با انتشار اخبار جدید درباره اهتمام دولت به اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها، روز به روز نگرانی مردم از افزایش چندین باره قیمت متأثر از اجرای نامناسب مرحله نخست هدفمندی یارانهها فزونی میگیرد؛ نگرانی که هرچند مقامات دولتی به خوبی آن را حس میکنند، برآنند در چند ماهه باقی مانده از دولت دهم، فاز دوم این طرح را نیز با دستان خود اجرا کنند.
به گزارش «تابناک»، اما دولت و رسانههای دولتی با استناد به سخنان مردم و رضایت آنان از دریافت یارانه نقدی، مدعیاند این مردم نیستند که مخالف اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هستند، بلکه مخالفان دولتند که با این امر مخالفت میکنند و به نوعی میخواهند در مقابل خواست دولت برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور مقاومت کنند.
بر پایه این گزارش، اینکه مخالفان دولت یا منتقدان دولت با برخی کارهای دولت، مخالفت میکنند و یا انتقاد دارند، طبیعی است و این ناشی از طبیعت و ذات مخالف یا منتقد دولت مستقر است؛ مخالفتهایی که شاید در برخی موارد در عرصه سیاسی از روی رقابت با دولت بر سر کسب قدرت باشد و در موارد دیگر از روی دلسوزی. اما به هر حال دولت میتواند مخالفت یا انتقادات سیاسی رقبا را ـ چه از سر رقابت برای کسب قدرت و چه از سر دلسوزی برای بهبود امور باشد ـ تفسیری شخصی کند و نه تنها به آنها توجهی نکند، بلکه جدیت خود را در مخالفت با آنان بیشتر کند.
انتقادات اقتصادی را نمیتوان با سخنرانی از بین برد
اما در عرصه اقتصادی مخالفت یا انتقاد به تصمیمات دولت از آنجا که بسیار ملموس است و در زندگی روزمره مردم ملموس و قابل مشاهده است، کمتر میتوان آن را تفسیر شخصی کرد و با یک سخنرانی یا یک موضعگیری همه آنها را به گوشه رینگ راند. اینک وضعیت تورم در کشور باید مدیریت میشد و نشد. حرف مخالفان نیست، حرف مردم هم نیست. زجری است که کشیده میشود. این که ارزش دارایی مردم در چند ماه به یک سوم رسید، نه حرف مردم است و نه حرف مخالفان؛ دردی است که احساس میشود و بسیاری از مصائب دیگر که نه حرف مردم است و نه مخالفان! مخالفان و منتقدان که دشمناند و مردم هم نایی نمانده که سخنی بگویند و گوسی نیست که سخنشان را بشنود.
مردم یارانه میخواهند!
اما شاید شنیدهاید که میگویند مردم خواهان دریافت یارانه نقدی بیشتر هستند و حتی در گفتوگوها این را بر زبان میآورند؛ پس کسانی که مخالفت میکنند، اصولا مردم نیستند! ظاهر این حرف، سخن درستی است. مردم به ویژه اقشار فرودست و البته و متأسفانه قشر فرادست هم موافق دریافت یارانه نقدی بیشترند؛ اما هرچند ظاهر حرف مردم با ادعای دولت همخوانی دارد، استدلال نهفته در سخن مردم با استدلال نهفته در ادعای دولت فرق دارد.
تفاوت استدلال دولت و مردم
دولت بر این باور است که تمایل مردم برای دریافت یارانه نقدی بیشتر یعنی درستی راه و اجرای برنامه دولت در هدفمندی یارانههاست؛ اما مردم معتقدند اوضاع اقتصادی که با مشارکت یا نظر آنان بهتر نمیشود، پس بهتر است همین یارانه نقدی را هم از دست ندهند و با استاد به این ضربالمثل که «کندن یک مو از خرس هم غنیمت است»، حتی با افزایش آن نیز موافقت دارند. در استدلال مردم اتفاقا بیاعتمادی شدید به وضعیت اقتصادی وجود دارد؛ بیاعتمادی که ناشی از مشارکت ندادن مردم در اقتصاد و یا توجه به زندگی آنان در تصمیمات اقتصادی است.
این که مردم به دنبال آن باشند، وقتی نظر و مشارکتشان در بهبود وضعیت اقتصادی تأثیری ندارد و بهتر است، اگر پولی هم از طرف دولت داده میشود، دودستی بچسبند که نکند آن را هم از دست بدهند و آن وقت «علی بماند و حوضش»، یک مسأله است؛ اما این که مردم از این موضوع راضی باشند، مسأله دیگری است. مردم میگویند دولت که فکری برای تورم و گرانی نمیکند. اگر این سیوچند هزار تومان هم نداد، چه کنیم؟ مردم بیاعتمادند و میترسند! ساختن یک کشور بر ترس و نگرانی مردم از وضعیت آیندهشان امکانپذیر نیست.
بهتر است از مردم این پرسش پرسیده شود که نرخ تورم به میزانی که هست، باقی میماند و حتی شاید بالاتر هم برود. قیمت حاملهای انرژی هم افزایش یافته و خواهد یافت و... حال در چنین شرایطی، بناست به شما چهل هزار تومان پول هم داده شود؛ آیا کسی میتواند بگوید نمیخواهم؟
از قدیم گفتهاند بیچاره، داری چاره؟!