به عنوان سوال اول که سوال روز هم است، به نظر شما سرنوشت بازار ارز با توجه به شرایط فعلی چه خواهد شد؟
وضع ارز بستگی کامل به سه عامل اساسی و مهم دارد. فروش نفت یکی از مهم ترین آنهاست. در طول یک سال حدود 160 میلیارد دلار داد و ستد تجاری مان است. این داد و ستد تجاری اکنون این گونه شکل گرفته که 50 تا 55 میلیارد دلار را از فروش نفت تامین می کنیم، 30 تا 40 میلیارد هم از فروش غیرنفتی و 5 میلیارد هم خدمات خارج از کشور داریم. این 90 میلیارد دلار را دریافت کرده، اما در مقابل واردات داریم. اکنون حدود 50 تا 60 میلیارد دلار واردات برای 78 میلیون نفر جمعیت انجام می شود. با نهایت تاسف حدود 15 میلیارد دلار هم کالای قاچاق وارد کشور می شود. اگر همه این ارقام را با هم جمع کنیم، رقمی حدود 160 تا 170 میلیارد دلار به دست می آید که این رقم داد و ستد تجاری ماست. با این حال ارز ما در 60 تا 70 سال اخیر ، چه در رژیم گذشته و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وابسته به فروش نفت بوده است؛ یعنی دریافتی های دولتمان به نفت محدود شده است.
شرایط پیش از انقلاب چگونه بود؟
پیش از انقلاب ارز دارای نرخ ثابت و قیمت آن هفت تومان بود. این میزان قیمت با فروش نفت تنظیم شده بود. از سوی دیگر داد و ستد غیرنفتی نداشتیم و رویکرد این گونه بود که نفت را می فروختیم و نیازهایمان را رفع می کردیم. تا روزی شش میلیون بشکه نفت هم فروخته می شد، اما قیمت پایین بود. حدود 22 میلیارد دلار نفت فروخته می شد و با همان دلارهای به دست آمده واردات انجام می شد. همیشه هم ذخیره داشتیم. ذخیره در داخل کشور طلا بود و خارج از کشور هم از بانک های آمریکایی و اروپایی ارز طلب داشتیم، اما انقلاب اسلامی این شالوده را به هم ریخت و باعث شدقیمت نفت از 22 دلار به 40 دلار برسد. از سوی دیگر هم موجودی ارز در تنگنا قرار گرفت، چون تحریم های واقعی از همان روزهای اول انقلاب شروع شد. ارز هفت تومانی ناگهان به 13 تومان رسید و در دوره هشت ساله نخست وزیری میرحسین موسوی تا 295 تومان بالا رفت. بعد از آن آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد که جنگ تمام شده بود و دوره سازندگی کلید خورد. ارز ما در فاصله چند ماه بین 300 تا 400 تومان در نوسان بود. حتی در یک دوره کوتاه به 500 تومان هم رسید. در آن زمان مرحوم محسن نوربخش، رئیس کل بانک مرکزی بود. آنجا جلسه ای تشکیل دادند و قیمت ارز را روی قیمت 300 تومان تثبیت کردند و در کنار آن تعزیرات را قرار دادند که اگر کسی با قیمت بالاتر از این دلار بفروشد دچار تعزیرات و مجازات می شود. خیلی از افراد را هم در آن زمان به دلیل این گونه تخلفات دستگیر کردند. ماه های بدی بود. من نام آن چهارشنبه معروف را گذاشتم چهارشنبه سیاه.
چرا چهارشنبه سیاه؟
در آن روز قیمت دلار از 596 تومان به صورت دستوری به 300 تومان رسید. این سیاهی را هم که گفتم سیاهی برای صادرکنندگان بود. چون من آن زمان صادرکننده بودم متوجه این موضوع شدم. یعنی 50 درصد صادرکننده ها ضرر کردند. هر کاری که کرده بودند با ضرر همراه شده بود. تعزیرات گذاشته بودند و صادرکننده حق نداشت دلار حاصل از صادراتش را گران تر بفروشد و اگر برخلاف آن عمل می شد دستگیر و زندانی می شد. حتی در برخی موارد وزارت اطلاعات هم دخالت می کرد و به هر طریقی که بود فرد دستگیر می شد.
با این حال در پایان دولت آقای اکبر هاشمی رفسنجانی قیمت ارز حدود 500 تومان بود. به دلیل این که نرخ رسمی روی 300 تومان تثبیت شده بود، دلار به صورت زیر میزی معامله می شد. یعنی هر کسی می توانست خودش را از تعزیرات فراری دهد این کار را انجام می داد. با همین روند جلو آمد تا دوره آقای سیدمحمد خاتمی. در شروع دولت آقای خاتمی ارز روی 795 تومان تثبیت شد. 795 تومان در هشت ساله ریاست جمهوری وی نوسان پیدا کرد و تا 850 و 900 تومان هم رفت. یعنی بهای ارز در هشت ساله دولت آقای خاتمی نوسانش بیشتر از 20 درصد نبود. البته باید این موضوع را هم بگویم مضیقه ارزی هم وجود داشت. به این دلیل که نفت ما را به سختی می خریدند، اما صادرات غیرنفتی که از زمان آقای هاشمی رفسنجانی شروع شد، در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی قوت گرفت. در این دوره هشت ساله دولت تصمیم به تشویق صادرکنندگان گرفت. صادرات در زمان شروع دولت آقای هاشمی یک میلیارد دلار بود و در پایان دولت سازندگی به 10 میلیارد دلار رسیده بود. لذا درکنارنفت یک منبع تامین ارز دیگر تشکیل شد. در ابتدای دوره احمدی نژاد نیز دلار 920 تومان بود و صادرات غیرنفتی هم به دلیل نرخ ارز روند صعودی پیدا کرده بود.
در نهایت چه اتفاقاتی پیش آمد که اقتصاد کشوربا این همه تنش ارزی روبه رو شد؟
در دوره دوم، آقای احمدی نژاد دچار اشتباهات عدیده ای در مسائل اقتصادی شد و خودمحوری هایی انجام داد. در آن زمان رئیس کل بانک مرکزی اختیاراتی نداشت و بیشتر اختیارات دست رئیس دولت بود. قیمت ارز در سال 88 در محدوده 1020 تا 1025 تومان قرار داشت، اما وی سال 89 ناگهان تصمیم غلطی گرفت و نرخ ریال ما را 300 درصد تنزل داد. یعنی ارز 1020 تومانی را به 3000 تومان رساند. این بزرگ ترین اشتباه اقتصادی تیم آقای احمدی نژاد بود، اما دولت با این رویکرد که «ناچارم» این کار را انجام داد. ماهیت این موضوع این بود که دولت بتواند کسری بودجه اش را با فروش گران تر ارز بپوشاند. این نوسان، اقتصاد کشور را متزلزل کرد. همزمان با این جریان دولت دهم نتوانست در روابط بین المللی موفق شود و وقتی نتوانست، تحریم ها و قطعنامه ها شروع شد. شما توجه کنید در یک دوره چهار ساله، پنج قطعنامه علیه کشور صادر شده است. در صورتی که در 16 سال قبل از وی قطعنامه ای علیه کشور تنظیم نشده بود. بله، قبلا فشار می آوردند، تحریم هم بود، اما قطعنامه هایی با این شتاب و اجرا و این که از همه سو ما را محاصره کنند و این همه تحریم را به ما تحمیل کنند صادر نمی شد و همه این موضوعات را در دولت دهم شاهد بودیم که کشور از این کار متضرر شد. ارز تا 3800 تومان هم رسید و با فشارهای تعزیراتی و فشارهای دولتی ارز تا 3300 تومان کاهش یافت. اواخر دولت دهم قیمت دلار 3100 تومان شد.
وضعیت قیمت ارز در دولت یازدهم را چگونه ارزیابی می کنید؟
درخصوص فعالیت دولت آقای روحانی باید بگویم که دو امتیاز بزرگ در این دوره 15 ماهه دولت یازدهم داریم. یکی از آنها این است که قطعنامه ای علیه ما صادر نشد و سریال صدور قطعنامه ها متوقف شد و بعد از آن نیز بعضی ها به حالت تعلیق درآمد. همچنین مذاکرات با غرب آغاز شد. این مذاکرات هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است، اما همین نفس مذاکره دارای اهمیت است. شما به این موضوع توجه کنید که چند وزیر خارجه کشورهای مهم با وزیر امور خارجه ایران دیدار می کنند و برای این که به صحبت های وی گوش دهند، وقت می گذارند. به نظر من این یک امتیاز بزرگ و یک توفیق است. وقتی جان کری در مدت ده روز سه، چهار بار با وزیر امور خارجه ما دیدار می کند نشان از این دارد که برای ایران اهمیت قائل می شود. این اهمیتی است که ایران در این دوره پیدا کرده است. آن حالتی که در دولت های نهم و دهم داشتیم در این دولت مشاهده نمی شود.
با این حال نرخ ارز با نوسان رو به بالا همراه است.
نرخ ارز مدتی قبل بین 3150 تا 3200 تومان بود، اما حرکتی ایجاد شد که آقای سیف، رئیس کل بانک مرکزی در جلسه ای در اتاق بازرگانی گفته بود می خواهیم نرخ 2600 تومانی را به 2800 تومان افزایش دهیم. بعد از آن هم این موضوع تکذیب شد، اما این حرف که گفته شده بود، باعث شد در بازار آزاد قیمت ارز از 3150 به 3200 و بعد به 3300 تومان برسد، اما باز هم قیمت دلار در حالت ثبات قرار داشت تا جایی که تیم مذاکره کننده در دور اخیر از وین بازگشت. وقتی تیم مذاکره کننده بازگشت به دلایلی که طرف غربی اعلام کرده و خط قرمزهای ما بود، چشم انداز توافق برای مدتی تیره شد و همین نوسانات قیمت ارز را رقم زد.
مثلا طرف های غربی تصریح کردند ما توافقی نمی کنیم تا وقتی که منطقه و اسرائیل امنیت پیدا کند و توافق خودشان را به امنیت اسرائیل گره زدند. ما هم گفتیم اسرائیل خط قرمزمان است. نه از سوریه بیرون می رویم که نباید برویم، نه از کمک به فلسطین دست برمی داریم که نباید هم برداریم و همچنین حضور ما و کمک به عراق باعث می شود تا اماکن مقدسه که آبرو و حیثیت ماست در آرامش کامل باشند. از کمک به لبنان و بحرین نیز نمی توانیم دست برداریم. این اظهارنظرها چشم انداز توافق را برای مدتی تیره کرد و بر بازار ارز اثر گذاشت.
دلایل افزایش اخیر قیمت ارز چه بود؟
نتایج تمدید مذاکرات اصلی شد تا بازار ارز دچار اشکال شود. همچنین آقای سیف در مجلس هم به نوعی گفته های پیشین خود را مبنی بر این که قیمت دلار در بودجه سال آینده 2850 تومان خواهد بود تائید کرد و بودجه با همین رقم به مجلس آمد. این افزایش 200 تومانی که حدود 8 درصد است در بازار تاثیرگذار بود. از سوی دیگر، نان هم بی موقع گران شد. البته باید بگویم ما ناچار به اعمال این گرانی بودیم، اما وقت مناسبی برای گرانی آن انتخاب نشد. نان قوت مردم متوسط جامعه است. من در خانواده ام روزی یک نان مصرف می کنم، اما در دیگر جاها این طور نیست و مصرف بسیار بیشتر و در حد غذای اصلی است. گران کردن نان لازم، واجب و ضروری بود، اما نه حالا؛ لذا اثر روانی اش را بر بازار ارز گذاشت. همه این عوامل دست به دست هم داد تا نرخ ارز 7 تا 8 درصد افزایش یابد و ناگهان از 3200 تومان به 3400 تومان رسید.
یعنی شما می گویید رشد نرخ نان هم بر بازار ارز اثر روانی گذاشت؟
بله، هم نرخ نان و هم اعلام بانک مرکزی درخصوص افزایش قیمت دلار در بودجه. همچنین اعلامیه کنگره آمریکا و تهدید این که ما تحریم ها را تشدید می کنیم. به نوعی همه این عوامل دست به دست هم داد. در ادامه جریانات نیز اروپایی ها نسبت به ایرانیان شروع به سختگیری کردند و حساب های ایرانی ها را بستند. آلمان، آذر ماه حساب 500 تا 600 ایرانی را بسته است.
دلیل این کارشان چیست؟
می توانیم بگوییم لجبازی یا ندانم کاری. من نمی دانم برای چه این کار انجام می شود. من به سفیر آلمان که در اتاق ایران و آلمان و در اجلاسی حضور داشت، گفتم این بداخلاقی ها دیگر بس است، دوره این حرف ها تمام شده. شما از تحریم نتیجه نگرفتید. ما قبلا 15 میلیارد دلار صادرات داشتیم، اما اکنون 40 میلیارد دلار صادرات داریم. در نتیجه ما توانستیم از تحریم بگذریم. بسیاری از پول های ما در کشور شما بوده، اما اکنون در جای دیگری سرمایه گذاری شده است. همه اینها عواملی بود که باعث ترقی قیمت ارز شد. البته این را هم بگویم که عده زیادی از افرادی هم که در بورس سرمایه گذاری کرده بودند، متحمل ضرر شدند و سرمایه خود را برای جبران ضرر به بازار طلا و ارز منتقل کردند. بورس متاسفانه در یک سال گذشته توفیق نداشته و همواره در حالت سقوط بوده است. اکنون دلار در بازار به قیمت 3400 تومان یافت می شود. یورو نیز به دلیل مسائل اروپا و اوکراین خود به خود تنزل کرده است.
با این تفاسیر آینده قیمت ارز در گرو چیست؟
قیمت ارز ما به دو عامل وابستگی کامل دارد؛ اگر مذاکرات هسته ای موفق نشود و نتوانیم نفت را بفروشیم با کسری بودجه مواجه خواهیم بود. در آن صورت کسری بودجه را از سه راه می توانیم جبران کنیم. یکی گمرک است، یعنی دریافتی های گمرک را باید بالا ببریم. دومی مالیات ها است و ما باید به کارخانه هایمان قدرت بدهیم تا توان مالیات دهی داشته باشند. مالیات بر ارزش افزوده هم می تواند بخشی از درآمدهای مالیاتی را پوشش دهد. سومین راه هم قیمت فروش ارز است. در مواردی مانند قدرت دهی به کارخانه ها شاید در شرایط فعلی نتوانیم خوب عمل کنیم. به این دلیل که کارخانجات در رکود سنگین به سر می برند و قدرت پرداخت مالیات و مالیات بر ارزش افزوده را ندارند. لذا اگر مالیات ها از این طریق وصول نشد باید به گمرکات مراجعه کنیم. اگر بخواهیم تعرفه های گمرک را بالا ببریم که درآمد بیشتری نصیب دولت شود، قاچاق تشدید می شود.
و البته قیمت های داخلی هم بالا می رود.
بله، بسرعت این اتفاق خواهد افتاد. نان هزار تومانی می شود 2000 تومان. چند وقت پیش قیمت خرید شیر خام از دامدار افزایش یافت و قیمت مصرف کننده آن نیز رشد داشت. شیر یعنی تمام لبنیات و دام. زمانی هم که لبنیات گران شود گوشت نیز افزایش قیمت خواهد داشت و دلیل آن خوراک دام است. لذا کسری بودجه نیز در آن زمان خودش را نشان می دهد. در نتیجه همه روی قیمت ارز تمرکز می کنند. به نظر من قیمت ارز در شش ماه آینده بستگی کامل به فروش نفت دارد. اگر بتوانیم نفت بیشتری بفروشیم، می توانیم قیمت ارز را مهار کنیم که بالاتر نرود، اما اگرنتوانیم نفت را بفروشیم تا چهار پنج ماه می توانیم مقاومت کنیم، اما بعد از آن دیگر نمی توانیم کاری بکنیم. این شرایط اگر به وجود بیاید انتقال سرمایه و همچنین بورس کاذب در بازار ارز به وجود خواهد آورد. مردم پول خود را از بازار سرمایه خارج کرده و به بازار ارز منتقل می کنند. همه اینها برای اقتصاد مملکت ضرر دارد.
در نهایت شما می فرمایید قیمت ارز بستگی کامل به نتیجه مذاکرات دارد.
بله کاملا. مذاکرات و حل فروش نفت.
مگر حل مساله نفت همان نتیجه مذاکرات نیست؟
خیر، موضوع نفت با مذاکرات تفاوت دارد. نفت، تحریم سازمان ملل نیست. متاسفانه نفت تحریم آمریکا و اروپاست. ما قطعنامه های سازمان ملل را باید در سازمان ملل بشکنیم، اما نفت جزو تحریم هایی است که آمریکا به ما تحمیل کرده است. آنجا ما باید طوری عمل کنیم که نفت را تا اندازه ای بیشتر بفروشیم. اگر این شرایط فراهم شود، می توانیم ذخیره های توقیف شده مان را نیز در دیگر کشورها آزاد کنیم و ارز بیشتری در اختیار داشته باشیم.
چقدر ذخیره ارزی در سایر کشورها داریم؟
من نمی دانم. بانک مرکزی در این خصوص اطلاع دارد.
حالابه عنوان رئیس اتاق مشترک ایران و چین بفرمایید ذخیره های ارزی ما در این کشور چقدر است؟
18 میلیارد است. البته این ذخایر بلوکه و توقیف نیست، اما قرارداد داریم و باید معادل آن را کالا بیاوریم. کالای چینی هم زیاد به درد ما نمی خورد. ما می خواهیم آن پول را آزاد کنیم و برویم از کره و ژاپن واردات انجام دهیم.
چرا آن پول آزاد نمی شود؟
چون قرارداد ما با آنها این مدلی است که در ازای فروش نفت، ما 60 درصدپول را باید کالا بیاوریم. تاکنون 40 درصد رقم راهم کالا وارد کرده ایم که این 60 درصد هاست که جمع شده است.
در واقع آن قراردادها برای دور زدن تحریم هاست؟
بله. اگر این کار را انجام نمی دادیم نفت را نمی توانستیم حتی به چین هم بفروشیم. آنها هم می گویند مشکلی نیست، اما حالا باید کالا ببرید. البته اکنون مقداری از آن را برای فاینانس (تامین مالی) آزاد کردند.
چقدر آزاد کردند؟
دو برابر این مبلغ؛ حدود 36 تا 40 میلیارد دلار.
این کار عملیاتی شده است؟
بله. بانک های صنعت و معدن، پاسارگاد و پارسیان این کار را شروع کردند و پرداخت می کنند.
برای چه طرح هایی؟
برای طرح هایی که وزارت صنعت، معدن و تجارت پذیرفته است؛ مثل طرح های زیربنایی، طرح های ذوب آهن، طرح های معادن و طرح های سنگین چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی.
به عنوان موسفید تجارت ایران، به نظر شما شرایط قیمت و بازار جهانی نفت که برخی کارشناسان می گویند عربستان در آن دخیل است شباهتی به شرایط قطعنامه 598 ندارد؟
خیر، ببینید عواملی مانند روسیه نیز در این وضع دخیل است. روسیه با غرب در حال ستیز است. این ستیزی است که از اوکراین شروع شده و روسیه معتقد است اوکراین طبق موافقتنامه پتسدام باید در اختیار او باشد، اما غرب برای ضمیمه کردن اوکراین به دامنه نفوذ خود مداخله کرد و روسیه هم بیدار شد.
در همین حال غرب چون به نفت و گاز نیاز دارد، نمی گوید من نفت و گاز روسیه را نمی خرم، اما با سیاست هایی که دارد و با کمک عربستان سعودی قیمت آن را کاهش دادند. نفتی که روی پایه 100 دلار بود اکنون به زیر 60 دلار رسیده است. اکنون شل که یکی از بزرگ ترین کمپانی های نفتی است، ضرر و زیان سنگینی می دهد. اکنون نفت آمریکا 58 دلار است و با این قیمت، شل دچار ورشکستگی می شود. با این حال برای آن هدف سیاسی تحمل می کنند. یعنی هدف اصلی، کاهش قیمت نفت روسیه است، اما ما هم متضرر می شویم. برنامه ریزی اقتصادی روسیه براساس فروش نفت است و غرب هم قصد دارد محاسبات اقتصادی این کشور را بر هم بزند. عربستان و آمریکا و انگلستان به هر طریقی به هم کمک می کنند روسیه قدرت مالی کمتری داشته باشد. دلیل کارها این است که با کاهش درآمد این کشور را وادار به مذاکره کنند.
این جریان تا کی ادامه خواهد داشت؟
دست کم تا یک سال دیگر، چون پوتین تا این دقیقه زیر بارنرفته است.
به عنوان رئیس اتاق ایران وروسیه بفرمایید رونق گرفتن تجارت ایران با روسیه به کجا رسید؟
تاکنون به توافقاتی رسیده ایم. مشکل روادیدمان حل شده و قرار است با نامه ای که از اتاق به سفارت نوشته می شود برای امور تجارت روادید شش ماهه تا یک ساله بدهند، اما مساله حمل و نقل هنوز حل نشده اما قول داده اند بزودی حل خواهد شد. پروتکل لبنیات، گوشت و محصولات دریایی نیز حل شده است. در مقابل ما معتقدیم به جنوب روسیه باید پرواز بگذاریم. الان تنها پرواز تهران ـ مسکو را داریم که برای تجارت بسیار کم است. ما بیشتر مسائل تجاری مان با جنوب روسیه است. به عنوان مثال زمانی که می خواهیم برویم آستاراخان، باید برویم مسکو و ده ساعت در فرودگاه معطل شویم و بعد بیاییم آستاراخان. اگر پرواز به جنوب روسیه داشته باشیم روند تجارتمان سرعت می گیرد.
اکنون شرکت های هواپیمایی برای این کار آمادگی لازم را دارند؟
بله. ما اکنون به ماهان، ایران ایر و آسمان گفتیم، اما آنها می گویند صندلی مان برای این مسیرها پر نمی شود. من در این مورد تاکید کردم 50 درصد صندلی های هر پرواز را تضمین می کنم و این کار را انجام دهید و هرچه زودتر این مسیر را راه اندازی کنید. من حتی به وزیر راه و شهرسازی و سازمان هواپیمایی کشوری هم این موضوع را گفتم. از سوی دیگر به وزیر راه دولت روسیه هم این پیشنهاد را دادیم. مشکل بعدی ما ریل است که در خدمت تجارت نیست. ما راه ریلی را به روسیه بسته ایم. راه زمینی هم که کامیون ها تردد دارند مشکل امنیتی دارد. آنجا داغستان است که محل نزاع روسیه با مخالفانش است و به راننده های ما ویزای عبور از آن منطقه نمی دهند. البته رایزنی هایی در این خصوص انجام شده که امیدواریم موضوع بزودی حل شود. آنها از این هراس دارند که راننده ایرانی با کسی قرار ملاقات در آن منطقه داشته باشد، اما ایران در حال رایزنی است که تضمین بدهد رانندگان حتی برای خواب در آن منطقه توقف نکنند. این نوع نگاه، رسوب تفکرات دوره شوروی است، اما به هر حال مشکل ایجاد کرده است. حدود صد سال است که محیط بی اعتمادی بین ما و روسیه ایجاد شده که این اعتماد در دولت یازدهم در حال بازگشت است. روابط تجاری ما حدود چهار میلیارد دلار است. نزدیک به دو میلیارد دلار این رقم در اواخر دولت آقای خاتمی ایجاد شد، اما این میزان در دولت اقای احمدی نژاد افزایش که نداشت هیچ، کاهش را نیز تجربه کرد.
بنده به آینده روابط اقتصادی با روسیه خوش بین هستم و امیدواری کامل دارم که در برنامه ششم اقتصادی، روسیه جایگاه ویژه ای خواهد داشت و افزایش حجم مبادلات با این کشور قطعا میسر است.
جام جم