چین بدون تردید یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی در جهان است و برنامههای گستردهای هم برای افزایش این قدرت و ایجاد تناسب میان قدرت و نقشآفرینی اقتصادی با حوزههای سیاسی، ژئوپلیتیک و... خود دارد.
چین به دنبال تغییر جایگاه خود در زنجیره جهانی ارزش است و برای تحقق این هدف هم اسناد بالادستی متعددی تدوین و منتشرکردهاست. علاوه بر این اسناد، طرح جاده یا کمربند ابریشم را در دستور کار دارد که یکی از مسیرهای آن از ایران میگذرد. گذشته از عبور این جاده از کشور ما، چین همچنان بزرگترین شریک تجاری ایران است که ارزش و مقدار تبادلات ما با آن کشور با فاصله زیادی از سایر شرکای تجاری قراردارد. با این وجود ذهنیت غالب در جامعه ایران نسبت به کالاها و خدمات چین مثبت نیست و در میان نخبگان و تصمیمگیران کشور هم نگاه و رویکرد یکسانی درباره گستره و نوع همکاری با چین وجود ندارد تا جایی که برخی تحلیلگران به کنایه میگویند ما در ایران با دو چین مواجه هستیم.
جایگاه ایران در جاده ابریشم و چشمانداز همکاریهای اقتصادی با چین موضوعی بود که نظر به اهمیت آن به سراغ محسن شریعتینیا استاد دانشگاه و تحلیلگر امور بینالملل رفتیم و در حاشیه همایش"جاده ابریشم؛ فرصتها و چالشهای تجارت خارجی ایران" که توسط مرکز مطالعات بازرگانی وزارت صنعتمعدنتجارت برگزار شد با او گفتوگو کردیم.
شریعتینیا در ابتدای این گفتوگو درباره برنامههای اقتصادی چین گفت: مرحله دوم توسعه اقتصادی چین از سال 2005 میلادی آغازشدهاست و همچنان نیز ادامهدارد؛ محور اصلی توسعه چین در این مرحله "پیوستن به زنجیره جهانی ارزش" است.
وی در توضیح زنجیره جهانی ارزش گفت: مجموعه فعالیتهای یک یا چند شرکت که هر مرحله آن به ایجاد ارزش منجر میشود و در دل خود فعالیتهایی مانند طراحی، تولید، بازاریابی، توزیع و خدمات پس از فروش را دارد، یک زنجیره ارزش تشکیل میدهد. این زنجیره اگر شرکتهای متعددی را در جغرافیایی بسیار وسیع دربر داشته باشد، زنجیره جهانی ارزش را تشکیل میدهد. یکی از نمادهای این زنجیره، افزایش اهمیت و سهم کالاهای واسطهای است و به همین خاطر هم آمارها نشانمیدهد بیش از دوسوم تجارت جهانی را در سالهای اخیر خرید و فروش کالاهای واسطهای تشکیل میدهد.
وی افزود: تلاش کشورها بر این است که برای پیوستن به زنجیره جهانی ارزش از پایینترین سطح منحنی موسوم به منحنی لبخند به دو طرف منحنی حرکت کنند. منحنی لبخند اولین بار توسط مدیر شرکت ایسر طراحی و به جامعه جهانی معرفی شد. این منحنی طی سالهای اخیر به عنوان یک مدل تبیینی و حرکتی برای برنامهریزیهای راهبردی در سطح کلان اقتصادی پذیرفته شدهاست. پایینترین سطح این منحنی نقطه تولید است و هرچه در این نقطه نصیب کشورها میشود، ارزش افزوده حاصل از تولید خواهدبود اما هرچه از نقطه کف به دو طرف منحنی حرکت کنند، ارزش افزوده حاصل بالاتر میرود و محصول فرایندهایی بیش از تولید محض است.
این استاد دانشگاه ادامهداد: چین هم به عنوان پرجمعیتترین کشور جهان سودای پیوستن به این زنجیره را دارد و در مرحله دوم از توسعه اقتصادی خود به دنبال حرکت از پایینترین نقطه منحنی لبخند به سمت بالا است. به عبارت سادهتر چینیها دیگر نمیخواهند برای دنیا کارگری کنند و به دنبال نقشآفرینی در سطوح بالاتر هستند. زنجیره جهانی ارزش نقاط مختلفی دارد. در پایینترین نقطه این زنجیره، تولید قرار دارد و چین تاکنون در کف زنجیره قرار داشت و با طرح جاده ابریشم تلاش میکند به حلقههای بالاتر زنجیره ارزش حرکت کند و این منافع بیشتری برای شرکتها و نیروی کار چینی و در کل برای اقتصاد این کشور خواهد داشت. چین به دنبال آن است که کشورهای دیگر را در حلقههای پایین زنجیره جهانی ارزش جایگزین خود کند.
شریعتینیا گفت: دولتمردان چین برای دستیابی به این هدف، مجموعه اسنادی را تدوین و منتشر کردهاند؛ اولین سند از این سری اسناد، سند "سیاست تجاری" است که سال 2012 منتشر شد. در این سند چند نکته کلیدی وجود دارد؛ ارتقای مزیت رقابتی، کاهش مصرف انرژی و کاهش آلودگی زیستمحیطی که برای چین یک معضل بزرگ به ارث رسیده از همان مرحله تولیدمحوری است، ارتقای استانداردهای کیفی و ایمنی کالاهای صادراتی، ارتقای مسئولیت اجتماعی شرکتهای فعال در صادرات و واردات، تمرکز بر برندینگ و ارتقای جایگاه چین در زنجیره ارزش از جمله نکات مهم سند تجاری چین است.
وی درباره سند بعدی گفت: دومین سند منتشرشده توسط چینیها، سند "سیاست صنعتی چین" است. در این سند ارتقای كامل و جامع صنعت چين، افزايش ميزان بهرهوري اين صنعت به گونهاي كه چين بتواند در حلقههاي بالاتر زنجيره جهاني ارزش قرار گيرد و همچین افزايش سهم توليد داخل در اجزاي اصلي توليدات صنعتي به 40 درصد تا 2020 و 70 درصد تا 2025 مدنظر قرارگرفتهاست. نکته کلیدی در این سند، صنایع کلیدی دهگانهای است که چینیها به عنوان صنایع اصلی برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاند. تمامی این صنایع، صنایع هایتک هستند و در راستای ارتقای چین از نقطه پایین منحنی لبخند به سمت بالا انتخاب شدهاند.
شریعتینیا افزود: علاوه بر این دو، چینیها سند دیگری نیز منتشر کردهاند که بسیار برای ما حائز اهمیت است. این سند، سند سیاست چین در قبال جهان عرب است. در این سند یک الگوی همکاری با جهان عرب تدوین کردهاند به نام 3+2+1 که منظور از یک، انرژی است. آنها معتقدند که انرژی باید کانون و محور اصلی همکاریها با جهان عرب باشد. ایجاد زیرساختها و تسهیل تجارت و سرمایهگذاری به عنوان دومی محور همکاری با اعراب درنظر دارند و به عنوان سومین محور همکاری با کشورهای عرب، صنایع هایتک، هوافضا و هستهای را در نظر گرفتهاند. از آنجایی که ملاک تقسیمبندی برای چین، برخورداری کشورها از منابع نفت و گاز است بنابراین قاعدتا الگوی رفتاری چین با ایران به عنوان یک کشور نفتی مبتنی بر الگوی رفتاری تعریف شده در الگوی همکاری با جهان عرب است.
استاد دانشگاه شهید بهشتی ادامهداد: با در نظر گرفتن این سه سند و آنچه به عنوان چشمانداز از سوی دولتمردان چینی تاکنون عنوان شدهاست، میتوانیم به تصویر دقیقتری از طرح جاده یا کمربند اقتصادی ابریشم برسیم. به عبارت دیگر چین برای تحقق اهداف سه سندی که توضیح دادهشد، به دنبال اجرای کمربند اقتصادی ابریشم است و قصد دارد تا سال 2030 به این هدف دست پیداکند.
شریعتینیا افزود: چین در حال تغییر جایگاه خود از کنشپذیری به سمت کنشگری و کارگردانی است. ابتکار جاده ابریشم هم در واقع نماد تغییر چین از یک کشور در حال توسعه و یک قدرت منطقهای به یک قدرت جهانی است. این طرح با بهرهگیری از الگوهای تجارت جهانی که مبتنی بر زنجیره جهانی ارزش شکل گرفتهاند و پیش میروند؛ طراحی شده است. هدف کلیدی چین از این طرح و پیشبرد آن، شکلدهی به یک زنجیره ارزش چینمحور در محیط ژئواکونومیک اوراسیا و آفریقا است.
به گفته این پژوهشگر "در حال حاضر یک زنجیره در آمریکای شمالی، یک زنجیره در اروپا و یک زنجیره دیگر نیز در آسیاپاسفیک وجوددارد. چین در هرسه این زنجیرهها حضور موثری دارد اما در حلقههای پایین. به همین خاطر این کشور تلاش میکند یک زنجیره ارزش، چینمحور را در قالب طرح جاده ابریشم تشکیل دهد".
وی افزود: یکی از مسائلی که درباره این جاده در کشور ما به شدت محل اختلافنظر است، مسیر یا مسیرهای عبور جاده ابریشم و قرار داشتن ایران در این مسیر است. تا کنون چینیها چند مسیر برای کمربند اقتصادی جاده ابریشم عنوان کردهاند؛ مسیر بالتیک که شامل چین،آسیای مرکزی، روسیه و اروپا است. مسیر دوم که از چین آغاز میشود و پس از عبور از آسیای مرکزی، غرب آسیا و خلیج فارس به دریای مدیترانه ختم میشود. مسیر سوم شامل چین،جنوب شرق آسیا، جنوب آسیا و اقیانوس هند است. جاده ابریشم دریایی قرن 21 هم از سواحل چین شروع و با عبور از دریای چین جنوبی و اقیانوس هند سرانجام به اروپا میرسد. از میان این مسیرها، مسیری که از غرب آسیا عبور میکند به ایران ارتباط دارد و مسیری که تا کنون خوب پیشرفته، مسیر عبوری از پاکستان است.
استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی ادامهداد: چینیها تأکید دارند این جاده باید در قالب برد- برد پیش برود و سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا را به یکدیگر متصل کند. نکته کلیدی اما اتصال آسیای توسعه یافته در یک سوی اوراسیا به اروپای توسعه یافته در سوی دیگر است. به عبارت دیگر آن زنجیره ارزشی که چین به دنبال شکل دادن به آن است با نفوذ در بازار اتحادیه اروپا ایجاد میشود. در این مدل نه ایران، نه روسیه و نه حتی آسیای مرکزی هم هدف نیستند و برخلاف تحلیلهای رایج که هدف چین را از جاده ابریشم، حضور در بازار آسیای مرکزی می دانند، به نظر نمیرسد چین چنین هدفی را دنبال کند چرا که بازار این منطقه در حال حاضر از کالاهای چینی اشباع است. اتحادیه اروپا اما با 500 میلیون نفر جمعیت مصرفکننده ثروتمند، بازار بکر و وسوسهکنندهای برای چین محسوب میشود.
وی افزود: هسته و نکته کلیدی طرح کمربند ابریشم در واقع این است که کشورها در پنج نقطه با یکدیگر پیوند میخورند؛ هماهنگی در سیاستگذاری، تسهیل پیوندها و ارتباطات، آزادسازی تجاری، همگرایی مالی و پیوند زدن مردم مسیر کمربند به یکدیگر.
شریعتینیا درباره اقدامات عملی چین در راستای ایجاد جاده ابریشم گفت: روند حرکتی مقداری کند است اما به هر حال مسئولان چین اقدامات برنامهریزی شده را انجام میدهند. از جمله این کارها بینالمللی کردن یوان، تاسیس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا با عضویت 75 کشور البته بدون ایران، ایجاد صندوق سرمایهگذاری کمربند اقتصادی جاده ابریشم با سرمایه 40 میلیارد دلار و امضای تفاهمنامه همکاری با بیش از 30 کشور از جمله ایران است.
وی افزود: همانگونه که گفته شد چینیها به دنبال حرکت از کف منحنی لبخند یعنی تولیدکننده بودن به دو سمت این منحنی یعنی ایجاد ارزش افزوده با استفاده از برندینگ، صنایع هایتک، بازاریابی و تحقیق و توسعه هستند. در این مسیر قصد دارند صنایع تولیدمحوری مانند پالایشگاهها، کارخانههای فولادسازی و.. را به کشورهای دیگری منتقل کنند تا آن کشورها پس از چین وظیفه تولید را برعهده بگیرند. بر همین اساس هم در مذاکراتی که با کشورهایی مانند ایران، اندونزی و.. دارند دائما این سؤال کلیدی را مطرح میکنند که آیا ما آمادگی ایفای این نقش را داریم یا خیر؟ به عنوان مثال چین پالایشگاهی را با مشارکت ایران و اندونزی ایجاد میکند و 20 درصد سهام آن را به اندونزی و 30 درصد به ایران میدهد و 50 درصد سهام را خودش در اختیار دارد و بازار مصرف محصولات این پالایشگاه هم چین است اما محل احداث آن اندونزی است چرا که چین قصد دارد صنایع آلاینده را از کشور خود خارج کند. چنین اقداماتی دقیقا در راستای برنامه چین برای حرکت از کف منحنی لبخند به سمت دو بال آن است.
شریعتینیا ادامهداد: در این شرایط ما باید تصمیم بگیریم در کدام نقطه از منحنی لبخند و زنجیره جهانی ارزش میخواهیم با چین همکاری کنیم؟ در حال حاضر اما بنظر نمیرسد در ایران چنین برنامهای وجود داشته باشد و راهبرد همکاری ما با چین بسیار گنگ و مبهم است. طی سالهای اخیر ایران همکاریهای رو به گسترشی با چین داشتهاست؛ خودروسازهای ایرانی به چین متصل شدهاند و خودروهای این کشور را مونتاژ میکنند ولی ترجیح میدهند خیلی این نقش را بیان نکنند. این همکاری اما بر اساس یک طرح از پیش تدوین شده نبوده و عمدتا نشأت گرفته از نیازهای مقطعی ما بودهاست. به همین خاطر ما باید سریعتر به این جمعبندی برسیم که در کدام حلقه از زنجیره جهانی ارزش میخواهیم با چین همکاری کنیم؟ آیا نقطه تولید نقطه مناسبی است یا تنها نقطه ممکن است؟ برخی معتقدند در حوزه توزیع میتوانیم نقشآفرینی کنیم ولی وضعیت فعلی نشانمیدهد این هدف عملی نیست چرا که دوبی به مرکز توزیع در منطقه تبدیل شدهاست و 56 درصد کل تجارت چین با خاورمیانه از طریق دوبی انجاممیگیرد. دستیابی به امکانات و زیرساختهای فعلی بنادر دوبی در ده سال آینده هم برای ایران ممکن نیست.
وی درباره موقعیت ایران برای همکاری با چین گفت: خوشبختانه سطح روابط دیپلماسی دو کشور بسیار خوب است؛ آقای روحانی تا کنون پنج بار با نخستوزیر چین دیدار کرده که در تاریخ دو کشور بیسابقه است. علاوه بر این کمیسیون مشترک دو کشور گرچه به نظر من ابزار ناکارآمدی است، تشکیل شدهاست. چینیها فاینانس راهآهن تهران- اصفهان و تهران- مشهد را انجام دادهاند چون این راه در مسیر جاده ابریشم است. در حوزه گمرک تفاهمنامهای با چینیها امضا کردهایم که کالاهایشان را با سرعت و سهولت بیشتری از طریق ایران روانه منطقه کنند.
این تحلیلگر اقتصادی ادامهداد: 24 درصد تجارت خارجی ما با چین است اما متأسفانه نتوانستهایم در حوزه تسهیل تجارت آزاد، سرمایه گذاری و همکاری های صنعتی موفق عمل کنیم. یکی از علل این ناکامی این است که ما هنوز گرفتار ساختار تجاری پیشامدرن هستیم. فراموش نکنیم که ایران تنها اقتصاد بزرگ دنیا است که هنوز به عضویت سازمان تجارت جهانی درنیامده است و در داخل نیز به شدت در برابر رفتار باز تجاری و اقتصادی مقاومت وجود دارد. به همین خاطر هم با چین، ترکیه ترکمنستان و آسیای میانه دچار مشکل هستیم.
وی افزود: ما در همگرایی مالی با چینیها به شدت عقبماندهتر از سایر حوزه هستیم و هنوز روابط مالی و پولی ما با آنها دچار مشکلات و موانع فراوانی است تا جایی که به اعتقاد من همچنان رابطه بانکی ما با چینیها مانند دوران تحریمهاست. بانکمرکزی ایران هنوز نمیداند بینالمللی شدن یوآن را بپذیرد یا خیر و این در حالی است که این موضوع برای چین بسیار حائز اهمیت است.
وی در خاتمه گفت: از دیدگاه چینیها ایران همچنان به ژئوپلیتیک بیشتر اهمیت میدهد و خاورمیانهزدگی در سیاست خارجی ایران پررنگ است. ابهام در سیاست تجاری و صنعتی، شکست در هماهنگی بوروکراتیک، الگوهای کهنه رفتار صنعتی و تجاری و فضای آشفته کسبوکار نیز از مواردی است که چینیها معتقدند کار را با ایران سخت میکند. موضوع دیگری که آنها مطرح میکنند، این است که دو تعریف از چین در بین سیاستمداران و برنامهریزان ایران وجود دارد؛ یک دیدگاه اینکه چین قدرت منطقهای است که ایران باید با این کشور وارد تعامل اقتصادی شود؛ اما از سوی دیگر این تعریف هم وجود دارد، که ایران باید ارتباط اقتصادی خود را گسترش دهد. این تفاوت دیدگاهها کار را برای انجام یک کار مشترک سخت میکند.