شاید بتوان تکدی گری را تراژدی هوشمندانه افرادی دانست که برای امرار معاش خود در برابر مردم بازیگری میکنند و کمتر روزی است که هر یک از ما در گذر از خیابانها با افرادی روبهرو نشوبم که دستی دراز کردهاند برای کمک یا با نگاهی ملتمسانه به خودورهایی چشم دوختهاند که پشت چراغ قرمز ایستادهاند.
فالگیری، دود کردن اسپند، گلفروشی، فروش کبریت و سیگار، پاک کردن شیشه و غیره از جمله راههای تکدی افرادی است که اکثرا یا اعتیاد دارند و یا کودکانی هستند که در فرآیند خرید و فروش از سوی والدین به شکل متکدی درآمدهاند.
البته با وجود جرمانگاری ولگردی در ماده 712 قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده) تعریفی از این جرم بیان نشده است.
سرهنگ رضا غنیلو، رئیس سابق مرکز اطلاعرسانی و ارتباطات ناجا که عضو هیئت علمی دانشگاه پلیس و کارشناس رسمی دادگستری است در گفتوگویی تفصیلی با فارس در این باره به بحث پرداخت.
پلیس ظرف یک هفته میتواند تمام این افراد را از سراسر کشور جمعآوری کند
پلیس ظرف یک هفته میتواند تمام این افراد را از سراسر کشور جمعآوری کند؛ مشکل این است که در نگهداری این افراد با کمبود جا و تعدد متولیان روبهرو هستیم.
مردم در تماس با رسانهها از حضور کودکانی که در سرمای زمستان در خیابانهای شهر شیشه پاک میکنند و گدایی میکنند یا زنانی که بچههای چندماهه را در بغل گرفتهاند و لابهلای ماشینها گدایی میکنند، گلایه میکنند و میپرسند چرا نیروی انتظامی این افراد را از خیابانهای شهر جمع نمیکند؟
طبق قانون مجازات اسلامی، تکدیگری و ولگردی، جرم هستند و پلیس، ضابط مقامهای قضایی است. یعنی با دستور دادستان یا معاونینش میتواند نسبت به جمعآوری متکدیان اقدام کند یا چون جرمهای مشهود هستند و در منظر و مرئا(محل دیدعموم) هستند، حتی بعضیوقتها نیازی به دستور دادستان هم نیست و با این دلیل که جرم در مقابل دیدگان شهروندان به وقوع پیوسته است، جمعآوری متکدیان از خیابانهای شهر بهطور مرتب از سوی پلیس انجام میشود.
یک نوع جمعآوری هم در قالب طرحهایی با هماهنگی سازمانهایی که در این زمینه مسئول هستند انجام میشود. اگر پلیس به جمعآوری این افراد بهصورت مدام و مرتب اقدام نمیکرد تعداد متکدیان در خیابانهای شهر بیشتر میشد. ما هم از دیدن این صحنهها متاثر میشویم چون هم عضوی از این ملت هستیم و هم در بخشی مسئول.
مرحله بعد از جمعآوری متکدیان از سطح خیابان چیست؟
در گامهای بعدی این افراد به دستههای مختلف تقسیم میشوند؛ برخی از آنها بیجا و مکان هستند، از شهرستان آمدهاند یا دوران بیکاری را سپری میکنند؛ بعضی از آنها معتاد بودهاند و ترک کردهاند.
این گروه در سطح اجتماع رها شدهاند و مشکل جای خواب دارند، این گروه را به گرمخانههای شهرداری تحویل میدهیم.
یک سری هم مرتکب جرم گدایی شدهاند. این گروه به دادسرا معرفی و اگر کودک باشند به سازمان بهزیستی تحویل داده میشوند و بزرگترها هم به مراکز کار آموزی بهزیستی.
یک جمعیتی هم باقی میمانند که شامل معتادها و بیماران روانی مزمن رها شده در سطح اجتماع هستند و برای بهداشت عمومی خطرناک هستند، این گروه به اردوگاههایی که زیرنظر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر اداره میشوند و در هر استانی وجود دارند تحویل داده میشوند. اتباع بیگانه و خارجی هم از طریق مرز های شرق کشور طرد میشوند.
این تفکیک از سوی نیروی انتظامی انجام میشود؟
خیر؛ این تفکیکها و تقسیمبندی براساس تقسیم وظایف و آیین نامههاست و فقط مسئولیت اجرای آن آیین نامهها با مأموران نیروی انتظامی است.
پس از جمع آوریها در مرحله اول کودکان جدا میشوند تا برای تحویل به بهزیستی منتقل شوند. در مرحله بعد کسانی که هنگام تکدیگری توسط مأموران دیده شدهاند بهعنوان مجرم به دادسراها معرفی میشوند و کار به همین ترتیب ادامه مییابد.
اگر مردم حضور یک گدا یا یک معتاد را گزارش کنند، اکیپ نیروی انتظامی برای دستگیری اعزام خواهد شد؟
بستگی دارد که این گزارشهای مردمی به کجا مربوط شود، اگر مردم با شماره تلفن 110 تماس بگیرند، نیروی انتظامی گشت را به محل مورد نظر اعزام میکند.
اما معمولا گداها حرفهای شدهاند و نوجوان و چابک هستند و از لابهلای ماشینها و در مسیر معکوس خیابانهایی که گدایی میکنند تا مأمور ما به محل نزدیک میشود متواری می شوند.
با همه این احوال ما روزانه بهطور میانگین 100 الی 120 نفر را در تهران جمعآوری کرده و به نهادهای مرتبط تحویل میدهیم. (البته بسیاری از اینها همان افرادی هستند که در هفته های قبل جمع آوری شده بودند)این عدد مربوط به جمعآوریهای روزانه است و اگر طرحی اجرا شود تعداد این افراد افزایش مییابد.
پس چرا خیابانهای شهر در تصرف گداهاست؟
مشکلی که در بحث متکدیان و افراد بیجا و مکان وجود دارد، مشکل تداوم نگهداری است. نگهداری از متکدیان مشکل پیچیدهای است که چهار بعد متفاوت دارد.
نخستین مشکل بحث کمبود بودجه و محل نگهداری این افراد است. به هر حال نگهداری این افراد هزینه زیادی را به بودجه های شهری تحمیل میکند که باید هم پرداخت بشود و برای نگهداری این تعداد افراد ما به مکانهای بیشتری نیاز داریم.
معمولا وقتی افراد دستگیر شده را برای تحویل به مراکز میبرند، دیده میشود که ظرفیت این مراکز تکمیل است و جا برای پذیرش افراد جدید وجود ندارد. بنابراین مجبورند گروهی را که قدیمیتر شدهاند با گرفتن یک تعهد، آزاد کنند تا بتوانند این عده جدید را پذیرش کنند.
دوباره این افراد به چرخه اجتماع برمیگردند. دومین مشکل این است که سازمانهای ذیمدخل که تعدادشان هم زیاد است برنامه واحدی برای توانمندسازی و حرفه آموزی این افراد یا تغییر سبک زندگی آنها ندارند، در واقع بعد از دستگیری هم فقط پروسه نگهداری انجام میشود.
سومین نکتههم بحث فرهنگ عمومی کل کشور است، وقتی گدا وجود دارد یعنی کسانی وجود دارند که به این گدا پول میدهند و سیستم صدقات بهصورت دستی در کشور اجرا میشود و در طول تاریخ ما به این روش عادت کردهایم، بنابراین چون دهنده وجود دارد گیرنده به تبع وجود خواهد آمد.
بنده اطلاع دارم که نیروی انتظامی میتواند همه این افراد را در کل کشور طی یک هفته جمع آوری کند. ما میتوانیم هر چه معتاد، رهاشده، ولگرد، متکدی و تمام کودکان خیابانی و کار و حتی دستفروش را جمع آوری کنیم بهطوری که مردم هیچ موردی نتوانند پیدا کنند.
انجام این بخش کار براساس قانون بر عهده نیروی انتظامی است اما شما به ما جایی نشان بدهید که این افراد را از ما تحویل بگیرند. مشکل در جمعآوری نیست بلکه مشکل ما محل نگهداری این افراد است.
چهارمین بعد هم مشکل قانونی سلب حضانت والدین است که قوانین موجود در خصوص آن پر ابهام هستند. فرآیند اثبات عدم صلاحیت و سلب حضانت با توجه به اینکه در اینگونه موارد شاکی خصوصی پیگیری کننده هم وجود ندارد بسیار طولانی و بر عهده مدعی العموم است.
پلیس از وجود باندهای سازماندهی گدایی خبر دارد؟
ما حتی محلهای سکونت سرکردگان این باندها را میدانیم. اینها در اقوام خاصی و در سن خاصی و در محلههای خاصی زندگی میکنند.
ما معتقدیم که سازمانهایی که کار پیشگیری انجام میدهند باید پیشدستی کنند؛ نباید صبر کنند تا این افراد وارد چرخه کار بشوند بعد پلیس آنها را دستگیر کند بلکه باید فرزندان این خانوادهها را تحت آموزش قرار دهند. این بچهها باید به حق و حقوقشان آشنا بشوند، باید آگاهسازی را در نسل بعدی گداها انجام بدهیم و نسلهای قبلیشان را هم به نوعی کنترل کنیم.
وقتی به گروهی گفته میشود که کاری را انجام ندهند در مقابل باید به آنها بگوییم چه کاری را میتوانند انجام بدهند. اما متأسفانه در کشور ما فقط قسمتهای بازدارنده قوی است و در مقابل قسمتهای ترویجکنندهمان بسیار ضعیف عمل میکنند.
وجود باندهای تکدیگری قابل انکار نیست، پلیس در برخورد با این باندها چهکار میکند؟
در ایران باندهای تکدیگری نظیر باندهایی که در کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی فعال هستند وجود ندارد.
ما یک شبکه مافیایی که فرماندهی کنترل شبکهای عظیم برای خودش تشکیل داده باشد، نداریم. افرادی هستند که در گذشته گدا بودهاند و با جمعآوری مقداری پول توانستهاند چند تا وانت بخرند و خانههایی در حاشیه شهر تهران یا شهرهای بزرگ اجاره کنند و اتاقهای خانه را به خانوادههای پر جمعیت اجاره دهند.
سیستم به این شکل است که فرزندان این خانوادهها را به گدایی وامیدارند، گاهی فرزندان را اجاره میکنند، اجاره هر کودک بنا بر موقعیت جسمی از روزی 10 تا 50 هزار تومان است. اگر بچه معلول باشد یا نقصعضو داشته باشد که بتواند ترحم بیشتری جلب کند قیمت اجاره بالا میرود و شاید تا روزی 100 هزار تومان هم برسد.
این بچهها با وانت به نقاط مختلف شهر برده میشوند و تا شب حولوحوش همان محل گدایی میکنند و شب هم با وانت به خانه برگردانده میشوند.
اغلب گروههایی که گداها را سرپرستی میکنند در همین حد هستند. ولی به اینمعنا که فکر کنید ما باندهایی در کشور داریم که در سراسر شهرها شعبه داشته باشند یا گدا تربیت کنند و یا بچه دزدی سازمان یافته کنند نداریم. هر چند بعضی از مقاطع زمانی استثنائاتی خبر ساز شدهاند.
یعنی ما باندهایی که بچهها را بدزدند تا از آنها بهعنوان گدا سوءاستفاده کنند نداریم؟
نه، خوشبختانه کار باندهای گدایی در کشور ما اینقدر وسیع و عمیق نیست که بچهها را بدزدند و بهکار بگیرند البته ممکن است در سال یکی دو بچه در کشور گم بشوند و بچهربایی هم در کشور به وقوع بپیوندد ولی به معنای سازمان یافته نیست. این افراد هم امروز زمینگیر شدهاند.
پلیس این افراد را دستگیر نمیکند؟
تعداد زیادی از این افراد در حال حاضر در زندان هستند اما یک مشکلی هست اینکه متأسفانه قوانین ما بهدلیل اینکه در گذشته نوشته شده در برخی جاها در تطبیق با شرایط زمانی خلأهایی دارند یعنی بعضی جاها جرم و مجازات با هم تناسب ندارند.
مثلا برای جرمی به این مهمی که من اسمش را جنایت اجتماعی میگذارم، نهایت مجازاتی که قانون در نظر گرفته چند ماه حبس و مصادره اموال قابل کشف است.
این مجازات بازدارندگی ضعیفی دارد و افراد بعد از دوران محکومیت دوباره به اجتماع برمیگردند و کارشان را احتمالا از سر میگیرند.
قوانین ما در بحث سردستگی و باندپروری در بحث تکدی گری خصوصا کودکان باید یک مقدار بازنگری بشود و مجازاتهای وضع کند تا این جرم برای افراد دیگر جذابیت نداشته باشد.