پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۵۱

فوتبال هیچوقت فقط فوتبال نیست!

«ما نمی‌خواهیم به جام جهانی برویم و بلیت بازگشت‌مان به خانه را از قبل رزرو کرده باشیم. ما نمی‌خواهیم حضور در جام جهانی، سقف آرزوهایمان باشد. آیا چهار دوره حضور برای تجربه کردن این خواسته‌ها کافی نیست؟ چگونه می‎توانیم دل از موفقیت‌های مقطعی بکنیم و در مسیر پیشرفت قرار گیریم؟»
کد خبر: ۱۶۱۷۵۵
به گزارش ایران اکونومیست؛  امیر حاج‌رضایی در «فرهنگستان فوتبال» نوشت: «تیم ملی فوتبال، درخشان و مقتدر به جام جهانی رسید و رکوردها و آمارهایی از خود به جای گذاشت که در تاریخ فوتبال ایران بی‌نظیر بوده است. قدردان آنها هستیم که به ما شادی بخشیدند؛ آن هم در زمانه‌ای که شادی‌ها اندک‌اند و غم‌ها فراوان.

پیروزی تیم ملی به وحدت ملی کمک کرد. علی‌رغم همه فشارهای اقتصادی و زخم‌های عمیقی که جامعه ما بر پیکر خود دارد، چند روزی در پرتو این موفقیت باد نسیان وزید و فراموش کردیم آنچه را با زندگی‌مان پیوند خورده و دردمندمان کرده است. پیوندی نامبارک و اجباری که خوره‌ روحمان شده و به تعبیر صادق هدایت «زخم‌هایی هست که از درون ما را می‌خورد»؛ زخم‌هایی که نویسنده نامدار ما را در غربت به خودویرانگری کشاند و سرانجام در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز پاریس به آرامش ابدی رسانید.

فوتبال یادآور زندگی است. ما نمی‌خواهیم با مرگ به آرامش برسیم؛ گر چه رفتن امری محتوم است و به قول فرانک دارابونت، فیلم‌ساز آمریکایی، همه ما یک مرگ بدهکاریم و استثنایی در کار نیست. ما می‌خواهیم با فوتبال حفره‌های عاطفی زندگی‌مان را پر کنیم و راهی وجود ندارد جز آن که در مسیر موفقیت قرار بگیریم.

هر کسی برای ادامه زندگی به یک علت وجودی نیاز دارد. اگر ساز یک هنرمند، قلم یک نویسنده و دوربین یک سینماگر را از او بگیرید، خواهد مرد. شاید مرگی فیزیکی در راه نباشد اما روح او به تاراج می‌رود و آن چه می‌ماند، جسمی فرسوده است که آن هم دیگر جسم نیست، لشی است که با خود به این طرف و آن طرف می‌کشاند. قصه برای ما فوتبالی‌ها که کارمان از عشق گذشته و به جنون کشیده هم، بیرون از این مدار نیست.

مجنون در لغت به معنی جن‌زده است. در پاره‌ای اوقات از زندگی فوتبالی خود، مجنون را درک می‌کنیم. همان مجنون افسانه‌ای که لیلی دربندش کشید و با خدا به مناجات نشست.

گفت: یارب از چه خارم کرده‌ای

بر صلیب عشق دارم کرده‌ای

ما نمی‌خواهیم به جام جهانی برویم و بلیت بازگشت‌مان به خانه را از قبل رزرو کرده باشیم. ما نمی‌خواهیم حضور در جام جهانی، سقف آرزوهایمان باشد. آیا چهار دوره حضور برای تجربه کردن این خواسته‌ها کافی نیست؟ چگونه می‎توانیم دل از موفقیت‌های مقطعی بکنیم و در مسیر پیشرفت قرار گیریم؟

پس از این موفقیت ملی، قصد مخالف‌خوانی ندارم که در آن هیچ فضیلتی نمی‌بینم. شما، آقای کی‌روش را در کنار خود دارید، با دانش فوتبالی، تجربه‌های بین‌المللی و البته با ادبیات نامناسب در بزنگاه‌های فوتبالی و اختیارات نامحدود.

این پیروزی غرورآفرین و لازم را پوششی نکنید برای استتار کاستی‌ها و کمبودهای فوتبال ما. این موفقیت با آن آمار خیره‌کننده، بازتاب جهانی داشته است. بعد از سال ۱۹۶۶ انگلستان هیچ توفیقی در قاره اروپا و جهان نداشته است که دلایل آن را در یکی از نوشته‌هایم آورده بودم. اما آنها ارکان فوتبالی‌شان محکم و استوار است. توجه به زیرساخت‌ها که می‌توانیم به بازسازی ورزشگاه ومبلی، ساخت ورزشگاه مدرن اتحاد به جای استادیوم قدیمی مین‌رود متعلق به منچسترسیتی، ترمیم ورزشگاه وایت‌هارت‌لین تاتنهام، جایگزین شدن ورزشگاه امارات به جای هایبوری آرسنال اشاره کنیم.

بازنگری در تیم‌های پایه و تجدید نظر در نوع آموزش آنان، گزینش مربیان خاص برای این سنین که سرانجام پاسخ خود را گرفت و تیم جوانان انگلیس در کره‌جنوبی به قهرمانی جهان رسید؛ همان جایی که ما در دور اول حذف شدیم.

قصد مقایسه ندارم که قیاس مع‌الفارق است؛ قیاسی بدون هیچ‌گونه وجه اشتراکی بین دو کشور در عرصه فوتبال. به چراغ‌ جادو هم اعتقادی ندارم که غول از آن بیرون بیاید و به طرفه‌العینی همه خواسته‌های ما را برآورده کند اما این حضور مقتدرانه پیام‌آور است. همان‌طوری که آن غول افسانه‌ای را برنمی‌تابیم. غول‌های کوچک فوتبالی خودمان را پس می‌زنیم. دیگر جایی برای مدیریت‌های ناکارآمد در باشگاه‌ها و بدنه فدراسیون فوتبال وجود ندارد. دیگر بهانه‌های بی‌پولی یا فقر اقتصادی برای رشد و بالندگی تیم ملی فوتبال پذیرفتنی نیست. با کمک‌های دولت که در سخنان رئیس‌جمهور محترم به آن اشاره شد و پشتیبانی مالی فیفا با دوازده میلیون دلار، جایی برای اما و اگر نمانده است.

تیم ملی طبق برنامه‌های ارائه شده توسط آقای کی‌روش باید آماده شود و نباید هیچ مانعی بر سر راه این برنامه‌ها قرار گیرد.

حالا شور و شادی، احساسات برانگیخته ما فروکش کرد و از آن دوشنبه‌ شیرین فاصله گرفته است. آن چه کردیم با همه حلاوت به تاریخ سپرده شد. حالا نگاه ما باید به آینده باشد. عمیق‌تر به فوتبال نگاه کنیم و تأثیراتش را در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم درک کنیم.

زمانی ریوالدو، بازیکن بزرگ برزیلی، گفته بود: «فوتبال ورزش پابرهنه‌هاست.» من قصد خط‌کشی در فوتبال را ندارم اما می‌توانم به نوعی دیگر با این گفته موافقت کنم که فوتبال متعلق به اقشار محروم و آسیب‌پذیر جامعه است. به نوعی آنان «فوتبال‌تراپی» می‌کنند و از طریق فوتبال به درمان خود می‌پردازند تا دردهای خود را تسکین دهند. وظیفه شما، احترام به این توده انسانی عاشق است.

این بخشی از مسئولیت شماست. آقای تاج! می‌دانید با شما اختلاف نظر دارم. اما این مسأله باعث نمی‌شود قدردان زحمات شما و همراهانتان در موفقیت تیم ملی نباشم. کمک کنید فوتبال تولد طبیعی خود را داشته باشد. ما را به سزارین‌های فوتبالی نکشانید.

نزار قبانی، شاعر عرب، می‌گوید:

رسانه‌ها شاعر نمی‎سازند

شاید رسانه بتواند کسی را عطر بزند، سرمه بکشد و زیبایش کند

اما هیچ‌وقت نمی‌تواند از جارو یک عروس بسازد

فوتبال هم همین قصد را دارد. مدیریت، برنامه‎ریزی و سرمایه‎گذاری می‌تواند آن را بسازد. گرانیگاه یا مرکز ثقل این فوتبال، فدراسیونی است که شما اداره می‌کنید. برای تفسیر آن چه قلم من در به تصویر کشیدنش ناتوان است، توجه شما را به بخشی از نوشته «سایمون کوپر» در فصل یکم کتاب «فوتبال علیه دشمن» جلب می‌کنم.

وقتی یک بازی برای میلیاردها نفر اهمیت پیدا می‌کند، دیگر نباید فقط یک بازی تلقی شود. فوتبال هیچ‌وقت فوتبال نیست. این ورزش، جنگ به وجود می‌آورد. انقلاب می‌کند و مورد توجه مافیا و دیکتارتورهاست. در ابتدای نوشتن این کتاب، افکار مبهمی درباره نتیجه کار داشتم. می‌دانستم موقع بازی سلتیک با رنجرز در گلاسکو، وضعیت استادیوم متشنج می‌شود. نصف جمعیت هلند پس از پیروزی‌شان مقابل آلمان در جام ملت‌های ۱۹۸۸ برای جشن و پایکوبی به خیابان‌ها ریختند. شنیده بودم که تیم ملی برزیل با فتح جام جهانی ۱۹۷۰ کمک کرد که دولت نظامی این کشور چند سال دیگر بر سر قدرت بماند و این که جنگ نیجریه - بیافرا به خاطر حضور پله در یک مسابقه در آن منطقه برای یک روز متوقف شد.

همه ما از جنگ فوتبالی السالوادور و هندوراس شنیده‌ایم. آن زمان اولین سؤالم این بود که چگونه فوتبال روی حیات یک کشور تأثیر می‌گذارد و سوال دوم این که حیات یک کشور چگونه روی فوتبال تأثیر می‌گذارد؟

میشل پلاتینی در مصاحبه با مجله قدیمی اکیپ گفته بود: «یک تیم فوتبال نمایشگر نوع زندگی و فرهنگ یک کشور است.» آیا این گونه است؟

اگر پاسخ مثبت است پس فوتبال هیچ‌وقت فقط فوتبال نیست.»


آخرین اخبار