محمد حسینزاده، مصطفی رفعت: در میان زوجهای هنری که در زمینه بازیگری فعالیت میکنند، نیما فلاح و سحر ولدبیگی یکی از بیحاشیهترینها و در عین حال مناسبترینها هستند. آنها به قدری در روحیه اکتیو و نگاهشان به زندگی شبیه هم هستند که احساس میکنید ضربالمثل جور شدن در و تخته را با نگاهی به زندگی آنها ساختهاند.
فعالیتهای اخیر آنها به همكاری متوالی با مهران مدیری در كارهای «شوخی كردم»، «عطسه» و «در حاشیه» معطوف شده است كه اتفاقا با شكل و ساختار بازی آنها نیز همخوانی دارد. آنها كه بارها حضور در آیتمهای طنز را تجربه كردهاند، در مجموعه «عطسه» نقشهای متفاوتی را بازی كردند و حالا نیما فلاح در سریال «در حاشیه» یك نقش كاملا متفاوت از كارهای گذشتهاش را ارائه داده كه بسیار موفق و جذاب بوده است. گفتوگوی ما را با این زوج شاد و موفق درباره عشق، ازدواج، کار و زندگی را بخوانید.
از همكاریهای اخیرتان با مهران مدیری بگویید؟
نیما: البته ما پیش از اینها هم بارها با آقای مدیری همكاری داشتهایم. همكاری با ایشان همیشه لذتبخش بوده چراكه ایشان هم جنس این كار را بلد هستند و هم میدانند كه مخاطب چه چیزی را دوست دارد.
سحر: این روزها خنداندن مردم به یك كار سخت تبدیل شده است؛ چراكه مردم غرق در مشكلات شخصی خود هستند و خنداندن آنها به مراتب سختتر از قبل شده است ولی با این حال آقای مدیری به دلیل سالها تجربهای كه در این عرصه دارند، كارشان را بلد هستند و یكی از خوشحالیهای من این است كه ایشان بالاخره به تلویزیون بازگشتند.
و البته كارهای آیتمی مثل «شوخی كردم» و «عطسه» را هم داشتهاند كه هر دونفرتان در آن كارها هم حضور داشتید.
نیما: ببینید یكجورهایی ساخت كارهای آیتمی با آدمهایی مثل آقای مدیری شكل گرفت و قطعا ایشان به بهترین شكل ممكن با این نوع كار آشنا هستند؛ ضمن اینكه كارهای آیتمی مخاطب را خیلی زود به نتیجه میرساند و اگر مخاطب از یك آیتم خوشش نیاید، مجبور نیست كه یك سریال كامل را تماشا كند و تكلیفش با آن یك آیتم روشن است و سریع میرود سراغ آیتم بعدی.
سحر: كارهای آیتمی این فرصت را هم به ما بازیگران میدهد كه بتوانیم خودمان را در نقشهای مختلف و متنوع محك بزنیم و این جذابیت زیادی دارد؛ مثلا ما در همین كارهای «عطسه» و «شوخی كردم» در نقشهای مختلف با گریمهای متنوع بازی كردیم.
از بازی در كنار هم چه حسی دارید؟
نیما: اینكه برای من و سحر همكاری مشترك شكل بگیرد، صرفا به نظر سازندگان آن اثر بستگی دارد كه بخواهند از ما به صورت مشترك استفاده كنند یا خیر؟ ولی ما هر موقع كه كنار هم حضور داشتهایم، سعی كردهایم كه به بهترین شكل كار كنیم.
سحر: ولی هرگز حضور همدیگر را در كاری به سازنده آن كار پیشنهاد ندادهایم.
شما هر دو تجربه کارهای روتین را دارید. این کارها را چطور میبینید؟
سحر: در کارهای هر شبی به دلیل سرعت بالای كار هیچ جایی برای به كارگیری تكنیك باقی نمیماند. پیش از این در آیتمهای روزانه از دو دوربین استفاده میشد اما امروز به بهانه تداوم بخشیدن به حس بازیگر ولی در اصل برای سرعت بیشتر در كار از سه دوربین یا بیشتر هم استفاده میشود. وقتی سرعت همهچیز را توجیه میكند هیچ جایی برای عنصر تكنیك باقی نمیماند.
یعنی سرعت دلیل خوبی برای تکراری بازی کردن است؟
نیما: هر بازیگری و به طور كلی هر هنرمندی متد و تكنیكهای خاص خودش را دارد. این به مفهوم تكراری بودن روشها نیست بلكه شناسنامه شخصیتی، روحی و فیزیكی یك بازیگر به او این امكان را میدهد موقعیتی را خلق كندكه صرفاً به او متعلق است و كس دیگری نمیتواند آن را انجام دهد. بازیگر میتواند شخصیت را در یك موقعیت به بهترین شكل ممكن ارائه دهد اما با این شرایط كه امكان اتود زدن این تكنیكها در كار وجود داشته باشد.
بعد از این همه سال كه از ازدواجتان و همینطور از حضورتان در این عرصه میگذرد، چقدر در کار هم نظر میدهید؟
نیما: رابطه من و سحر بسیار نزدیک است و برای همین در جریان همه کارهای هم هستیم.
سحر: مشورت در زندگی ما یک اصل فراموشنشدنی است و چون همکار هستم معمولا در مورد کارمان به هم کمک دیدگاهی میدهیم؛ مثلا اگر فیلمنامهای به من پیشنهاد شده باشد، حتماً كلیاتش را و اگر لازم باشد جزئیاتش را به نیما توضیح خواهم داد. نیما آدم بسیار بادقتی است و نظرات خوبی میدهد.
همدیگر را نقد هم میکنید؟
سحر: اگر موضوعی به نظرم برسد حتما آن را میگویم؛ نیما هم همینطور.
نیما: مهم این است كه نقد به صورت درست و صحیح آن انجام شود.
نقدپذیر هم هستید؟
نیما: با هم کنار میآییم. قرار نیست که همدیگر را بکوبیم. ما خارج از هر مسئلهای بهترین دوست هم هستیم.
سحر: بله و همدیگر را قضاوت نمیکنیم. نقدمان منصفانه است چون شرایط کارمان را میدانیم و میفهمیم چه چیزهایی بر نوع کار ما اثر میگذارد. هرکدام هم سلیقه خودمان را داریم؛ پس اختلاف نظر وجود دارد.
با این حساب همیشه همدیگر را تایید نمیکنید؟
سحر: اینکه دیگر نقد نیست. گاهی پیش میآید که چیزی اصلاً با سلیقه من همخوانی ندارد و من هم مخالفت خودم را اعلام میكنم ولی تایید كوركورانه اصلا كار خوبی نیست.
نیما: نقد باید بامنطق باشد نه ایراد گرفتن.
همکار بودن باعث شده نگاه منصفانهای به کار هم داشته باشید؟
سحر: خوبی ما این است که جنس کارمان یکی است برای همین خوب متوجه زیر و بم کار هم و مشکلات آن میشویم. گاهی نیاز دارید که کسی بدون قضاوت کردن فقط شما را بشنود و نیما این کار را خوب بلد است.
نیما: قرار است در این صحبتها همدیگر را رشد بدهیم. ما زیاد با هم حرف میزنیم؛ درباره همچیز صحبت میکنیم.
اینکه میگویند زندگی با آدمهای هنرمند سخت است، در مورد شما دو نفر هم صدق میکند؟
نیما: این را باید از زوجهایی پرسید که فقط یک نفرشان فعالیت هنری حرفهای دارد. ما همدیگر را خوب میفهمیم چون هر دو یک جنس کار داریم.
سحر: اما این به نظرم واقعیت است كه هنرمندان آدمهای نرمالی نیستند. (باخنده)
نیما: اگر میخواستید به این برسید که یکجورهایی غیرعادی هستیم، بله، همینطور است. اصلا به نظر میرسد بخش اصلی هنر از همین مسئله سرچشمه میگیرد.
بعد از ازدواج باهم همکار شدید؟
سحر: بیش از 15سال از آشنایی ما میگذرد ولی ما چند سال نامزد بودیم و در آن مدت هم هر دو کار میکردیم و در كارهای مختلفی كنار هم بازی كردیم.
در این مدت همدیگر را خوب شناختهاید؟
سحر: شناخت به زمان نیاز دارد و گاهی سالها طول میکشد؛ مثلا اوایل من از نوع کارهای نیما جامیخوردم، كلافهام میكرد و مدام میپرسیدم: «نیما طوری شده، آیا من حرفی زدهام، از دست من ناراحت شدی، كسی چیزی گفته و...» و نیما میگفت: «نه، چیزی نیست.» اما من واقعا نمیتوانستم باور كنم و آنقدر سوال میكردم که...
نیما: واقعا یك چیزی میشد.
سحر: بله...!
نیما: بعد یك لیوان با یك بشقاب میشكست. خیلیها میپرسند چرا من یک دفعه اخم کردهام و بعد دوباره خندیدهام و باز هم اخم کردهام؟ راستش باید بگویم واقعا چیزی نیست. شاید چون به جاییكه خیره شدهام نور بوده اخم كردم ولی واقعا اگر درون من را بشناسی میدانی كه هیچچیز ناراحتكنندهای وجود ندارد.
چطور از حاشیههای کارتان دور ماندهاید؟
سحر: درست است که بخشی از آنچه در زندگی اتفاق میافتد دست خود ما نیست اما باید پذیرفت بخش اعظمی از این اتفاقها را میتوان مدیریت کرد. ما، یعنی من و نیما خودمان نخواستیم در گود حاشیه باشیم. ما آرامش و خلوت خودمان را دوست داریم چون زندگیمان را دوست داریم.
نیما: البته این بدان معنا نیست كه ما خودمان را از دیگران دور کردهایم چون اتفاقا اهل معاشرت هستیم و از آن لذت میبریم اما معتقدیم بهترین حاشیه امن برای هر كسی، خانواده است. ما به در کنار خانواده بودن اهمیت میدهیم.
در این خلوت، چه تفریحات مشترکی دارید؟
سحر: ما یک ویژگی خاص داریم و آن هم صحبت کردن در هر موقعیتی است که بزرگترین سرگرمی ماست. میتوانیم در مورد موضوعات مختلف با هم صحبت کنیم اما در کنارش کارهای بسیاری هست که انجام میدهیم؛ مثلا سریال میبینیم، سفر میرویم، به گلها و گیاههایمان میرسیم، گیم بازی میكنیم، آشپزی مشترك انجام میدهیم و... .
نیما: ما از هر بخش زندگیمان لذت میبریم و سعی میکنیم اوقات خوشی برای هم بسازیم.
کتاب هم میخوانید؟
سحر: نیما خیلیخیلی زیاد مطالعه میکند.
نیما: درواقع شب ما بدون مطالعه روز نمیشود.
سحر: هركدام علایق خودمان را داریم؛ مثلاً نیما بهشدت از داستان كوتاه خوشش میآید ولی من نه!
به پول چقدر اهمیت میدهید؟
نیما: مگر میشود به پول فکر نکرد یا به آن اهمیت نداد؟! البته برای پول درآوردن، حرص نمیزنیم ولی بخشی از زندگی هم كسب درآمد است.
سحر: زندگی هزینههایی دارد و بخشی از رفاه همه ما هم نیاز به صرف هزینه است اما ما اصولا آدمهای بلندپروازی نیستیم که خودخواهانه و برای چیزهای بیاهمیت پول خرج کنیم. به رفتهرفته جلو رفتن هم معتقد هستیم. قرار نیست همهچیز را یکدفعه و یکشبه داشته باشیم. همهچیز به مرور جمع میشود.
به شناخت قبل از ازدواج هم معتقدید؟
نیما: سحر به نکته درستی در مورد شناخت آدمها اشاره کرد. برای همین است که روی دوران نامزدی به عنوان فرصتی برای شناخت تاکید شده تا دو طرف تا آنجا که میشود همدیگر را محک بزنند و بشناسند. اینکه بدانید قرار است با چه آدمی زیر یک سقف بروید و او را بشناسید، مهم است.
یعنی این شناخت کافی است؟
نیما: کافی نیست اما لازم است. به هر حال شما چیزهایی از طرف دستگیرتان میشود که روی تصمیمگیری شما تاثیرگذار است.
سحر: بعضیها از دوران نامزدی درست استفاده نمیکنند؛ در حالیکه زمان خوبی برای فهمیدن حداقلهاست؛ درست مثل مرور یک کتاب قبل از مطالعه عمیق است. ازدواج فقط پیوند دو نفر با هم نیست، بلكه پیوند دو خانواده است. این شناختها باعث میشود که فردای ازدواج از چیزهای پیشپا افتاده شوکه نشوید.
بعد از این همه مدت، از اینکه همدیگر را برای زندگی انتخاب کردهاید، راضی هستید؟
نیما: گاهی از خودم میپرسم نیما اگر با سحر ازدواج نمیكردی فكر میكنی چه موقعیتی نسبت به حال حاضر داشتی؟ بهتر بودی یا بدتر؟ و راستش جواب را نمیدانم اما مطمئن هستم وقتی با سحر آشنا شدم، متوجه این نكته شدم كه اگر با او ازدواج نكنم جبرانناپذیرترین اشتباه زندگیام را مرتكب شدهام.
سحر: این را بارها در مصاحبههایم گفتهام كه به نظرم نیما بهترین انتخاب زندگیام بوده است.