقط چشم به بیان 'ولایت' دارد. البته، این، از ولگردی و روشنفكری بهتر است، ولی، 'عقل مجاهد' سلمان و ابوذر و سوده همدانی، این نیست.
'عقل مجاهد' و ذهن باایمان، باید مسلح باشد به 'كتاب' در یك دست و 'امامت و ولایت' در دست دیگر و مدام هر یك را به دیگری عرضه كند و با هر دو پا راه برود.
نتیجه آنكه حتی در زمان حضور نبی یا امام معصوم هم، حركت در مسیر صحیح، با 'عافیتطلبی عقلی' نمیسازد. در همان حال هم اگر فقط با یك پا راه رفتی، دیر نباشد كه پای دیگر را هم تباه نمایی. نتیجه آنكه تبعیت از ولایت، مال مرد نامهذب به كتاب نیست. عاقبت خط ولایت، بدون تفقه در دین، میشود همین 'خط امامی'های سابق؛ به احوال آنان كه نظر میاندازیم، میبینیم برای آنها نه 'امام' مانده، نه 'كتاب' و نه 'عقل مجاهد'. آنها برادران پیشیناند كه یكسره از دست رفتهاند و از پلو خوردن در باغ سفارت و وسط استودیوهای بی.بی.سی. هم پرهیز ندارند؛ 'روشنفكر' شدهاند.
فرجام
خط 'ولایتپذیری بیبصیرت'، این روزها هم گشوده شده است. عدهای به نام 'ولایت' در كار تهمت و پراكندن خبرهای كذب برای بدنام كردن حریفان و هزار و یك كار زشت دیگر در آستانه انتخاباتاند. باید مراقب باشند كه عاقبت 'خط امامی'های سابق، بر پیشانی تقدیر آنان نوشته نشود.
مرد 'ولایتی بیكتاب'، كه به نام 'ولایت' تهمت میزند، فحاشی میكند، پروندهسازی میكند و خارج از خط كتاب راه میرود، یك ولایتی بیبصیرت است. البته، از روشنفكر و ولگرد بهتر است، ولی، در سطح مطلوب نیست.
تهران امروز:باز هم عصبانیت صهیونیستها!
«باز هم عصبانیت صهیونیستها!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده است كه در آن میخوانید؛پیشرفت روند مذاكرات ایران وكشورهای 5+1 در آلماتی پایتخت قزاقستان كه دستاوردهای قابل قبولی برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته به واكنش انفعالی صهیونیستها منجر شد. دفتر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی اندكی پس از پایان مذاكرات با صدور بیانیهای از جامعه جهانی خواست تا تحریمهای بیشتری علیه ایران اعمال كند. در این بیانیه صریحا به بیاثر بودن تحریمها علیه ایران اشاره شده واز كشورهای غربی خواسته شده تا سازوكارهای جدیدی برای منع ایران از دستیابی به فنآوری هستهای تعریف كنند.
این امر نشان میدهد كه رژیم صهیونیستی تلاش میكند تا از موضوع هستهای ایران به عنوان یك پروسه تبلیغاتی برای جریانسازی خبری علیه ملت ایران استفاده كند. با اینكه اساسا ایران در طول 10 سال گذشته همواره بهصورتی شفاف با جامعه جهانی وآژانس بینالمللی انرژی هستهای تعامل داشته اما رسانههای رژیم صهیونیستی فضای تبلیغاتی سنگینی علیه ایران در سطح افكار عمومی ایجاد كردند.
تجربه 10 سال گذشته نشان داده كه رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از ابزارهای سیاسی خود تلاش كرده تا كشورهای 5+1 را ازدستیابی به یك راهحل منصفانه در موضوع هستهای ایران باز دارد. در این مدت رژیم صهیونیستی با كمك رسانههای كشورهای هم پیمان عرب منطقهای خود جریانسازیهای خبری سنگینی علیه ایران ایجاد كرد.
بیش از 5 هزار رسانه دیداری، شنیداری و مكتوب در آمریكا كه عمدتا توسط صهیونیستها اداره میشوند با برنامهریزی دقیق تلاش كردهاند تا موضوع هستهای صلحآمیز ایران را به یك چالش امنیتی جدی برای جامعه جهانی تبدیل كنند. به همین دلیل خانم «وندی شرمان» مقام ارشد آمریكایی شركتكننده در مذاكرات آلماتی پس از پایان مذاكرات مستقیما به تل آویو رفت وگزارش نتایج گفتوگوهای ایران با كشورهای 5+1 را به آگاهی شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی رساند.
این مقام آمریكایی تلاش كرد تا مقامات رژیم صهیونیستی را متقاعد كند كه مجموعه 5+1 همواره نگرانیهای رژیم اسرائیل رادر مورد فعالیت هستهای صلحآمیز ایران درك میكند. این در حالی است كه وجود بیش از 250 كلاهك هستهای در فلسطین اشغالی كه صلح و امنیت جهانی را مورد تهدید قرار میدهند هیچگاه مورد توجه قرار نگرفته است. اكنون كه مذاكرات آلماتی به نتایج مثبتی در موضوع هستهای ایران دست یافته وحق ایران برای ادامه غنیسازی اورانیوم به رسمیت شناخته شده، رژیم صهیونیستی بار دیگر به جریانسازی خبری علیه ایران دست زده است.
بنا براین رژیم صهیونیستی در آینده همچنان به تحریكات سیاسی خود برای فضاسازی رسانهای وسیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد داد تا از دستیابی طرفهای مذاكرهكننده با ایران به یك راهحل منطقی جلوگیری كند. این امر نشان میدهد كه تهدیدات و جریانسازیهای خبری رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی علیه ایران و نیز جنگ روانی این رژیم بینتیجه بوده و تحركات سیاسی اخیر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی درراستای دور جدید فضاسازی اسرائیل علیه ایران قابل تجزیه و تحلیل است.
وطن امروز:كیافسی، كادیلاك و یك فیلم تقلبی
«كیافسی، كادیلاك و یك فیلم تقلبی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدصادق حاج صمدی است كه در آن میخوانید؛آرگو نام كشتیای است در اساطیر یونان كه در آن وارث حكومت لولكاس برای بازپسگیری پشم زرین به سرزمینی آنسوی دریای سیاه میرود؛ كشتیای كه با كمك آتنا (الهه نگهبان آتن و خدای حكمت جنگ عدالت و تمدن) ساخته و توسط هرا (الهه زنان و حامی یونانیان در جنگ تروا) محافظت و بهدست پوزیدون (خدای دریاها) بركت داده شد و توانست به یونان پرواز كند. داستانی كه قهرمان آن از ابتدا تا انتهای آن توسط خدایان یونان حمایت میشد. سناریوی فیلم انطباقی جالب توجه و احتمالا به نظر امثال آقای اصغر فرهادی تصادفی با این اسطوره دارد.
یك بازیگر شناخته شده یهودی در نقش یك مامور سیا (جیسون در اسطوره آرگو) به ایران (سرزمینی آن سوی دریای سیاه) میآید تا 6 كارمند سفارت آمریكا را (پشم زرین) به آمریكا بازگرداند. نكته مرتبط اینكه آمریكا به مثابه وارث تمدن هلنی و جلوهگر فرهنگ مردم آتن شناخته میشود و دریای سیاه در طول تاریخ محل تلاقی امپراتوری ایران و دولتشهرهای یونانی بوده است. در واقع چه بر اساس محتوای داستان و چه به لحاظ جغرافیایی این 2 داستان كاملا بر هم منطبقند.
كاملا بر حسب تصادف(!) و در عین بیطرفی(!) آكادمی اسكار، این فیلم درجه چندم، برنده جایزه اسكار بهترین فیلم سال میشود و گوی سبقت را از دیگران میرباید. جایزهای كه منتقدان داخلی و خارجی بسیاری آن را غیر حرفهای میدانند.
استفاده از كلیشههای امتحان پس داده، به كار بستن تعلیقهای سطحی، ارائه تصویر تكبعدی، سایهگونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمانها باعث شده تماشاگر سادهپسند كه حوصله بهكارانداختن چرخدندههای ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجانزده شود... فیلم در خود آمریكا و اروپا از طرف گروههای نخبهتر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین كارگردانی معنادار است. (اصغر فرهادی، مصاحبه با سینمانگار، 8 اسفند 91)
آرگو با صحنههایی پر شده كه فقط میتوان به آنها خندید. اصلاً در جاهایی فیلم، احمقانه است. واقعاً احمقانه است. (ریچارد كوهن، واشنگتن پست، 25/2/2013)
من ساده لوح نیستم. آرگو یك كلاهبرداری است. از آنجایی كه این فیلم، یك فیلم تقلبی است، واقعا نمیتوان آن را مربوط به فیلمسازی دانست بلكه باید آن را مربوط به مزخرفات هالیوود شمرد. (كوین بی لی، نشریه اسلیت، 25/2/2013)
از لحاظ كیفیت، این فیلم كاملا متوسط است. (ریچارد كورلیس، تایم، 25/2/2013)
اگرچه ما بر خلاف آنچه امثال آقایان معلم و اسعدیان و همین آقای فرهادی فكر میكنند اطلاعاتمان درباره اسكار و هالیوود و سینمای آمریكا و هنر هفتم محدود و پراكنده و كانالیزه و غیر حرفهای نیست (مصاحبه با سینمانگار 8 اسفند 91 - نشست بحران در سینما 27 آذر 91)
لیكن این نقل قولها درباره آرگو برای آنهایی آورده شد كه گوششان تنها شنوای صحبت همفكرانشان است و الا درباره ضعف فنی این فیلم نكات فراوانی وجود دارد. نكته قابل توجه در رابطه با داستان این فیلم و تطابق آن با تاریخ این است كه از میان تمام كارمندان سفارت آمریكا تنها 6 تن از آنان از ایران میگریزند و باقی ماجرا موجب رسوایی تاریخی دولت آمریكا میشود اما سینمای آمریكا به فراری دادن همان 6 نفر بسنده میكند و هیچ كجا هیچ سخنی از ماجرای باقی كارمندان سفارت و عملیات شكست خورده طبس و... به میان نمیآید. طبق معمول مهم نیست چه اتفاقات ناخوشایند و بدنام كنندهای رخ میدهد. مهم این است كه چه چیز را در چه حالتی میتوان نمایش داد كه غرور یانكیها و برتری تمدن آمریكایی را حفظ كند. شكست هیمنه ابرقدرت دهه 80 كه سفارتش اشغال شده بود و هیچ كار دیگری برای آزاد كردن شهروندانش از او بر نیامد مهم نیست بلكه مهم فراری دادن تعداد معدودی است كه آن هم عملا توسط سفارت كانادا انجام شده بود!
محتوای فیلم دقیقا همان چیزی است كه از هالیوود بر میآید: تصویری غیر واقعی و كلیشهای از ایرانیان كه شاخصهای آن خرافات، اعدام، روحانیت و خفقان است، خفقانی كه ایرانیان را ناگزیر از پناهندگی به عراق میكند. نیروهای سپاه در هیات فیدل كاسترویی به نمایش درمیآیند كه دشمن دیرینه آمریكا و بازمانده جنگ سرد و كمونیسم است. برای آمریكا، ایرانی، عرب مسلمان، مردم كوبا و كرهشمالی یكی هستند و وجه اشتراك ایشان دشمنی با آمریكایی است كه خود را كدخدای دهكده جهانی معرفی میكند و سعی در تعمیم دشمنان خود به جهانیان دارد. این فیلم طبیعت هالیوود بود و هیچ نكته جدیدی در آن وجود نداشت. اساس كار دشمن، دشمنی است و این شامل تمام عرصهها و صد البته سینما نیز میشود.
آرگو را میتوان از 2 جنبه بررسی كرد: جنبه اول معرفی فیلم توسط میشل اوباما و سخنان وی طی مراسم است كه برای اولین بار و بهصورت غیرحرفهای در تاریخ این جشنواره رخ داد و شاهد دیگری برای اثبات سیاسی بودن مراسم اسكار گردید. میشل اوباما طی معرفی آرگو از جامعه هالیوود به خاطر آثار «مهم و حیاتیاش» تقدیر كرد و سخنگوی وی آن را «الهام بخش جوانان آمریكایی» نامید. آرگو یك فیلم فاخر سینمایی نبود لیكن «حیاتی، مهم و الهامبخش بود» و برای همین باید بهترین فیلم سال 2013 باشد چرا كه نمونه بارزی برای پروژه ایرانهراسی بود در زمانی كه تمدن غرب رو به افول گذاشته و دولتهای وابسته خاورمیانه یا از بین رفتهاند یا نفسهای آخرشان را میكشند و ایران پرچمدار اسلام مبارزه با استكبار است.
دورهای كه تمدن سكولار و در بسیاری از موارد، آتئیست مغرب زمین خود را برای رویارویی نهایی با تمدن اسلامی آماده میكند و همزمان آمریكا در باتلاق خاورمیانه دست و پا میزند. نكته جالب توجه در این باره رد مدعای حرفهای بودن جوایزی است كه سال گذشته توسط همین آكادمی به جدایی نادر از سیمین داده شد و فیلم اصغر فرهادی را بهخاطر بهترین خودزنی سال بهعنوان بهترین فیلم برگزید.
امید است كه مدعیان این ادعا در یك تحلیل ساده ریاضی به این نتیجه رسیده باشند كه جدایی نادر از سیمین اگرچه به لحاظ فنی در سینمای اعرج داخلی استانداردهای فنی خوبی داشت؛ به لحاظ مفهومی تفاوتی با آرگو ندارد و سال گذشته نیز بهدلایل مشابهی جایزه اسكار به جدایی نادر از سیمین تعلق گرفت چرا كه در این جشنواره رایدهندگان، برگزاركنندگان و جایزه همه همانهایی است كه سال قبل بوده و برنده شدن هر 2 فیلم كه از قضا مفهوم و مكان مشابهی دارند (فرار از ایران) گویای آن است كه هر دو برنده سیاسیترین جایزه سینمایی سال شدهاند.
جنبه دیگری كه با بررسی آرگو نتیجه میشود تاكید بر لزوم استفاده از كالای داخلی است و شاید هیچ زبان دیگری نمیتوانست اینقدر واضح وجه متفاوتی از استفاده از محصولات خارجی را نمایش بدهد. صحنه اولی كه قهرمان فیلم وارد ایران میشود عدهای را در حال شعار دادن و تعداد دیگری را در حال خوردن مرغ كنتاكی در رستوران میبیند. صحنه آخر فیلم نیز پلیس ایران سوار بر كادیلاك آمریكایی هواپیما را تعقیب میكند و صد البته ناكام میماند. چرا كه قرار نیست از ایرانیها در این فیلم صحنه خوبی نشان داده شود یا پیروز بشوند. قرار نیست مردم خوبی باشند كه بتوانند انرژی هستهای داشته باشند. باید وحشی و بدوی باشند و قرار است تحقیر بشوند.
مكدونالد و كیافسی نمادهای زندگی آمریكایی هستند و مردم ایران بهرغم دشمنی با آمریكا شیفته فیلمهای سینمایی آمریكایی میشوند (سكانس آخر) و دوست دارند مثل آمریكاییها زندگی كنند، نكتهای كه از نمایش و تبلیغ آن در فیلم نهایت بهرهبرداری صورت گرفته و به مستمسك دیگری برای تحقیر ایرانیان در آرگو تبدیل شده است. مساله دیگری كه در كنار وجود توجیهات غیرقابل انكار اقتصادی و دینی برای استفاده از محصولات داخلی و تحریم كالاهای مشابه خارجی، موید لزوم توجه هر چه بیشتر در سبك زندگی هر یك از ما است و هم ما و هم دشمنان ما از اهمیت آن به خوبی آگاهند و از آن استفاده میكنند.
آفرینش:لغو روادید با 60 كشور دنیا یا سخت تر شدن روادید؟
«لغو روادید با 60 كشور دنیا یا سخت تر شدن روادید؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن میخوانید؛ برای گرفتن روادید دانشجویی انگلستان باید به اردن سفر كنی و برای گرفتن روادید كشور نه چندان مطرح اتیوپی ایرانیان باید به كشور دچار بحران و ناامن یمن سفر كنند. در همین راستا نیز سفارت خانه ها و كشورهای دیگری نیز این نوع چالشها و مقررات سخت تر را برای ورود ایرانیان اجرا كرده اند و حتی برخی از كشورها برای ورود ایرانیان سخت ترین موانع از جمله دارای املاك، دعوتنامه ای دقیق و سخت گیرانه را مد نظر قرار می دهند. یعنی اگر شهروند ایرانی به هر دلیل تجاری، پزشكی، تحصیلی، گردشی و... به دنبال گذر به این كشور باشد باید از هفت خوان رستم عبور كرده و دست آخر هم با نوعی نگاه نه چندان مثبت روبر باشد. چه كشورهایی كه برای ورود ایرانیان حتی برای كنفرانسهای علمی هم مانع ایجاد می كنند.
در مقابل این امراگر به اهمیت برداشتن روادید در جهان امروزه نگاه كنیم باید گفت روز به روز كشورهای بسیاری در حال برداشتن روادید بوده و عملا گذر به كشورهای یگدیگر به آسانی انجام می پذیرد.
یعنی چندین دهه است كه لغو روادید از جمله گامهایی است كه كشور های گوناگون با توجه به منافع سرشار اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیك و گردشگری چنین سیاستی را اعمال كنند. یعنی بنا به توان و پتانسیل سیاسی اقتصادی و دیپلماتیك كشورها جدا از كم شدن فاصلههای گذشته ، نرم شدن مرزهای سخت پیشین ، گذر آسان شهروندان در خاك كشورهای یكدیگر چنین رفت و آمدهایی كه از یك سو منجر به آشنایی و شناخت ملتهای همسایه و جهانی میشود. ازسویی نیز میتواند ایجاد ارتباط دو سویه دولتها را هموارتر سازد و تاثیرات متعدد اقتصادی سیاسی و فرهنگی نیز داشته باشد. چنانچه میتواند هم به ارتباطات بیشتر اقتصادی كمك كرده و با تشویق گردشگری میان كشور ها به افزایش تعداد گردشگران دو كشور كمك كند.
اگر نگاهی به وضعیت كشومان در یك سال گذشته در این حوزه داشته باشیم باید گفت هر چند قبلا خبرهای امیدوار كننده از احتمال لغو روادید با 60 كشور دنیا از سوی برخی مقامات كشور اعلام شد اما هنوز تا تحقق این وعده فاصله بسیاری مانده است. در این حال آنچه میتواند مایه تامل گسترده باشد ناتوانی كشور ما در لغو روادید گسترده با بسیاری از كشورهای مهم، قدرتمند و دارای ارزش گوناگون اقتصادی، سیاسی، تحصیلی، فرهنگی، گردشگری و... است. یعنی هر چند اكنون كشور ما با برخی از كشورها در قاره های گوناگون توانسته اند سیاست لغو رواید را پیگیری كنند اما رویكرد لغو روادید با بسیاری از كشورهای همسایه و همچنین مقصد های تجاری، گردشگری ، اقتصادی، مذهبی و....موفقیت چندانی نداشته است. چنانچه در سال 2012 هم ایران در رده نامناسبی از لغو روادید در جهان بوده و حتی میتوان گفت برخی كشورها رویكرد های سخت گیرانه تری در مورد ورود شهروندان ایرانی به اجرا گذارده اند.
آنچه مشخص است لغو روادید نشانه توانایی سیاست خارجی كشور و توان دیپلماسی عمومی و قدرت یك كشور در عرصه بین المللی است و به هر میزان كه كشوری موفق به لغو رواید دو طرفه و یا حتی یك طرفه گردد به پرستیژ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و دیپلماتیك خود می افزاید.
قانون: ابلاغ آیین نامه نظارت بر بازداشتگاهها اقدامی انقلابی بود
«ابلاغ آیین نامه نظارت بر بازداشتگاهها اقدامی انقلابی بود»عنوان یادداشت روزنامه قانون به قلم علی اصغرشفیعخورشیدی است كه در آن میخوانید؛هفته گذشته رئیس قوه قضاییه طی دستوالعملی آییننامه نظارت بر بازداشتگاه های نیروی انتظامی (ضابطان) را صادر كرد. یكی از دغدغههای جدی اینجانب در دوران تصدی دادسراهای عمومی و انقلاب در كرج موضوع بازداشتهای پلیس و دیگر ضابطان بوده است كه بارها مورد بازرسی قرار گرفته اما از سوی یعضی از فرماندهان به این موضوع اعتراض میشد. اگرچه هرگز تسلیم اعتراض غیر قانونی نشدیم بلكه با قوت قانونی قضات محترم به وظیفه خود عمل كرده ایم. حتی شاهد بودهایم بعضی از فرماندههای حوزه مربوطه علیه مدیریت دادسرا به مقامات عالی قضایی اعلام شكایت میكردند كه متاسفانه در بعضی مواقع مدیران استانی با سادهانگاری قبول میكردند.
هرچند حدود اختیارات مقام قضایی بر اساس قوانین آیین دادرسی كیفری و قانون حفظ حقوق شهروندی و مجازات اسلامی و بعدا آیین نامه اجرایی نحوه اداره بازداشتهای امنیتی مورخ 30 آبان 85 و آیین نامه اجرایی بازداشتگاه موقت در تاریخ 30 آبان 85 و آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی كشور مورخ 20 آذر 84 وجود داشت لیكن قانع كننده نبود و نیست كه میتوان گفت رئیس قوه قضاییه در آیین نامه های مذكور نقص، ابهام و اجمال و سكوت رااحساس كرده است.
میتوان گفت آیین نامه 7 اسفند 91 ریاست قوه قضاییه از جهاتی انقلابی، آرمانی و در دفاع از حقوق شهروندی و كرامت انسانی بود كه ایجاد حق قانونی برای متهمان تحت بازداشت كرده و ایجاد تكلیف قانونی برای دادستانها و روسای دادگستری ها در راستای قوانین جزایی مصوب است. مشروط به اینكه مقطعی نباشد و هدفمند و ضابطهمند و در دراز مدت عملی شود.
حتی در بعضی مواقع تعدادی از قضات مدتها متهم را در بازداشتگاه پلیس نگهداری میكنند حتی یك نوبت از او تحقیق به عمل نمیآید، میتوان گفت این رفتار بعضی از قضات بیم سوءاستفاده از تعدادی از ضابطان خواهد بود. هرچند هدف از احیای دادسراهای عمومی و انقلاب كشف جرم، تعقیب، تحقیق و بازجویی از وظایف خاص قضات دادسرا و در بعضی مواقع قضات دادگاه عمومی، جزایی و كیفری استان است.باتصویب این آیین نامه تا حدودی قضات دادسرا ملزم به نظارت بر تحقیق و بازجویی میشوند.
همچنین این آیین نامه بر نظارت دادستان شهرستان و دیگر مقامات قضایی تاكید دارد و مقاومت بعضی از ضابطان را كه علاقهمند هستند برای خود اختیاراتی را پیش بینی كنند تا حدودی كاهش داده است كه امیدواریم این آیین نامه به طرقی در قانون آیین دارسی كیفری و یا دیگر قوانین جزایی پیش بینی شود و قضات در امر كیفری مقطعی فكر نكنند و در مدت طولانی عملی و اجرایی شود. امیدواریم قضات و ضابطان با رعایت اصول قانون اساسی و حفظ حقوق شهرونی منطبق با موازین اسلامی عمل كرده و عمل كنند وآن دسته از كسانی كه فكر اجرای خلاف قانون را دارند از عمل خلاف خودداری كنند.
مردم سالاری:توسعهای بزرگ به نام مخالف غیر برانداز
«توسعهای بزرگ به نام مخالف غیر برانداز» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهرینژاد است كه در آن میخوانید؛ جان ماكسول جملهای دارد خواندنی، او میگوید: تفاوت بین افراد عادی و افراد موفق در نگرش آنها نسبت به شكست است.
نتایجی كه از اعمالمان میگیریم، میتواند مطلوب باشد كه آن را«موفقیت» مینامیم و میتواند نامطلوب باشد كه از آن«درس» میگیریم. همین درسها به ما میآموزند كه چگونه به موفقیت برسیم پس در حركت، شكست نیست.
میگویند فقط دو دستهاند كه هیچگاه شكست نمیخورند و هیچگاه نیز به موفقیت نمیرسند، دسته اول مردگانند و دسته دوم كسانیاند كه دست به هیچ كاری نمیزنند!
اصلاحطلبان در شرایط حساس كنونی چه باید بكنند؟ شرایطی كه تنها 4 ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مانده است و با محدودیتهایی كه دارند، این زمان آنقدر اندك است كه اگر با سرعت و بدون وقفه حركت كنند، تنها میتوانند بخشی از جامعه كه به روزنامهها و اینترنت دسترسی دارند را از سیاستها و برنامهها و شرایط خود آگاه كنند. به امید آنكه نظریه دو مرحلهای ارتباط لازارسفلد به فریادشان رسد و از طریق رهبران فكری روزنامهخوان و اینترنتدان، پیامشان را به پذیرندگان نخستین برسانند. بنابراین فرصتی برای از دست دادن ندارند. دست به هیچ كاری نزدن، ممكن است فرار از شكست را به ارمغان آورد، ولی قطعا موفقیتی در پی نخواهد داشت.
تلاش برای ماندن در فضای رسانهای توسط چند رسانه اصلاحطلب نوشتاری و مجازی، موفقیت بزرگی را برای اصلاحطلبان رقم زده است كه مهمترین آنها، رساندن جامعه و حاكمیت به نقطهای كه دیگر«مخالف» سیاستها، عملكردها و برنامهها را«برانداز» نداند و این توسعهای بزرگ است. گرچه نتوانسته اصلاحطلبان را در حاكمیت جای دهد.اما به موفقیتی دست یافتهاند كه در مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیسجمهور، خبرنگاری میتواند از رئیسجمهور چكیده انتقادات اصولی اصلاحطلبان با دولتهای نهم و دهم را شجاعانه بپرسد: آقای رئیسجمهور، بحثی كه خدمت شما دارم ناظر به مباحث اقتصادی و البته انتقادی است، مباحثی است كه دغدغه ذهن مردم است.در ابتدای دولت فرمودید، پول نفت را سر سفره مردم میآورید، در حالیكه امروز شاهد این هستیم كه ارزش پول و دارایی مردم به یكسوم كاهش پیدا كرده است. وعده دادید 3 میلیون شغل ایجاد میكنید، اما امروز نمایندگان در مجلس شاهد مراجعات مكرر مردم هستند كه بیشترین دغدغهشان افزایش بیكاری و تعطیلی كارخانجات است.
شما در ماجرای هدفمندی یارانهها، مدعی شدید كه با اجرای این طرح میخواهید پول در جیب مردم بگذارید، اما نظرسنجیای كه از طریق تلویزیون هم پخش شد، نشان داد كه بیش از 80 درصد مردم میگویند پول یارانهها را نمیخواهند و خواستار بازگشت قیمتها به گذشته هستند.
این در حالی است كه دیوان محاسبات نیز در گزارشی تاكید كرده است كه نیمی از پولی كه به عنوان یارانه نقدی به مردم پرداخت شده است، از منابع غیرقانونی بوده است با این حال اصرار دارید مرحله دوم را هم اجرا كنید و تصمیم داشتید در یك قلم بنزین را به 2500 تومان برسانید كه البته مجلس جلوی آن را گرفت.مهمترین شعاری كه شما دادید مبارزه با مفاسد اقتصادی بود و گفتید كه میخواهید با فساد اكبر مبارزه كنید، حال آنكه بزرگترین پرونده فساد اقتصادی یعنی همان اختلاس سه هزاز میلیارد تومانی در دوران شما اتفاق افتاد. قوه قضاییه را تهدید كردید كه كابینه و اطرافیان شما، خط قرمز هستند و حتی اجازه رسیدگی به اتهامات آنها را نمیدهید. گفتید پاكترین دولت بعد از انقلاب هستید در حالی كه بودجه كه از مهمترین اسناد انضباطی مالی كشور است با بالاترین تاخیر در طول تاریخ انقلاب هنوز به مجلس ارائه نشده است.در مورد تحریمها به درستی گفتید كه كاغذ پاره هستند، اما امروز همه مشكلات اقتصادی را گردن تحریمها میاندازید.همه این وعدهها و عملكردها در شرایطی است كه امروز رفتارها و گفتارهایی دارید كه وحدت شكن است رفتارهایی كه آخرین آنها از سوی رهبر انقلاب غیراخلاقی و غیرقانونی و غیرشرعی اعلام شده مردم معتقدند كه در این وضعیت این نوع رفتارها یك نوع طفره رفتن از پاسخ به مشكلات و مسائلی است كه مردم با آن درگیر هستند.مردم میگویند مشكل ما الان معیشت و گرانی است، اما از طرفی میبینند شما مراسمات چند میلیاردی همچون جشن اخیر را در بندرعباس برگزار میكنید.
با مراجعه اجمالی به رسانههای اصلاحطلب از سال 84 تاكنون به سادگی به این نتیجه میرسید كه گفتمان انتقادی كه در دولت نهم بر اندازانه تلقی میشد، به یك گفتمان عمومی مشترك بین اصلاحطلبان و بخش عظیمی از اصولگرایان تبدیل شد، آیا این موفقیت نیست؟ توسعهای بزرگ كه مخالف غیر برانداز را تعریف كرد و هویت داد و پذیرفته شد. ممكن است گفته شود، اگر اصلاحطلبان نبودند، در شكاف ایجاد شده در اصولگرایان، این نتیجه حاصل میشد! نگارنده اصلا چنین اعتقادی ندارد، یك گفتمان باید مراحل جنینی، تولد، هویتیابی و تكامل خود را طی كند، اگر طرح گفتمان انتقادی توسط اصلاحطلبان و رسانههای تداوم یافته آنان نبود، این موفقیت یا حاصل نمیشد و یا بسیار كمرنگ و بیتاثیر خود را مینمایاند.
به واسطه حضور اصلاحطلبان در ریشه و بدنه گفتمان انتقادی و تعریف خود به عنوان مخالف غیر برانداز پارهای از سیاستها و عملكردها، امروز به عنوان گروههای مرجع در عمق نهادهای اجتماعی و تودههای مردم مطرح هستند.
وقتی در صحنه حضور داریم، میتوانیم در مناظرهها تبیین مواضع كنیم و جامعه را مطلع كنیم كه اصلاحطلبیبا شاخصه خط امام(ره) قانون اساسی، منافع ملی، ارزشهای دینی و مطالبات مردم تعریف میشود و رقیب را كه میخواهد اصلاحطلبان را برانداز معرفی كند خلع سلاح میكنیم. آیا این موفقیت نیست؟
سخنم را در این معنا خلاصه میكنم كه حضور اصلاحطلبان در صحنه و رقابتهای سیاسی برای تصرف نهادهای رقابتی نه تنها خوب، بلكه یك ضرورت است و نتایجی كه از حضور در سالهای اخیر حاصل شده است، موفقیت است و هر نتیجهای كه حاصل شود مغتنم است و شكستی در كار نیست.
از جمله نتایج حضور رسانهای اصلاحطلبان در سالهای اخیر، پذیرش و جا افتادن مخالف غیربرانداز است كه در فرهنگ توسعه، گامی بزرگ در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به همه آنها كه صحنه را خالی نمیگذارند و نگذاشتهاند دست مریزاد میگوییم و به آنها كه تردید دارند هشدار میدهیم كه پاسخی برای آیندگان نخواهند داشت، گامی به جلو بردارند. سالها قبل شبی در محفل عرفانی استاد بزرگ اخلاق و معرفت میرزای دولابی توفیق حضور داشتم، جمعیت كثیری آمده بودند و جمعی جا برای نشستن نداشتند، یكی از حضار اعلام كرد كه با نام ولی عصر(عج) همه قیام كنیم و هركس، هرجا كه هست، گامی به جلو نهد، میرزای بزرگ بعد از جابهجا شدن افراد چنین آغاز سخن كرد:
تمام مطلب همین است كه این آقا فرمودند، قیام كنیم و گامی به جلو برداریم. باوام گرفتن از آن بزرگ كه خدایش رحمت كند و بر درجاتش بیفزاید، به اصلاحطلبان هرجا كه هستند و در هر نقطه كه قرار دارند میگویم، قیام كنید و گامی به جلو بردارید، حتما به موفقیتهایی دست خواهید یافت.
شرق:پرسش كلیدی
«پرسش كلیدی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمید میرزاده است كه در آن میخوانید؛در منابع اسلامی به موازات تاكید بر اصل تحقق عدالت اجتماعی و نقش آن در حیات سالم، بر بهرهگیری صحیح از اموال جامعه به عنوان وسیلهای برای توسعه پایدار تاكید شده و حركتهای نسنجیده و ناسالم اقتصادی باطل و مردود شمرده شده است.
مرحوم علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، در تفسیر آیه پنجم از سوره نساء عامل تداوم و قوام حیات یك جامعه را امكانات مالی دانسته و ایشان معتقد هستند كه حیات بدون مال هیچ قوام و استحكامی ندارد. از بحثهای مربوط به قوامیت مال بهخوبی آشكار میشود كه اسلام براهمیت تاثیر اقتصاد جامعه و مصرف درست و بهینه منابع، بهعنوان یكی از عوامل اصلی رشد تاكید داشته و حتی آن را مایه اقتدار و صلابت جامعه میداند.
اخیرا آمار و ارقام زیر را خود مسوولان یا سازمانهای ذیربط اعلام كردهاند:
بانك مركزی: نرخ تورم تا آخر سالجاری به 5/31 درصد میرسد.
مركز پژوهشهای مجلس: بدهی 200 هزار میلیارد تومانی دولت به نظام بانكی و بخش خصوصی باری سنگین بر دوش دولت بعدی گذاشته است.
بانك مركزی: «میزان نقدینگی تا اسفند 91 بالغ بر 438هزارمیلیارد تومان شده است.» (یعنی 25درصد رشد نسبت به اسفند 1390)
مركز آمار ایران: 4/12 درصد جمعیت فعال كشور یعنی بالغ بر 3میلیوننفر بیكارند.
مركز آمار ایران: امروزه بیش از 10میلیوننفر در زیر خط فقر بهسر میبرند.
برنامه چهارم توسعه كشور و قانون بودجه سنواتی: «نسبت بودجه عمرانی به بودجه جاری كشور از 30 درصد در سال 1382 به كمتر از 5/14 درصد در سال 1390رسیده است.» پیشبینی میشود بودجه عمرانی یعنی بودجه توسعه زیر بناهای كشور در سال 1391 از این رقم هم كمتر شود. از بررسی آمارهای منتشره توسط بانك مركزی و مركز آمار ایران معلوم میشود كه طی سالهای برنامه چهارم توسعه (1388- 1384)، متوسط نرخ رشد اقتصادی كشور به حدود 4درصد یعنی نصف نرخ پیشبینی شده در برنامه چهارم (8 درصد) رسیده است. اخیرا كارشناسان اقتصادی برآورد كردهاند كه این نرخ برای سالهای 90 و 91 به مراتب كمتر از متوسط نرخ سالهای مذكور خواهد بود.
با توجه به مراتب پیش گفته و شرایط اقتصادی كه توسط مردم احساس میشود و نیز كاهش ارزش پول ملی و تبعات نامطلوب اجتماعی و فرهنگی ناشی از نارساییهای مذكور، اكنون این پرسشها روبهروی مسوولان برنامهریزی و اقتصادی دولتهای نهم و دهم قرار دارد، قاعدتا شما باید امانتدار و نگهبان اقتصاد كشور باشید. بنابراین بهنظر شما آیا منابع عظیم ارزی سالهای اخیر- اموالی كه باید مایه قوام و تداوم حیات جامعه باشد- به صورت بجا و بهینه و در جهت رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشور هزینه شده است؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است پس آمار مذكور را چگونه توجیه میكنید؟
ابتكار:آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!
«آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن میخوانید؛امرور منحنی محبوبیت سیاستمداران، بخصوص رؤسای جمهور در ایران، نشان میدهد كه آغاز و فرجام محبوبیتشان متفاوت و یكسان نبوده است.در بررسی تاریخ جمهوری اسلامی بخوبی پیداست كه رؤسای جمهور هر كدام،مسیری متفاوت را طی كردند. این تفاوت باعث شد كه سیاست ورزی آنان همراه یك سؤال كلیدی باشد و آن پرسش از فرجام كارشان میباشد.
در این میان احمدی نژاد شاید اولین رئیس جمهوری بود كه این سؤال از نخستین روزهای ریاستش مطرح بود و تا اكنون نیز او را همراهی میكند.آغازسیاست ورزی آنان طوفانی،موج وار و با استقبال خیره كننده همراه بود. بسیاری از خوانندگان محترم،اتفاقات سالهای 68 تا 74 را به یاد دارند. آن دوران كه مصادف با پایان جنگ هشت ساله بود، مردم فرصت هوای تازه پیدا كرده بودند ساختن كشور و جبران خرابیها مطالبه همگان بود. در آن شرایط نگاهها و امیدها به سیاستمدار شماره یك آن زمان یعنی هاشمی رفسنجانی معطوف شد.
با استقبال مردم، هاشمی كسوت رئیس جمهور پوشید. گفتمان خود را سازندگی قرار داد و اندك زمانی آمارهایش درخصوص احداث سد،بزرگراه و نیروگاه و.... به تیتر یك رسانهها تبدیل شد.گزارشهایش از روند وضعیت كشور، موجی از امید و نشاط را در جامعه ایجاد میكرد.روزها به سرعت میگذشت و محبوبیت هاشمی همچون شاخصهای سازندگی سیر صعودی طی میكرد. هر كجا قدم میگذاشت با هلهله و سلام و صلوات مردم مشتاق و با قربانی كردن گاو وگوسفند و شتر روبرو میشد. به سرعت از عنوان" سردار جنگ" و" سیاست ورز عصر"به"سردار سازندگی" تغییر لقب داد.
دردوره دوم ریاست جمهوری اش نام امیر كبیر بر او نهادند. موج استقبال و تعریف و تمجیدها آنچنان بود كه كسی یارای نقد عملكرد اش را نداشت و واقعیتها در زیر خروار تعریفها مدفون ماند.درست دوسال مانده به پایان دوره ریاست جمهوری اش بود كه در زیرپوست آن همه تعریف و تمجید،اتقاق دیگری در حال رخ نمایی بود. عده ای از سیاسیون به بهانه نبود آزادیهای سیاسی و مدنی در حال گفتمان سازی برای ناكامیها و كاستیهای دوران سازندگی بودند.
این فعالیت اگر چه زیر زمینی بود ولی به سرعت فراگیرشد و با شمارش معكوس پایان دوران ریاست جمهوری هاشمی، اوج گرفت.
كار به آنجا رسید آنانكه با شعار"مخالف هاشمی،دشمن پبغمبر است"،مانع هر نوع انتقادبودند و بانی فضای خفقان آن روزها شدند،حال موضع عوض كرده و این بارهاشمی را" دایی جان ناپلئون" تمام رخدادهای كشور شمردند و به او لقب" عالیجناب سرخپوش"دادندتمام خدماتش را به انكار گرفتند.با این شرایط بود كه هاشمی با آن همه محبوبیت، نتوانست مجوز ورود به مجلس ششم را بدست آورد.
ورود سید محمد خاتمی به ساحت سیاست رسمی در خرداد 76 با چنان استقبالی روبرو شد كه حیله رقیبانش را خنثی و درتصور خود و یارانش هم نمیگنجید. استقبال آنچنان بود كه برخی از یارانش و افراطیون دچار توهم شدند و هر روز با طرح مباحث نامربوط او را وارد حاشیهها كردند و بر طبل انتظارات مردم كوبیدند با فاصله گیری خاتمی از انتظارات شكل گرفته،زمینه شعار عده ای از یارانش در عبور از خاتمی فراهم آمد.وضع به گونه ای شد كه در سال آخر ریاست جمهوری،خاتمی با حضور در دانشگاه تهران با موج اعتراضات دانشجویی روبرو شد. دامنه این اعتراضات به مردم كوچه و بازار نیز سرایت كرد و رقیبانش نهایت بهره را بردند.
سال 84 فرار رسید و محمود احمدی نژاد نامزد شناخته،با شعارهای مردم پسند و با شمایل متفاوت سر بر آورد و به شكل شگفت آوری مورد استقبال قرار گرفت. پیروزی اش سرآغاز جدیدی در نظام جمهوری اسلامی قلمداد شد.ساختارهای بسیاری را به هم ریخت و منش متفاوتی را به نمایش گذاشت.انگشت بر اسراربسیاری گذاشت،سفرهای استانی را باب كرد،برخورد با مفاسد اقتصادی ورد زبانش و تكیه كلامش شد.رویكرد تهاجمی را در سیاست خارجی انتخاب نمود،محبوبیتش روز افزون بود.
دامنه این محبوبیت از مرزها گذشت كاپشنش مد روز شد،ادبیاتش تاثیر شگرفی بر ادبیات عمومی گذاشت شعاع محبوبیتش تبعات شیوههای نامرسوم مدیریتش را تحت الشعاع قرار داد.مجالس اصولگرای هفتم و هشتم قدرت مهارش را نداشت. بزرگان اصولگرا او را هدیه الهی برشمردند و به او لقب شعیب بن صالح دادند.اما در نیمه دوم دوره ریاستش،ورق برگشت از آن به بعد، دست به هر اقدامی زد،مورد سوءظن است و یارانش لقب جریان انحرافی گرفتند وتبری جستن از دولتش به مسابقه دیدنی تبدیل شده است.
انتظار برای پایان دولتش به اصلی ترین درخواست بخش مهمی از اصولگرایان بدل گشته است حالا هر كس به ظن خود فرجام دولتش را تفسیر و پیشگویی میكند. هوادارانش با آروزی پیروزی اسفندیار رحیم مشایی در خرداد 92، همچنان معتقد به تداوم منش احمدی نژادیسم بر سرنوشت كشورند. گروهی هم فرجامی همچون خاتمی(گوشه نشینی) را برایش متصورند.
جماعتی نیز فرجامی تیره و تار برایش تصویر میكنند.حال سؤال مهم تر آن است كه آیا تفاوت آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران به كاركرد آنها بر میگردد.به عبارتی آیا تغییر سیاستمداران علت این تفاوت هاست یا جنس مهمان نوازی ما ایرانیها این گونه است یعنی این ما مردم هستیم كه خوب استقبال میكنیم و بد،بدرقه مینمائیم و فرهنگ سیاسی ما چنین است؟یا وعدهها وانتظارات اولیه كه سیاستمدران برای رأی آوری میسازند در پایان بلای جانشان میشود ؟
آرمان:ورود اقتصاددانان به ریاستجمهوری
«ورود اقتصاددانان به ریاستجمهوری»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدرضا اعتمادیان است كه در آن می خوانید؛هرچه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیك میشویم، هر روز نام جدیدی به عنوان كاندیدا مطرح میشود؛ نامهایی كه تا به امروز چهار نفرشان سابقه فعالیت اقتصادی دارند. خوشبختانه همه آنها، افرادی توانا هستند كه این یك نقطه مثبت تلقی میشود اما در نهایت، درباره كاندیدا شدن اقتصادیها در انتخابات باید گفت كاندیدا شدن این قشر در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم صرفا امر اقتصادی نیست بلكه میتوان آن را از جنبه سیاسی هم مورد بررسی قرار داد. مطمئنا حضور اقتصادیون در راس كار تبعات منفی به دنبال نخواهد داشت. البته برخی از این افراد را به طور كامل نمیتوان اقتصادی دانست چرا كه برخی از آنها، مدیران خوبی هستند.
مدیری كه بخواهد در منصبی فعالیت كند، در كنار او، برخی افراد مانند حقوقدانان، اقتصاددانان و سیاستمداران قرار میگیرند تا بتواند امور را به طور جامع مدیریت كند. در این دوره، رقابت بسیار جدی است به طوری كه تا امروز میتوان نام 20 نامزد قوی را آورد كه برای كاندیدا شدن در انتخابات اعلام آمادگی كردهاند كه این امر، ناشی از احساس شور و شوق بیشتر مردم در مقایسه با دورههای قبلی است كه باعث شده افرادی كه در خود توانایی میبینند، این تكلیف را احساس كنند تا خودشان را در معرض قضاوت مردم قرار دهند.
رئیسجمهور نباید شخصاً در همه موضوعات دخالت كند بلكه باید مدیر خوبی باشد كه بتواند نیروها را به خدمت بگیرد. رئیسجمهور اگر یك سر و گردن از دیگران بالاتر نباشد، با مشكل مواجه خواهد شد لذا باید به اندازهای شخصیت داشته باشد كه افراد افتخار كنند كه بگویند من وزیر فلان فرد هستم. ملت ما باید دنبال این باشد كه كدام كاندیدا، اصلحتر و شخصیت بالاتری دارد. مساله دیگری كه میتوان به آن اشاره كرد، عملكرد دولتهای نهم و دهم است.
محمود احمدینژاد اقدامات مثبتی در پرونده كاری خود دارد كه برخی از آنها، واقعا ریشهدار بوده است؛ یكی از این امور، طرح هدفمندی یارانههاست كه یك فعالیت زیر ساختی بود. روسایجمهور قبلی هم درصدد اجرای این طرح بودند كه به هر دلیلی، انجام نشد. بارها به دولت گفته شد كه كار اجرایی نكند و خودش دنبال تولید نرود تا میدان برای مردم باز شود. اكنون دیده میشود كه اگر قرار است كارخانه افتتاح شود، دولتی است یا به طریقی به دولت وابسته است. اگر میدانی ایجاد شود كه مردم امیدوارانه وارد كار شوند و دولت هم از آنها حمایت كند، اقتصاد پیشرفت میكند.
حمایت كامل از بخش خصوصی، موضوعی است كه در دولت نهم و دهم كمتر دیده شد. اكنون یكی از مشكلاتی كه بیشتر جامعه با آن مواجه است و از آن ابراز گلایه میكند، بحث گرانی است كه به دلیل دولتی كردن تمام امور اقتصادی است. اگر همین مساله كوچك مثل گرانفروشی را به صنف مربوطه ارائه كنند، ظرف مدت كوتاهی مساله گرانفروشی حل میشود. لازم به ذكر است همه امور با تعزیرات حل نمیشود، بلكه باید جریان اداره به خبرگان هر صنفی واگذار شود.
بهار: چرا اوباما میخواهد مذاكره كند؟
«چرا اوباما میخواهد مذاكره كند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار است كه درآن میخوانید؛شاید بتوان تاكید كرد كه در هیچ دورهای مانند امروز مقامات دولت آمریكا بهویژه اوباما در اظهارات اخیرش به نقل از جان كری، وزیر امورخارجه، بر گفتوگو و مذاكره مستقیم و دوجانبه با ایران اصرار نداشتهاند. این پیام به روشهای مختلف و گاه با كنایه و امروزه به صراحت و شفافیت بیان شده است.
بهویژه پس از پیروزی اومابا در دوره دوم و انتخاب جان كری و هیگل به عنوان وزرای خارجه و دفاع این صراحت، لحنی صریحتر بهخود گرفته است. قطعا در این فرآیند كه از موضع سرسختانه «مهار ایران» به «مذاكره با ایران» تغییر یافته است، عوامل متعددی نقش داشتهاند و نباید این چرخش یا تغییر را «تكعاملی» تلقی كرد. ایستادگی ایران بر سر حق داشتن توان هستهای بیتاثیر نبوده است.
اما نباید از یاد برد كه سیاستهای آمریكا هم «تكمحوری» نیستند. در زمانی بحث مذاكره جدی و مكرر شده كه از شدت و حجم تحریمها علیه تعاملات اقتصادی، مالی و فنآوری ایران كاسته نشده است. اما این تغییر در رویكرد دولت آمریكا همان وزن و معیاری را ندارد كه در سالهای گذشته داشته است و بیشك رویكرد جدیدی در سیاستهای مرتبط با ایران محسوب میشود. اما چرا اوباما به چنین تغییری در سیاست خارجی خود نسبت به ایران گرویده است؟
یكی از عواملی كه میتواند در این زمینه بررسی شود، تغییر رویكرد اوباما در مدیریت مسائل داخلی آمریكا است كه نمودها و مظاهر آن را در سیاست خارجی بهطور كلی و نسبت به ایران، بهطور خاص، میتوان مشاهده كرد.
بحران مالی آمریكا و ورشكستگی بانكها و موسسات و كارخانههای مهم تولیدی- صنعتی، رخدادها و پیشامدهایی نظیر بحران گردبادها، افزایش نرخ بیكاری و مشكلات اجتماعی- مالی اقشار كمدرآمد و بیدرآمد آمریكا، گرفتاری كمحاصل و كمنتیجه دخالت در كشورهایی مانند افغانستان و عراق و هزینههای سرسامآور آن كه میراث سیاست خارجی و نگاه جمهوریخواهانه «بوش» بوده است، همگی عواملی بودهاند كه قدرت اقتصادی- سیاسی آمریكا را در جهان فرسوده كرده است.
در همین شرایط آمریكا در برابر جریان نیرومند و مقتدری به نام چین و هند قرار گرفته است كه قدرت و عرض اندام خود در صحنه جهانی را نه از راه توان هستهای و لشكركشی و دخالت سیاسی- نظامی در كشورهای جهان، بلكه از راه رونق كسبوكار، تولید ملی و بازارهای كار ارزانقیمت در تولید پرسود در مصرف، به یك عبارت، از راه صادرات نرمافزار و كالا به دست آوردهاند و امروز جهان را از طریق صادرات كالا تصرف كردهاند.
آمریكا اگرچه همانند شوروی سابق میتواند به توان و قدرت نظامی خود در جهان ببالد و سیاستهای خود را بر آن متكی كند، اما نتیجه واقعی چنین رویكرد و بینش نظامیگرایانه، از دست دادن میدانهای اقتصادی و تجربه بحرانهای مالی بوده است كه آینده قدرت اول جهان را به مخاطره افكنده است. به نظر میرسد اوباما با درك و فهم تحولات آینده و سمتوسو و معنای رقابت به معنای حقیقی، سعی دارد تا سلطه و چیرگی بر جهان از راه «نظامیگری» را به راه افزایش توانمندی و قدرت «درونی» خود چرخش و تغییر دهد.
بنا بر یك نظریه سیاسی، دولتها از دو راه میتوانند اقتدار و صلابت خود را تحكیم و پایدار كنند، راه اول، راهحل جنگسردی است كه نماد آن شوروی سابق است كه رقابتهای بیمهار نظامی و تسلیحاتی به كمجان و بیرمق شدن قدرت و توان مالی و اقتصادی و سیاسی- اجتماعی درونی منجر شد و نهایتا به فروپاشی آن انجامید، راهحل دوم، راه چین و هند فتح جهان از راه كار و تولید و قدرت اقتصادی است. این راهحل قطعا سبب خواهد شد تا گشایش سیاسی و اجتماعی درونی را در پی داشته باشد و فرآیند افزایش تولید و كار و افزایش صادرات و ثروت ملی را تقویت و تضمین كند.
اوباما با تغییر سیاستهای قدیمی آمریكا در مورد عراق و افغانستان و مدیریت بحران سوریه و مسئله هستهای ایران در همین راه دوم قدم برمیدارد و تلاش میكند تا با محدود كردن و مهار سیاست خارجی و پرهیز از هزینههای گزاف اقدامات نظامی به مسائل داخلی خود اولویت دهد و رویكرد خود را برخلاف جمهوریخواهان از «نگاه به بیرون» به «نگاه به درون» تغییر دهد تا بتواند قدرت اول بودن در جهان را نه بر مبنای نظامیگری و توسعه و گسترش هزینههای سیاست خارجی خود بلكه از راه رونق بخشیدن به توان و قدرت داخلی و كسبوكار و تولید ثروت ملی تامین و پایدار كند. بنابراین تغییر در نگاه سیاست خارجی آمریكا معلول تغییر نگرش در جغرافیا و حوزه مسائل راهبردی است.