به عنوان اولین سوال، عملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت را در چهار سال اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهم به این سوال پاسخ دهم، لازم است از دو جنبه به عملکرد وزارت توجه داشته باشیم که این دو جنبه عبارتند از:
1 ـ آیا با پتانسیلهای موجود و امکانات و شرایط قبلی میتوانستیم نتایج بهتری داشته باشیم یا خیر.
2 ـ با توجه به محدودیت شرایط وجودی و محیطی آیا عملکرد نسبتاً قابل قبولی داشتند یا خیر.
در بخش اول بهتر میتوانستیم از امکانات بالقوه و تجارب و پتانسیلهای موجود استفاده کنیم و طبیعتا اگر نگاهمان در راستای فرمایشهای رهبر معظم انقلاب و اقتصاد مقاومتی بود، نباید برخی تصمیمگیریها و برنامهریزیها را معطل نتایج برجام و گشایشهای غیرواقعبینانه میکردیم.
اما درباره بخش دوم بد نیست بدانیم که در این شرایط بخش صنعت هنوز با توجه به پتانسیلهای موجود پرپتانسیلترین بخش برای دوران پسا برجام است که میتوان با استفاده از امتیازها و پتانسیلهای موجود آن، اقتصاد کشورمان را به سمت توسعه حرکت داد.
شما اعتقاد دارید وزارت صنعت بیش از حد به نتایج برجام امیدوار بوده است؟
به این صراحت نباید گفت، اما من اعتقاد دارم برای اجرای برخی پروژهها بهتر بود بدون توجه به خارج از مرزها و با تکیه بر سیاستهای داخلی اقدام میکردیم تا نتایجی بهتر و ملموستر از شرایط فعلی به دست میآوردیم.
نظر شما درباره آمارهای منتشر شده از رشد صنعت چیست؟ آیا این آمار را قبول دارید؟
براساس آماری که در اختیار دارم، در دوسال اول فعالیت دولت یازدهم آمارها همه منفی بودهاند. درباره آمارهای سال 95 اگرچه نرخ رشد قابل توجهی اعلام شده، اما برای رسیدن به آمارهای واقعی بهتر است تا پایان سال 96 کمی تحمل کنیم. به این دلیل که معمولا آمارهای واقعی مدتی بعد نمایان خواهند شد، ولی در حالت کلی آمارها به نظر من آنچنان که گفته میشود، نبوده است.
برسیم به سیاستهای خروج از رکود وزارتخانه، آیا شما با این سیاست برای خروج از رکود موافق بودید یا پیشنهاد دیگری دارید؟
در این زمینه من بررسیهایی انجام دادهام که نتایج آن کمی متفاوت از سیاستهای فعلی بوده است. به طور کلی وزارت صنعت، معدن و تجارت بیشتر توان و منابع خود را برای خروج از رکود در بخش تولید متمرکز کرده است در حالی که همه میدانیم کمبود تقاضا عامل اصلی رکود در بسیاری از صنایع شده است؛ این سیاست به بلوکه شدن بیش از اندازه منابع در بخشتولید منجر خواهد شد چون نه در داخل تقاضا افزایش یافته و نه سیاستهای صادراتی با نتایج قابل تاملی مواجه شده است. به عقیده من، باید مسئولان به گونهای عمل کنند که تقاضا تحریک شده، به دنبال آن رونق تولید تجربه شود.
فکر نمیکنید، نوسان قیمت ارز به انباشت کالا دامنزده است؟
بله؛ این هم یک عامل در کاهش تقاضا به دلیل افزایش قیمتها و ناتوانی خرید متقاضیان بوده، اما باید دقت کنیم این فقط یک عامل از دهها عامل بوده است.
مسئولان وزارت صنعت، تحریک تقاضا را عاملی در افزایش تورم میدانند و به همین دلیل شاید با احتیاط عمل میکنند. نظر شما چیست؟
همان طور که اشاره شد، بیشتر مشکل در تقاضاست و تقاضای بالقوه در بازار وجود ندارد. بنابراین اگر بخواهیم بخصوص در بخش صنعت داخلی رشد قابل قبول و پایداری شکل بدهیم باید دولت سیاستهایی داشته باشد که تقاضای بازار را تحریک کند. هرچند اثرات تورمی دارد ولی باید بررسی کنیم کدام آثار میتواند برای کشورمان مفیدتر باشد.
به طور کلی در وضعیتی که کشور دچار رکود تورمی است، نمیتوانیم فقط به کنترل تورم اندیشیده و رکود را فراموش کنیم. اگر فقط به تورم توجه داشته باشیم فقط به ساده کردن مساله پرداختهایم. در این زمینه باید براساس اصول علمی به شکل دقیق رکود و تورم را با یکدیگر مدنظر داشته باشیم. اگر به دنبال رونق مؤثر و مداوم باشیم، باید تقاضای مؤثر را در این بخش مدنظر داشته باشیم و نباید مساله را ساده کنیم. به عنوان مثال دیده میشود با این که در بخش ساختمان رکود قابل ملاحظهای داریم ولی بازهم در صنایع زیر مجموعه آن سرمایهگذاری شده و تولید افزایش مییابد.
به نظر شما وزارت صنعت به معنای واقعی و کلان صنعت به دنبال رونق بوده یا بخشی تصمیمگیری کرده است؟
به طور کلی و براساس اصول اقتصادی باید صنعت در معنای کلان دیده شود تا بتوانیم شاهد رشد اقتصادی باشیم . من فکر میکنم تا حدودی این نکته در دولت یازدهم دیده نشده است و در دولت آینده باید نگاهی داشته باشیم برای رشد پایدار در بخش صنعت به معنای کلان آن؛ صنعت به معنای کلان در بخشهای مختلف نفت و پتروشیمی، کشاورزی و خودروسازی است نه این که فقط به نفت و صنایع نفتی توجه داشته باشیم چون تنها موتور توسعه پایدار اقتصادی کشورمان صنعت در معنای کلان است که باید مورد توجه قرار گیرد.
به نظر شما وزارت صنعت بیشتر به واردات کالا توجه داشته است؟
این که بگوییم صرفا به واردات توجه شده زیاد کارشناسی نیست، ولی یکی از مسائلی که همیشه بحثهای بسیار مهم و کلی در میان کارشناسان و تحلیلگران ایجاد کرده، ادغام وزارت صنایع سنگین، وزارت معادن و فلزات و وزارت صنایع سبک بود که براساس سیاستهای مورد نظر آن دوره به وزارت صنایع تبدیل شدند و پس از آن هم وزارت بازرگانی در این وزارتخانه ادغام شد؛ این تحولات در مجموع عاملی بود برای بروز برخی مشکلات و این که برخی تمایلات وارداتی از سوی وزارتخانه لحاظ شود؛ تا جایی که واقعا نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که خاصیت وزارتخانه فعلی اینچنین است.
بنابراین شما معتقدید، خاصیت این وزارتخانه چنین است و نمیتوانیم شیوه دیگری برای آن درنظر داشته باشیم؟
منظور این نیست. من معتقدم اگرچه ناخواسته این وزارتخانه با توجه به ادغامی که تجربه کرده است به سمت واردات گرایش دارد، اما میتوانیم آن را مدیریت کنیم و به قول معروف بازار در مقابل بازار بگیریم؛ من معتقدم وزیری که در این وزارتخانه فعالیت میکند، لازم است علاوه بر تولید به سمت بازرگانی خارجی هم توجه داشته باشد؛ پس اگر هم سیاستها به سمت واردات بوده، لازم است در این بخش هم توجه داشته باشیم.
برای جمعبندی، آیا شما وزارت صنعت را در سیاستهای خود موفق میدانید؟
به طور کلی اعتقاد دارم، در بخش صنعت میتوانستیم بهتر از این که امروز میبینیم نتیجه داشته باشیم و میتوانستیم به نحوی سیاستگذاری کنیم که در دوران سخت کشور و مسائلی که ناشی از تحریمهای شدید 90 تا 93 بود، نتایج بهتری داشته باشیم.