بالا بودن سطح امید به زندگی و استانداردهای سلامت در برخی کشورهای جهان، باعث میشود بازنشستگی اتباع آنها، سرآغاز یک
همراه با احساس آرامش و امنیت خاطر باشد.
بنا بر این گزارش، بازنشستگان چنین کشورهایی معمولا در حاشیه درآمدی امنی قرار میگیرند و باقی عمرشان را در گردشگری یا استراحت در کنار فرزندان و نوادگان خود میگذرانند؛ اما در کشور ما، این رخداد آرامش بخش برعکس است. بازنشستگی اغلب
نقطه آغازین عزلت نشینی، سختیها، ترسها، بیماریها و جستجو برای یافتن
شغلی جدید است و مسافرت و گردشگری و رفاه و لذت در این برهه از زمان معنا
پیدا نمیکند، چون بازنشستگان به محض بازنشستگی، باید به فکر تأمین
هزینههای جهیزیه و ازدواج فرزندان و درمان بیماریهای خود باشند.
بنابراین، اصولا مردمان سرزمین ما، لذتی از این بخش زندگی عایدشان نمیشود و اگر دقت کنید یک
فرهنگ عمومی میان
ایشان وجود دارد که آدمی تا جوان است، باید از وقت و پول و جوانی خود
نهایت بهره را ببرد، زیرا امید به آینده و زندگی و دوران بازنشستگی بسیار
کمرنگ است و نگاه دولتمردان نیز به این قشر، یک نگاه طلبکارانه است و
مادام آنها را با استرس کاهش مستمری یا افزایش ناچیز آن مواجه میسازند و
اصطلاحا بر دوش ایشان منت میگذارند، حال آنکه در تمام سالهایی که این فرد
شاغل به کار بوده، این هزینهها از حقوق خودش کسر شده است. به امید روزی
که بازنشستگی، افتخار باشد!
دکتر ایوب میلکی، عضو هیأت علمی دانشگاه