چند سال پیش در شمال یک آقایی دوچرخهاش را وسط خیابان گذاشته و ترافیک ایجاد کرده بود. ما رفتیم و دوچرخهاش را از سر راه برداشتیم و کمی آنطرفتر گذاشتیم. صاحب دوچرخه آمد و داد و بیداد کرد. پسر خواهرم از ماشین پیاده شد که به او بگوید اشکالی ندارد الان دوچرخهتان را سر جایش میگذاریم که یک دفعه این آقا، یک سیلی به گوش او زد و خون از دهان و دماغش بیرون زد. من این صحنه را که دیدم پیاده شدم و دو، سه تا بالا و پایینش کردم. (میخندد) خواستم به او نشان دهم که اگر هم مبارزه میکنی، اینجوری بزن!
کد خبر: ۲۸۹۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹