جک شافر، ستوننویس رویترز در مطلبی با اشاره به گزارشی که به تازگی نیویورک تایمز از ناکارآمدی تحریمها علیه ایران نوشته است، در مطلبی جالب به نقد درونی تحریم و ابزار تحریمی آمریکا علیه کشورها پرداخته است. وی در این مطلب با اشاره به ماهیت تحریم و الگوی تحریمها موضوعاتی پیرامون چرایی ناکارآمدی تحریم بیان داشته است..
به گزارش «تابناک»، جک شافر در این مطلب آورده است: به تازگی نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرده که در آن یادآور شده بود، به رغم افزایش فشار تحریمی بر ایران و اقتصاد کشور، گویا این تحریمها ناکارآمد بوده است. این گزارش بر پایه دادههای میدانی بود که خبرنگار نیویورک تایمز از سطح شهر تهران و در برخورد با برخی کاسبان بازار و مردم عادی به دست آورده بود.
خبرنگار نیویورک تایمز در این گزارش اشاره کرده بود که به رغم فشار تورمی بالا و کاهش ارزش پول، هنوز مغازهها پر از اجناس است و رستورانها و فستفودهای جدید هر روز در تهران مشغول کارند. در واکنش به این موضوع، دولت اوباما تصمیم گرفت، آن کاری را انجام دهد که معمولاً زمانی که تحریمها ناکارآمد میشوند، انجام میدهد: یعنی افزایش تحریمها.
در گزارش نیویورک تایمز البته تنها به موضوع ناکارآمد بودن تحریمها بسنده نشده بود و برخی از مقامات ارشد دولتی آمریکا نیز اشاره کردهاند که درباره اثرگذاری تحریمها شک و شبهه دارند. در این گزارش با اشاره به این موارد، این گونه به خواننده القا شده بود که وجه مثبت تحریم این است که به اندازه جنگ نفرتانگیز نیست.
ایالات متحده در طول تاریخ پس از جنگ سرد، اقدام به وضع تحریمهای اقتصادی علیه چندین کشور کرده که بیشتر متخصصان بر این باورند که این تحریمها هیچ گاه نتوانستهاند در پایان کارآمد باشند؛ الگویی که در گزارش نیویورک تایمز به آن اشاره تلویحی شده بود.
البته رسانههای خارجی و برخی دولتمردان آمریکایی بارها اشاره داشتهاند که تحریمها به شدت تأثیرگذار بوده و اقتصاد ایران دچار یک شوک بزرگ گشته و توان آن طاق شده است؛ اما ایران هنوز سر پا ایستاده و دولت اوباما همچنان تحریمهای سنگینتری وضع میکند.
همانگونه که ریچارد هاس، پانزده سال پیش در نشریه فارین افیرز اشاره کرده بود، اقدام به وضع تحریمهای اقتصادی الگوی رفتاری مسلطی بر سیاست خارجی آمریکا در دوران پس از جنگ سرد بوده است؛ زیرا این تحریمها روشی به لحاظ سیاسی کم خطر برای رؤسای جمهور آمریکا بوده که به وسیله آن جدیت خود را در موضوعاتی همچون موضوع گسترش سلاحهای هستهای و جلوگیری از جنگ نشان دهند.
به گفته هاس، الگوی تحریمهای اقتصادی چندین مورد تهدیدآمیز را در خود جای داده است؛ تهدیداتی همچون جلوگیری از دستیابی به سلاحهای متعارف مدرن، کاهش کمکهای خارجی، محدودیت در واردات و صادرات، افزایش تعرفههای تجاری، رأی مخالف در مجامع جهانی و بلوکه کردن داراییها، تحریمهای مالی و حتی علمی. هاس تحریمها را «یک بیانیه» میداند؛ بیانیهای که آمریکا به وسیله آن نارضایتی شخصی خود را از یک اقدام یا رفتار بیان میدارد.
وی مینویسد: تاریخ تحریمها نشان میدهد که همواره این الگوی رفتاری اگر در زمانی کوتاه بوده یا اهداف بزرگی را مد نظر داشته، شکست خورده است. وی در خصوص شواهد این شکستها به عراق، کوبا، لیبی و کره شمالی اشاره میکند و مینویسد: تحریم همواره یک کشور را در فشار میگذارد، ولی این فشار بیشتر بر مردم عادی بار میشود و نه حکومتها.
هاس همچنین اشاره کرده که تحریمهای تجاری علیه کشوری مانند ایران، منجر به ایجاد مشکلات اساسی برای آمریکا در حوزه ژئوپلیتیک میشود، زیرا این امر مستقیم شرکای تجاری آمریکا نظیر چین فرانسه و روسیه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. از سویی هر چقدر فشار تحریم بیشتر شود، بیزاری مردم تحت تحریم از تحریم کننده بیشتر خواهد شد؛ چیزی که گزارش نیویورک تایمز نیز به آن اشاره داشته است.
تجربه نشان داده است که چنانچه کشورهای مورد تحریم، از یک حامی قدر اقتصادی برخوردار باشند، احتمال ناکارآمدی تحریم به شدت زیاد است. نمونه موردی این ارم، کوباست که از حمایت شوروی سابق و اکنون ونزوئلا برخوردار است. از سویی چنانچه کشور مورد تحریم، به روشهایی خاص قادر به ایجاد بازار برای کالاهای خود باشد، همانند ایران، تحریم تا اندازه بسیاری تأثیر خود را از دست خواهد داد.
در مورد ایران و تحریمهای این کشور، آمریکا در صدد است نشان دهد که آخرین نمایشش مربوط به اقتصاد است. در عین حال ایران حق اندیشه را برای خود حفظ کرده که: این گونه اقدامات بیهوده را میلیونها بار دیدهایم و هر تحریمی که علیه ما اعمال کنید، تاب میآوریم.
حق با ایران است، زیرا هم اکنون حتی دولتمردان آمریکایی نیز در این امر شبهه دارند که این تحریمها بهتر از تحریمهای گذشته عمل کند. اما موضوع در اینجاست که ایران تنها مخاطب این نمایش آمریکا نیست. احتمالاً این نمایش برای سرگرم کردن اسرائیل نیز هست تا ناگهان به سمت نمایش جنگ و بمباران نرود!
آنچه که اکنون لازم داریم، یک منتقد منصف تئاتر ایرانی است که به ما بگوید آیا این نمایش تهران را بمباران میکند یا نه؟!