كيهان:درس هايي از گذشته براي مذاكرات آوريل
«درس هايي از گذشته براي مذاكرات آوريل»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛وضعيت چالش راهبردي ايران و آمريكا در حال تغيير فاز است. در آستانه مذاكرات آوريل، سؤال اصلي اين است كه آيا در ديدگاه آمريكا - به عنوان صحنه گردان اصلي گروه 1+5- درباره ايران تغييري حاصل شده است يا نه؟ به طور مشخص تر، آيا آمريكا محاسبات راهبردي خود درباره ايران را به نسبت آنچه در مذاكرات اسلامبول (ژانويه 2011) مطرح شد، تغيير داده است يا نه؟
به طور طبيعي، آمريكايي ها هم همين سؤال ها را درباره ايران دارند. در 6 ماه گذشته، آمريكايي ها انرژي بسيار زيادي براي توليد فشار بر ايران و سپس تخمين نوع و ميزان تاثير اين فشارها بر محاسبات راهبردي ايران هدر داده اند. مهم ترين سؤال براي آمريكايي ها همواره اين بوده - وهنوز هم ظاهرا هست- كه چه بايد كرد تا ايران تحت فلان شرايط خاص، به فلان شكل مشخص عمل كند؟ ساده تر، ايران چه زماني همان تصميم هايي را خواهد گرفت كه آمريكا منتظر آنهاست؟ كاملا روشن است - خصوصا اگر در مذاكرات و منازعات آمريكا و اسراييل بر سر ايران دقيق شويم- كه دولت اوباما هنوز در اين باره سردرگم است. بنابراين جا دارد كه وضعيت راهبردي منازعه ايران-آمريكا را به فشرده ترين شكل ممكن مرور كنيم. اين موضوع بويژه از اين رو حياتي است كه توجه كنيم شيوه عمل و سياستگذاري آمريكا درباره ايران مستقيما تابعي از طرز تلقي آن از محاسبات راهبردي ايران است.
در يك بستر يك دهه اي، تاريخ مواجهه ايران و آمريكا را مي توان از يك منظر، تاريخ تعديل خط قرمزهاي غرب در مقابل ايران دانست. آمريكايي ها هميشه از راديكاليسم شروع كرده اند و اغلب به سمبوليسم رسيده اند. به پرونده هسته اي نگاه كنيد. ايران همواره مي دانسته است كه غرب نياز دارد اين موضوع به گونه اي حل و فصل شود كه حداقلي از «حفظ آبرو» براي غرب درون آن لحاظ شده باشد. ايران هم البته هرگز اصراري نداشته كه حتما آبروي غرب را ببرد جز در مواردي كه غربي ها خود بر اين كار اصرار داشته اند! با اين حال، امروز اين احساس وجود دارد كه مباني سياست آمريكا درباره ايران فرو ريخته و بنابراين از ديپلماسي چيزي جز تلاش براي «حفظ آبرو» باقي نمانده است.
آمريكايي ها درخواست هاي خود درباره برنامه هسته اي ايران را با درخواست تعليق كامل همه فعاليت هاي غني سازي (وفعاليت هاي مرتبط با آن) شروع كردند. مدتي بعد مكانيسم فريز جايگزين تعليق شد، يعني ايران غني سازي بكند اما تاسيسات خود را گسترش ندهد. بعد از آن مكانيسم مبادله پيش گذاشته شد كه تلويحا برنامه غني سازي ايران را مي پذيرفت و فقط خواهان آن بود كه مواد غني شده به بهانه اي از ايران خارج شود. اما آنچه هم اكنون روي ميز است و احتمالا مهم ترين موضوع مدنظر آمريكايي ها در مذاكرات آتي است، هيچ كدام از اينها نيست. دولت اوباما مي خواهد ايده «تثبيت سطح غني سازي» را جايگزين همه اين درخواست ها كند به اين معنا كه ايران غني سازي 20 درصد در فردو را متوقف كند و به غني سازي 5 درصد در نطنز اكتفا نمايد. صرف نظر از اينكه ايران چه پاسخي به اين ايده خواهد داد، سؤال اين است كه چه نتيجه اي از اين سير تغيير مواضع مي توان گرفت؟ اگر به قول محققان امروزي اين روند را روي نمودار ببريم، شيب اين نمودار به طرز حيرت انگيزي منفي است. كاملا واضح است كه دولت آمريكا (دقيق تر اين است كه بگوييم كميته مشترك مديريت پرونده ايران در آمريكا و اسراييل) دائما هدف هاي بزرگ تعريف كرده، درباره آنها سرو صدا راه انداخته و بعد كه متوجه شده اين هدف ها قابل تحقق نيست، بي سرو صدا آنها را تعديل و با هدف ديگري -اين بار متواضعانه تر- جايگزين كرده است اما روند سروصدا راه انداختن همچنان ادامه يافته است. مي بينيم كه در اين روند حل اصلي نزاع، آرام آرام گم شده است. دعواي روز اول دقيقا بر سر غني سازي 5 درصد بود (بيانيه تهران را به ياد بياوريد) اما حالا گويي همه در غرب شير فهم شده باشند كه آن دوره گذشته است، دائما ايده هايي پيش مي گذارند كه بي سر و صدا، حل شده بودن اين موضوع كليدي را مفروض مي گيرد!
از درخواست هاي آمريكا كه بگذريم مطالعه سير تغيير ادبيات آنها درباره ايران هم نكته آموز است.
دولت آمريكا تا آنجا كه مي توانسته سعي كرده تعابير و الفاظ خود درباره ايران را ثابت نگه دارد اما معناي اين تعابير بوضوح در يك دوره زماني نه چندان بلند به نحو اساسي دگرگون شده است.
آمريكايي ها در آغاز مي گفتند ترديدي ندارند و شواهد روشني هم دارند كه برنامه هسته اي ايران حتما داراي يك هدف نظامي است. امروز ديگر مطلقا از ادبياتي با اين درجه از تحكم و قاطعيت استفاده نمي شود. حتي سرويس هاي اطلاعاتي غربي هم در اين باره اجماع دارند كه تاكيد روي وجود يك برنامه هسته اي نظامي بالفعل در ايران جز آبروريزي به چيز ديگري منجر نخواهد شد.
بنابراين تصميم گرفته اند به جاي آن جمله كليشه اي، از اين عبارت كمي پيچيده تر استفاده كنند كه ايران توانمندي ساخت سلاح را دارد اما تصميم سياسي براي ساخت آن را نگرفته است. به زبان فارسي ساده، معني اين جمله اين است: ايران دارد غني سازي مي كند و جلوي آن را هم نمي توان گرفت. بسيار خوب، سؤال اين است: كجاي اين كار غير قانوني است؟ ان پي تي حق غني سازي صلح آميز را براي ايران، و در واقع حق قرار گرفتن در آستانه را براي همه اعضايش به رسميت شناخته است. بنابراين مشكلي هم اگر هست با متن معاهده عدم اشاعه است نه با رفتار ايران.
تعبير ديگري كه آمريكايي ها هميشه از آن استفاده كرده اند اين است كه هرگز يك ايران هسته اي را به رسميت نخواهند شناخت و براي جلوگيري از ظهور چنين پديده اي همه گزينه ها روي ميز است. نكته اي كه اخيرا و به لطف ديوانه بازي هاي اسراييل آشكار شده اين است كه اساسا چيزي كه بتوان در مقابل كشوري با ظرفيت هاي ايران نام آن را گزينه گذاشت وجود خارجي ندارد و اگر هم داشته باشد روي ميز نيست. آمريكا تحت فشار اسراييل گزينه كليدي خود يعني تحريم نفت و بانك مركزي را سوزاند. اعمال با عجله اين گزينه در شرايط بحران عميق اقتصادي غرب باعث شد آمريكايي ها خيلي زود گرفتار اين پارادوكس شوند كه بايد ميان بهبود وضعيت اقتصاد جهان يا تنبيه نفتي ايران يكي را انتخاب كنند و تحقق همزمان هر دو گزينه ممكن نيست. اگرچه آمريكايي ها سخت در تلاشند كه بگويند پارادوكسي وجود ندارد ولي نگاهي به نمودار رشد قيمت نفت در 3 ماه گذشته براي فهميدن اينكه چه كسي راست مي گويد كاملا كافي است.
جالب تر از اين، در حالي كه بيش از يك دهه است درباره حتمي بودن به كارگيري گزينه نظامي عليه ايران در صورت عدم تمكين در مقابل غرب سخن گفته مي شود، اما همين كه موضوع لااقل در سطح رسانه اي جدي شد يعني كسي مانند نتانياهو در اسراييل پيدا شد و گفت كه آنقدر احمق هست كه دست به چنين كاري بزند، به يكباره رازهاي مگو از پرده برون افتاد و بخش بزرگي از مقام هاي غربي از جمله سياستمداران، نظاميان و افسران ارشد اطلاعاتي آمريكايي و اسراييلي در عالي ترين سطوح، با شور و حرارت، شروع به تلاش براي اثبات اين نكته كردند كه حمله به ايران امكان پذير نيست. باراك اوباما گفت آنها كه دم از حمله مي زنند عده اي لاف زن و گنده گو هستند و مئير داگان رييس سابق موساد تاكيد كرد حمله به ايران احمقانه ترين چيزي است كه در تمام عمرش شنيده است. تعداد و حجم اظهارات و استدلال هاي مقام هاي ارشد غربي در اثبات مزخرف بودن ديدگاه نتانياهو چنان زياد است كه حقيقتا مي توان با آن يك دايره المعارف منتشر كرد. و در اين ميان هر چه هم نتانياهوي بيچاره فرياد زد كه منظورش حمله واقعي به ايران نيست، بلكه به اصطلاح دارد گزينه نظامي را معتبر جلوه مي دهد تا ايران را بترساند و به تاثير تحريم ها كمك كند، كسي به خرجش نرفت! به عبارت ديگر، گزينه نظامي همين كه خواست معتبر شود، از روي ميز برداشته شد چرا كه ظاهرا از ديد اوباما اين حرف آنقدر بزرگ است كه اصرار به تكرار آن حتما منجر به مشكل تنفسي براي اسراييل و آمريكا خواهد شد.
بنابر اين، در يك دوره زماني كوتاه دو گزينه مهم و در واقع مهم ترين گزينه هاي موجود در سبد غرب، يعني حمله نظامي و تحريم نفت و بانك مركزي عملا از روي ميز برداشته شد طوري كه مي توان گفت دست غرب براي تهديد ايران در مذاكرات آينده كاملا خالي است.
بسياري مطالب ناگفته ماند ولي نتيجه ساده اي كه تا همين جا از اين بحث مي توان گرفت اين است كه درماندگي راهبردي آمريكا در مقابل ايران حقيقتا به مرحله حادي رسيده در حالي كه جرئت و هوشمندي لازم براي بيرون كشيدن خود از اين آچمز تاريخي هم در ميان دولتمردان كاخ سفيد ديده نمي شود. شايد گوياترين تعبير همان باشد كه زماني جورج فريدمن، رييس مؤسسه اطلاعاتي استراتفور گفته بود: «ايران مي خواهد قدرت منطقه ا ي باشد بي آنكه با آمريكا مصالحه كند.» جمله فريدمن را اينطور هم مي توان بازنويسي كرد: ايران در حال اثبات اين نكته است كه براي قدرتمند شدن هيچ نيازي به مصالحه با آمريكا نيست.
خراسان:پيامهاي يک پيام
«پيامهاي يک پيام»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد؛ديويد ايگناشز، روزنامه نگار سرشناس آمريکايي در مقاله اي در واشنگتن پست با اشاره به سفر اخير اردوغان به ايران اعلام کرد: باراک اوباما، رئيس جمهور آمريکا در پيامي به مقام هاي عالي رتبه جمهوري اسلامي ايران، به رسميت شناختن برنامه هسته اي ايران را براي مصارف صلح آميز در ازاي گام برنداشتن اين کشور در مسير توليد بمب اتمي و اثبات اين مسئله پذيرفته است.
مقام هاي رسمي آمريکا واکنشي به انتشار اين گزارش نداشته اند و مشخص نيست که اين گزارش تا چه حد درست مي باشد زيرا سايت اطلاعاتي-امنيتي دبکا فايل مطالبي را از محتواي پيام اوباما منتشر کرده است که با گزارش واشنگتن پست همخواني ندارد در عين حال انتشار اين گزارش قابل تأمل است.
از نفي دانش هسته اي تا به رسميت شناختن فناوري هسته اي
با فرض اين که گزارش واشنگتن پست درست باشد، اگر مضمون پيام جديد اوباما با اظهارات دولتمردان آمريکايي در ابتداي رياست جمهوري و همچنين دوران رياست جمهوري جرج بوش مقايسه شود، تفاوتي جدي و ملموس قابل احراز خواهد بود. در برهه هاي پيشين مقام هاي آمريکايي با ادعاي پيش فرض عزم ايران براي توليد سلاح اتمي، حتي دستيابي به دانش هسته اي را براي ايرانيان مجاز نمي دانستند و خواستار برچيدن بي قيد و شرط هر گونه تأسيسات هسته اي در مقياس هاي آزمايشگاهي و صنعتي بودند. اين در حالي است که با صلابت و پايمردي مسئولان و مردم ايران، حال که کشورمان به فناوري توليد اورانيوم ۲۰ درصدي و همچنين ساخت ميله سوخت اتمي دست يافته است، دولت آمريکا با پذيرش تلويحي ايران هسته اي در صدد جلوگيري از پيشرفت برنامه هسته اي کشورمان است.
شايد انتقادهاي نامزدهاي حزب جمهوري خواه از سياست هاي اوباما در قبال ايران از يک حيث صحيح باشد و آن هم اين که با وجود تشديد تحريم ها، ايران از پيشبرد برنامه هسته اي خود دست نکشيده است. با فرض درست بودن محتواي گزارش واشنگتن پست هر چند مي توان اقدام اوباما را نوعي سنت شکني تلقي کرد اما گزينه هاي ديگري چون تست واکنش ايران به اين موضوع در آستانه مذاکرات و استفاده از ديپلماسي عمومي درباره موضوع هسته اي ايران را نيز درباره اهداف انتشار يا ارسال اين پيام مي توان متصور بود.
ترديد در نتيجه بخشي تحريم هاي نفتي
بي ترديد اگر آن گونه که از سوي مقام هاي بلندپايه آمريکا عنوان مي شد، تحريم خريد صادرات نفتي ايران توان جلب حمايت بين المللي و تبعا در هم شکستن اقتصاد ايران را مي داشت، اوباما هرگز به نپذيرفتن برنامه هسته اي کشورمان تن نمي داد. اين امر نشان مي دهد که بر خلاف جوسازي هاي رسانه اي گسترده، در مورد کارايي تحريم هاي نفتي و پيامدهاي آن بر قيمت نفت در بازارهاي جهاني ترديدهاي جدي وجود دارد. اين ترديدها در وهله نخست گريبان اتحاديه اروپا را خواهد گرفت که طبق مصوبه شوراي وزيران خارجه اش بايد از تيرماه سال جاري تحريم نفتي ايران را به صورت تمام و کمال اجرا کند. با اين حال، هم چنان که سابقه تناقض گفتار و رفتار اوباما در موضوع هايي مانند تبادل سوخت هسته اي (به تصريح اردوغان، نخست وزير ترکيه) هنوز از ذهن ها زدوده نشده بايد منتظر بود تا دولتمردان آمريکا گام هايي عملي براي نشان دادن حسن نيت خود بردارند.
جمهوري اسلامي:اصل مهمتر از مكان
«اصل مهمتر از مكان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛مخالفت مقامات جمهوري اسلامي ايران با برگزاري مذاكرات 26 فروردين ماه با كشورهاي 1+5 در كشور تركيه، مذاكرات پيش رو را با پيچيدگيها و ابهاماتي بيش از گذشته مواجه ساخته است و به نظر ميرسد، حفظ اصول عزت و اقتدار جمهوري اسلامي، مسئولان كشورمان موجب شد چنين رويكردي را در قبال كشور تركيه و طرفهاي مذاكره درپيش بگيرند.
به ديگر سخن گرچه مطلوبتر آن بود كه مذاكراتي كه پس از مدتها كش و قوس و تأخير قرار است انجام شود، در محيطي آرام و به دور از تنشهاي پيراموني صورت بگيرد اما در حقيقت رفتارهاي غير ديپلماتيك مقامات كشور تركيه، امكان و زمينه تحقق اين شرايط مطلوب را از بين برده است؛ در شرايطي كه تمامي كشورهاي دنيا خصوصا همسايگان ايران، حساسيتها و پيگيريهاي جمهوري اسلامي را نسبت به وقايع سوريه ميدانند و از اهميت راهبردي اين كشور براي ايران آگاهي دارند، اين بسيار عجيب است كه مقامات ترك دقيقا در آستانه برگزاري مذاكرات ايران با كشورهاي 1+5 كه قرار بود به ميزباني آنان برگزار شود، شديدترين و خصمانهترين مواضع را در قبال دولت بشار اسد از خود بروز ميدهند.
رفتارها و اقدامات غير متعارف مقامات تركيه به اين هم خلاصه نميشود و نخستوزير اين كشور دقيقا در بازگشت از سفر به ايران كه در جريان آن با مقامات ارشد جمهوري اسلامي ديدار داشت، دستور كاهش حجم واردات نفت از كشورمان را صادر ميكند و در واقع عدم تعهد خود را به مذاكرات صورت گرفته با مسئولان ايراني به رخ ميكشد.
طبيعي است در چنين شرايطي و در قبال اين نوع رفتارها، حفظ اصل عزت و اقتدار ايجاب ميكند كه مسئولان جمهوري اسلامي از پذيرش كشور تركيه به عنوان ميزبان مذاكرات با 1+5 خودداري كنند. چرا كه اصول ديپلماتيك حكم ميكند هر كشوري سعي كند مذاكراتش با ديگر كشورها در محلي برگزار شود كه دستكم از بيطرفي ميزبان اطمينان داشته باشد ولي رفتارهاي اخير مقامات ترك، بر خلاف آنچه اردوغان ادعا كرده، صداقت دولتمردان تركيه را در حل منصفانه اختلافات ايران با كشورهاي اروپايي زير سؤال برده است.
با اين حال و در شرايطي كه بعضي مقامات ايران، بغداد را به عنوان اولويت نخست جمهوري اسلامي براي ميزباني مذاكرات پيش رو اعلام كرده اند، به نظر ميرسد در عين حفظ اصل عزت و اقتدار در مسير مذاكرات بايد ملاحظاتي را نيز در نظر داشت.
بي ترديد ميزباني مذاكراتي در سطح و اهميت مذاكرات ايران با كشورهاي 1+5 براي هر كشوري ارزشمند تلقي ميشود چرا كه دستمايه نمايش نقش و جايگاه آن كشور در مناسبات بينالمللي خواهد بود. از اين رو طبيعي و قابل فهم است كه كشورهاي مختلفي آمادگي خود را براي ميزباني اين مذاكرات اعلام كنند و تلاشهاي فراواني هم براي بدست آوردن اين امتياز انجام دهند و البته باز هم بديهي است كه ايران در انتخاب مكان مناسب براي انجام مذاكرات، زواياي مختلفي را از نظر ميگذراند تا حداكثر مطلوبيت را براي منافع ملي حاصل آورد. نكته مهم اما اينجاست كه اصل برگزاري مذاكرات كه در شرايط فعلي بسيار با اهميت است نبايد تحت الشعاع انتخاب مكان برگزاري آن قرار بگيرد.
به عبارت ديگر از آنجا كه كشورها و رسانههاي غربي طي چند هفته اخير تبليغات منفي فراواني را ترتيب دادهاند تا به افكار عمومي جهان اينگونه القا كنند كه ايران در اعلام آمادگي براي نشستن پاي ميز مذاكره، صادق نيست و به دنبال بهانهاي ميگردد تا مذاكرات را به حالت تعليق درآورد، مسئولان جمهوري اسلامي بايد به غايت هوشمندانه و داهيانه رفتار كنند تا در عين حفظ عزت و اقتدار كشورمان، در دام كشورهاي غربي كه جنگ رواني شديدي را پيش از آغاز مذاكرات با مستمسك قرار دادن محل برگزاري آن، آغاز كرده اند، گرفتار نشوند.
در اين راستا اعلام مختصات و ويژگيهاي مطلوب ايران براي كشوري كه ميتواند ميزبان مذاكرات باشد در عين عدم پافشاري بر مكاني خاص، ميتواند تا حدود زيادي بهانه تراشيها را بلاموضوع كند. حفظ موضع بيطرفانه، تلاش براي حل و فصل منازعه به صورت منصفانه و با احترام به حقوق ملت ايران و... از جمله اين مختصات ميتواند باشد.
نكته مهم ديگر نيز توجه به جايگاهي است كه موضوعي مانند محل برگزاري مذاكره در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران برخوردار است؛ به ديگر سخن بايد متوجه بود درست است كه محل برگزاري مذاكرات از اهميت خاص خود برخوردار است و اين امكان كه اين مذاكرات در كشور تركيه برگزار شود به علت رفتارهاي خارج از عرف مقامات اين كشور، عملا از دست رفته است اما بايد اين واقعيت را نيز در نظر داشت كه مناسبات دو كشور نبايد به طور كلي و كامل تحت الشعاع عدم موافقت با برگزاري مذاكرات در تركيه قرار گيرد.
واقعيت اين است كه دو كشور ايران و تركيه در سالهاي اخير در موارد متعددي داراي مواضع يكسان و نزديك به هم بودهاند و از سطح روابط تجاري و اقتصادي خوبي نيز برخوردار هستند ضمن اينكه مقامات ارشد تركيه همواره به اقتدار، جايگاه و نقش جمهوري اسلامي ايران در معادلات منطقه اذعان داشتهاند كه نمونههاي اين اعتراف را در سخنان صريح مقامات اين كشور خطاب به هيلاري كلينتون در مورد حرمت استفاده از سلاحهاي اتمي از نظر مقام معظم رهبري ميتوان مشاهده كرد.
از اين رو با تأكيد بر اينكه لازم است جمهوري اسلامي با عدم موافقت كامل با برگزاري مذاكرات در تركيه، به مسئولان اين كشور نشان دهد كه نبايد رفتارهايي خارج از شأن ملت و نظام ايران با كشورمان داشته باشند، بايد نسبت به تنظيم نوع و سطح مناسبات با همسايگان هم از منطق صفر و يكي فاصله گرفت و همواره منافع ملي و اقتدار و عزت نظام را بر هر مسئلهاي مقدم داشته شود.
رسالت:مکتب فکري و فرهنگي شهيد سيد مرتضي آويني
«مکتب فکري و فرهنگي شهيد سيد مرتضي آويني»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛امروز سالروز شهادت بزرگمردي است که روشنفکري متعهد در ايران مرهون تاملات خالصانه و تلاشهاي صادقانه وي است. امروز سالروز عروج يکي از فرزندان انقلاب اسلامي است که صفا و نورانيت ظاهري را با اخلاص و لحظه شناسي گره زده بود تا راوي فتحي شود که اگر نبودند و نباشند امثال وي قصه دلاوري هاي هشت سال دفاع مقدس در شلمچه و دهلاويه، خرمشهر و ... باقي مي ماند.» کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود.» امروز جامعه به سوگ شهيدي مي نشيند که رهبر معظم انقلاب نيز به سوگ او نشست و در عزاي وي خود را صاحب عزا دانست.آقا پس از پايان مراسم تشييع پيکر شهيد فرمودند: «از طرف بنده به خانواده شهيد تسليت بگوييد؛ گرچه من خودم هم در اين مصيبت داغدار هستم». ايشان بعد آرام و بيصدا در حالي كه چشم به تابوت سيدمرتضي دوخته بودند، به راه افتادند. خيابان سميه در تهران هنوز صداي گامهاي آهسته رهبري عزيز را به دنبال پيكر سربازش در گوش نجوا مي کند. چندي بعد، آقا در صفحه اول قرآني كه آن را به خانواده شهيد آويني هديه كردند، اين عبارت را به دستخط خود نوشتند: «به ياد شهيد عزيز، سيد شهيدان اهل قلم، آقاي سيدمرتضي آويني كه يادش غالباً با من است...»
امروز سالروز شهادت سيد شهيدان اهل قلم آقا سيد مرتضي آويني است که به تعبير يکي از همرزمان فرهنگي اش مثل بسياري از شخصيتهاي بزرگ، مظهر اسماء جامع محيط خداوند بود. هر كدام از موجودات مظهر يكي از «اسماء الهي » هستند يعني هركدام جلوهاي از جلوههاي الهي را بروز ميدهيم. مثلاً يك نفر عالم است، به همين مصداق خداوند فرموده: « و لايُحيطُونَ بِشيءٍ مِن عِلمِهِ اِلاّ بِماشاءَ « يك مقداري از علم را خداوند عنايت ميكند و ميبينيم كه او غير از علم ويژگي قابل ذكرديگري ندارد.يا به يك كسي خداوند ابداع و خلاقيت را عنايت ميكند ولي ممكن است از جهات ديگر ضعيف باشد. افرادي وجود دارند كه «جامع صفاتند » و به قول عرفا مظهر «اسماء محيط » هستند. يعني جلوههاي گوناگون و حتي ظاهراً متضادي را در برميگيرند و هر چه (ابعاد روحيشان) بزرگتر باشند احاطهشان بيشتر است.
شايد همين جامع صفات بودن است که امروز باعث شده آويني زنده تر و پر رنگ تر از گذشته به نظر برسد.» وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِينُ قُتِلُوا فِي سُبِيلِ الله اَمواتاً بُلْ اَحًياءٌ عِنْدُ رُبِّهِمً يْرًزَقُونُ» مپندار که شهدا مرده اند بلکه زندهاند و نزد خدا روزي داده مي شوند. آويني به روشنفکري در حال احتضار ايراني که شوکران تقليد و ترجمه آن را به ورطه نابودي هميشگي سوق داده بود نوش داروي اعتماد به نفس و خودباوري داد. در زمانه اي که همه در برابر «بعل ذنوب» مدرنيته سر تعظيم فرود مي آوردند وي با تاسي به بنيان گذار کبير انقلاب اسلامي(ره) ابراهيم وار تبري بر دوش خود نهاد و به نبرد با جاهليت مدرن پرداخت. شهيد سيد مرتضي آويني در معرکه آتش مين هاي استکبار جهاني در فکه به اذن و عنايت الهي گلستاني فرهنگي را به وجود آورد که غنچه هاي آن در يکي دو دهه پس از شهادت اين بزرگوار هر روز شکوفا تر مي شوند. امروزه يک مکتب روشنفکري تاثيرگذار از نسلهاي سوم و چهارم انقلاب ملهم از آثار و انديشه هاي اين سيد بزرگوار شکل گرفته که به مصاف با تفکرات وارداتي و منسوخ و مقلد مي پردازد.
اساسا تبارشناسي تاريخي جريان روشنفکري در ايران تقابل دو خط مقلد و مولد را نشان مي دهد. جريان تقليد کورکورانه از غرب و در برابر جريان مولدي که ضمن اعتنا به دستاوردهاي مثبت بشري معتقد به تکيه بر توان و ظرفيت درونزاي فرهنگ داخلي است. سيد شهيدان اهل قلم مرتضي آويني نقطه پررنگي در خط مولد روشنفکري ايران است. آويني بر انگاره هاي تقليد محور روشنفکران شوريد.
انگار هايي نظير اومانيسم و الحاد، سکولاريسم و دين زدايي از سياست و جامعه، تقابل با زبان، خط و فرهنگ فارسي، پلوراليسم فرهنگي و مذهبي، مقابله با روحانيت و اسلام و ... .
اين رويکرد البته نه در افقي که آويني در آن رکورد مي زد بلکه پايين تر و در سطوح شاگردان بي شمار وي در محيط فرهنگي کشور جريان دارد. در سينما، مطبوعات، کتاب، تئاتر، صدا و سيما آويني تبديل به يک مکتب شده است. امروزه اگر فيلمها و سريالهايي نظير قلاده طلا، اخراجي ها، نفوذي، ملک سليمان، شکارچي شنبه، يوسف پيامبر(ع) و ... در حوزه دفاع از ارزشها، اسلام و انقلاب ساخته مي شود بي ترديد تا حد زيادي مرهون خودباوري و اعتمادي است که شهيد آويني در بين هنرمندان ما به وجود آورد. امروز اگر در عرصه مطبوعات و رسانه ها بچه حزب اللهي ها مجال قلم فرسايي از سکولارهايي که چند سال پيش تمام مقدسات و ارزشهاي اسلامي و انقلابي را ملکوک مي کردند گرفته اند به برکت روح نازنين سيد شهيدان اهل قلم است.
امروز که مکتب فکري شهيد آويني در فضاي فکري و فرهنگي کشور جريان و سريان يافته است به فرمايش رهبر معظم انقلاب نبايد اجازه داد که کارهاي ايشان زمين بماند. بازآفريني فضاي ارزشي در جامعه چه در سينما و تلويزيون و چه در کتاب ها و مطبوعات، رسالت انقلابي شاگردان سيد مرتضي آويني است. و بايد گفت روح توفاني مرتضي راوي فتح شد تا امروز نيز قصه كربلاي جبهه ها را بعد از عاشورا روايت كند. آويني در لحظه لحظه ما زندگي مي كند و اين زندگي براي هميشه جاويد است. اين است رمز و راز شقايق آزاده اي كه وابستگي ندارد. در دشت هاي دور، لابهلاي سنگ ها مي رويد و به آب باران قناعت دارد، تا همواره تشنه باشد و بسوزد. داغ دار است و گلبرگ هاي سرخش را نيز گويا به خون آغشته اند...
سياست روز:مکان گفتوگوها مهم است؟!
«مکان گفتوگوها مهم است؟!»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛اين که گفتوگوهاي ايران و ۱+۵ در کجا و چه کشوري برگزار شود، مهم است. اما آنقدر مهم نيست که اين موضوع حاشيهاي، به يک اصل تبديل شود و اصل موضوع گفتوگوها به حاشيه کشيده شود.
بايد بپذيريم که مکان انجام گفتوگوها اصل موضوع نيست و يک موضوع فرعي و حاشيهاي است. اما در چند روز گذشته شاهد بودهايم که بر اين موضوع بسيار پرداخته شده است و حساسيتهايي هم در اين باره ايجاد گرديده. اما همين موضوع را هم نميتوان ناديده گرفت که در هر کشوري که اين اجلاس برگزار شود، يک برد سياسي در سطح بينالمللي محسوب ميگردد. به همين خاطر است که کشورهايي همچون ترکيه و برخي ديگر از کشورهاي اروپايي تلاش ميکنند، اجلاس ايران و ۱+۵ در کشورشان برگزار شود.امتيازي که ميتواند آن کشور را به همراه مقاماتش سر زبانها بيندازد و افکار عمومي جهان را به سوي خود معطوف سازد.
تصور اين را هم بکنيد اگر اين اجلاس در آن کشور به نتيجه مطلوب هم برسد وموضوع حل و فصل شود، آن کشور به عنوان کشوري که باني برگزاري اجلاس و ميزبان نمايندگان ايران و ۱+۵ بوده است، عملکرد مقامات آن کشور در آن مقطع ثبت در تاريخ خواهد شد که در فلان کشور موضوع هستهاي ايران که از سوي غرب و آمريکا که موضوعي حقوقي بوده و تبديل به يک موضوع سياسي شده، حل شد. يک پيروزي براي سياست خارجي کشور ميزبان خواهد بود.
همين است که کشورهاي گوناگون تلاش دارند که اين نشست در کشورشان برگزار شود.
ترکيه از آن دست کشورهايي است که تلاش زيادي دارد تا در صحنه بينالمللي ايفاي نقش کند و از همان ابتدا خود را نامزد برگزاري اجلاس ايران و ۱+۵ کرد. گرچه يک نشست در استانبول برگزار شد که البته بدون نتيجه بود، اما اين بار هم مقامات ترکيه درصدد بودند تا ميزبان باشند.
مقامات کشورمان هم از همان ابتداي مطرح شدن برگزاري دور تازه گفتوگوهاي ايران و ۱+۵، ترکيه را يکي از گزينهها ميدانستند اما هيچگاه نظر قطعي خود را درباره اين کشور اعلام نکرده بودند و همواره مطرح ميساختند که هنوز زمان و مکان برگزاري گفتوگو از نظر جمهوري ا سلامي ايران مشخص نشده است.
پس از آن که ايران کشورهاي ديگري را از جمله عراق براي برگزاري گفتوگوها مطرح کرد، ترکيه مواضع نامناسبي را نسبت به اين تصميم از خود نشان داد. اين که جمهوري اسلامي ايران اين حق را دارد که به واسطه استقلال و اقتدار سياسي خود مکان برگزاري گفتوگوها را تعيين کند ترديدي نيست، اما ترکيه ميتوانست با رفتاري عاقلانه ومنطقي از اين امتياز استفاده کند، اما رفتارهاي اين کشور در تحولات منطقه باعث شد تا از گزينههاي ايران حذف شود و بغداد به عنوان گزينه اصلي مطرح گردد.
بغداد پس از خروج اشغالگران آمريکا تجربه تازهاي را کسب ميکند، برگزاري اجلاس اتحاديه عرب در بغداد يکي از آن تجربههايي بود که بسياري تلاش کردند تا اين اجلاس در اين کشور برگزار نشود و بهانه آنها هم ادعاي نبود امنيت در اين کشور بود که البته کشورهاي مخالف برگزاري اجلاس اتحاديه عرب در بغداد از جمله کشورهايي هستند که به ناامنيهاي عراق دامن ميزنند.
راهبرد هوشمندانه مقامات ايراني از تغيير استانبول به بغداد از نکاتي بود که وزير خارجه اين کشور هم به آن اعتراف کرد.
ترکيه هم بايد متوجه باشد که روابط دو کشور نبايد تحت تاثير اين تصميم قرار گيرد. موضوع اصلي گفتوگوهاي بين ايران و ۱+۵ است. قرار نيست عهدنامه «ورساي» در استانبول به امضا برسد.
اثبات اين که جمهوري اسلامي ايران در پي دستيابي به سلاح هستهاي نيست، براي غرب کار بسيار آساني است. آنها به خوبي ميدانند که فعاليتهاي هستهاي ايران همگي صلحآميز است. زيادهخواهيهاي آمريکا و همپيمانان آن است که نميگذارد موضوع هستهاي ايران پايان يابد.
ترکيه هم بايد در معادلات بينالمللي با استقلال سياسي که از خود بروز ميدهد، به اين نکته توجه داشته باشد که رسيدن به جايگاه ايدهآل در صحنه بينالمللي و منطقهاي با همکاري با کشورهاي منطقه و همسايه ميسر خواهد شد. چيزي که اکنون در مسائل سوريه، بحرين و ... از سوي مقامات ترکيه ديده نميشود.
تهران امروز:استراتژي فرار به جلوي سعوديها
«استراتژي فرار به جلوي سعوديها»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمد صادق الحسيني است كه در آن ميخوانيد؛حوادث بحرين و يمن زنگ خطري بود براي سراشيبي تند سقوط آل سعود. زيرا سقوط حكام هر كدام از اين دو كشور سبب مي شد كه عربستان از طرف مردم يمن و بحرين تحت فشار قرار گيرد.
به همين دليل آل سعود تلاش كرد تا با طراحي دخالت در بحرين و يمن از طريق ارسال نيروي نظامي و همچنين طرح شوراي همكاري خليجفارس جلوي اين تغييرات بنيادين را از راههاي مختلف نظامي، سياسي و فرهنگي بگيرد . در اين ميان رايزني هاي گسترده از طريق سفارت عربستان با معاون وزير خارجه آمريكا و جفري فلتمن سفيرآمريكا در يمن صورت گرفت .نتيجه اين رايزني ها و طرح ها بدانجا رسيد كهعلي عبدالله صالح به ظاهر از قدرت كنار بكشد ولي ساختار قدرت در يمن همچنان دست نخورده باقي بماند.(لازم به ذكر است كه سران كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس پيش از اين به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد جلوي هر گونه تغيير در كشورهاي حوزه خليجفارس گرفته شود و گرنه با يك موج تغييرات دومينوي مواجه خواهيم شد. )
آنها در بحرين نيز موفق شدند از طريق يك شوك الكترونيكي بحرين را به سلطنت خود و البته به طور موقت اضافه كنند حال آنكه بايد گفت كه در يمن به علت وسعت جغرافيايي، پيچيدگي توزيع قبايل، گروه هاي سياسي با سابقه نتوانسته اند مانند بحرين اين طرح را جلو ببرند و تنها توانسته اند از طريق توزيع پول ميان برخي قبايل و همچنين خريدن برخي از امراي ارتش طرح خود را جلو ببرند. با اين وجود بايد گفت كه انقلاب يمن همچنان در اوج خود قرار دارد.
انقلابيون يمن قوي تر شده اند و حوثي ها در شمال يمن نيز موفق شدند جايگاه بهتري را كسب كنند و شمال يمن را در دست بگيرند. در كنار اين موارد آل سعود با چند مشكل ديگر نيز مواجه شده اند. اخيرا يكي از گروه هاي فرهنگي زائيده شده از تفكر وهابيت به نام حزب «الامه» به رياست محمد بن قانم القحطاني از آل سعود دعوت كرده پيش از آنكه مردم طي جنگ داخلي قدرت را از آنان بگيرند خود قدرت را به مردم واگذار كنند.
از طرف ديگر مناطق شيعه نشين شرق عربستان در حال قيام هستند. اسماعيلي هاي مسلح هم در اوج نارضايتي قرار دارند خاصه كه يك مسجد آنها در خبر منهدم شده است. از طرفي ما شاهد دعواي پنهان محمد بن نايف، رئيس نيروهاي گارد امنيتي، با متعب بن عبدالعزيز، فرمانده گارد ملي هستيم. همچنين طلال بن عبدالعزيز كه بزرگترين برادر پادشاه است و ادعاي ولايتعهدي دارد نايف بن عبدالعزيز را غاصب ولايتعهدي مي داند و از شوراي بيعت خارج شده و در قاهره عليه خاندان سعودي سخنراني مي كند و قطر و آمريكا را متهم به تقسيم عربستان مي كند.
مجموع اين تحولات سبب شده كه عربستان در عرصه سياست خارجي خود به فرافكني و فرار به جلو روي بياورد. در اين ميان آنها مي كوشند تا از طريق مسلح سازي گروه هاي شورشي سوريه، با دولت اسد مقابله كنند و از طرفي هم با سركوب انقلابيون بحرين و يمن مي كوشند تا از انقلاب دراين مناطق جلوگيري كنند كه اين امر نشان از سياست دوگانه و در عين حال توجيهناپذير عربستان در منطقه است.
جوان:روز فناوري هستهاي و مذاكرات ۱+۵
«روز فناوري هستهاي و مذاكرات ۱+۵»عنوان يادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجينجاري است كه در آن ميخوانيد؛بيستم فروردين ماه در تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران به نام «روز ملي فناوري هستهاي» نامگذاري شده است.
با گذشت پنج سال از انتخاب اين روز (از ۲۰ فروردين ۱۳۸۶) كارنامه نظام جمهوري اسلامي ايران را در اين عرصه ميتوان كارنامه موفقي ارزيابي كرد، چرا كه بهرغم تشديد فشارها و سنگاندازيهاي نظام سلطه در برابر پيشرفتهاي هستهاي ايران و بهانه قرار دادن دستاوردهاي ايران در اين عرصه براي تشديد فشارها و تحريمها، خوشبختانه ايستادگي و مقاومت مسئولان ايران در اين زمينه و تلاش و كوشش دانشمندان هستهاي كشور سبب شده است كه طي سالهاي اخير و به ويژه در يك سال گذشته نظام اسلامي به توفيقات ارزشمندي در اين راستا دست يابد كه راهاندازي نيروگاه اتمي بوشهر و توليد صفحه سوخت ۲۰ درصد گوشهاي از آن است، اگرچه به تاوان آن شهدايي را نيز تقديم كرد.
مقام معظم رهبري در بيانات خود در جمع زائران و مجاوران حرم رضوي در آغاز سال جديد با اشاره به پيشرفتهاي علمي و تكنولوژيك كشور، در اين عرصه با اشاره به پيشرفت كشور در زمينه غنيسازي ۲۰ درصدي ميفرمايند: اين غنيسازي بيست درصد همان چيزي است كه در سال ۸۹ امريكاييها و ديگران براي توليد آن شرط گذاشتند. ما بايد براي مركز اتمي آزمايشگاهي تهران كه مال راديو داروهاست، اورانيوم غني شده ۲۰ درصد توليد ميكرديم و چون سوخت بيست درصد تمام شده بود، آنها براي اين كار شرط گذاشتند و گفتند بايد اورانيومي را كه توليد كردهايد (اورانيوم ۵/۳ درصد) به خارج بفرستيد.
ايشان سپس با اشاره به توافق انجام شده با تركيه و برزيل و مانعتراشي امريكا براي تحقق آن در اين زمينه يادآور ميشوند كه: آن وقتي كه صحبت تبادل اورانيوم داخل بود، ميگفتند اورانيوم ۵/۳ درصد را به روسيه بدهيد، روسيه ۲۰ درصد كند، او بدهد فرانسه، فرانسه صفحه سوخت درست كند، بدهد شما، يعني هفت خوان رستم! دانشمندان ما جوانان ما گفتند ما خودمان اين صفحه سوخت را درست ميكنيم، همت كردند، درست كردند.»
اما آنچه كه مناسبت اين روز را در سال جاري مضاعف ميكند، همزماني آن با آغاز دور جديد مذاكرات هستهاي ايران با ۱+۵ است كه حواشي و مقدمات آن، حتي اهميت مذاكرات را تحت تأثير قرار داده است كه در اين زمينه به نكاتي چند ميتوان اشاره كرد.
۱- موضوع هستهاي ايران و مسائل مربوط به آن تنها فرصتي براي بهانهجوييهاي غرب است كه در سالهاي اخير بر آن متمركز شده است. مسئله اصلي براي غرب جلوگيري از رشد فزاينده اقتدار ملي ايران و سياستهاي مستقل آن در عرصه جهاني است كه غرب تصور ميكند به بهانه آغاز مذاكرات قادر خواهد بود آن را تحت تأثير قرار داده و به تعبير خود مهار كند و بر اين اساس حتي كلينتون وزير خارجه امريكا چهارشنبه گذشته در ادامه جنگ رواني غرب عليه ايران با اشاره به اين مذاكرات مدعي شده است كه فرصت براي ايران در حال سپري شدن است و زمان براي پيگيري تلاشهاي ديپلماتيك نامحدود نيست و امريكا هيچ گزينهاي را براي جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح اتمي(؟!) منتفي نميداند. رسانههاي وابسته غربي حتي براي تكميل اين سناريو در آستانه برگزاري «احتمالي» مذاكرات از عبور بزرگترين ناو هواپيما بر جهان(براينترپرايز) ازكانال سوئز به سمت خليجفارس خبر ميدهند.
۲- محل مذاكرات آتي نيز به رغم برخي از پيشبينيهاي گذشته به حاشيه ديگري از اين مذاكرات تبديل شده است. از نظر جمهوري اسلامي ايران استانبول به دليل رفتارهاي نامناسب دولت آنكارا نسبت به تحولات منطقهاي و به ويژه موضوع سوريه، مكان مناسبي نيست چرا كه تبعيت بيچون و چراي دولت آنكارا از سياستهاي امريكا در اين زمينه نشانه عدم استقلال سياسي اين كشور است. به ويژه آنكه بعد از آشكار شدن مخالفت ايران با استانبول براي محل مذاكرات، اردوغان در اظهاراتي نسنجيده و غيرديپلماتيك، ايران را متهم به عدم صداقت كرده و مدعي ميشود كه ايرانيها وجهه بينالمللي خود را از دست ميدهند. اگرچه در پي اين اظهارات مسئولان ديپلماسي اين كشور كوشيدند اظهارات وي را توجيه كنند اما اين واكنش و عملكرد وزير خارجه اين كشور در نشستهاي اخير با امريكاييها، نشان دهنده نوعي سرسپردگي آنها به نظام سلطه است و از سوي ديگر مؤيد اين است كه حساسيتها و هوشمندي دستگاه ديپلماسي ايران نسبت به انجام مذاكرات در تركيه درست بوده است.
۳- مذاكرات ۱+۵ اگرچه براي بيان مواضع ايران و اعتمادسازي جهاني نسبت به فعاليتهاي هستهاي ايران، فرصت مناسبي است،اما از آنجا كه هدف راهبردي غرب در اين مذاكرات القاي تسليم ايران و تعليق فعاليتهاي صلحطلبانه هستهاي ايران است، نوع سرمايهگذاري و سياست تبليغي ايران در اين زمينه بايد متناسب با اين روند باشد. نبايد اين واقعيت را فراموش كرد كه نظام سلطه چهره واقعي خود در تعامل با ايران را در ترور دانشمندان هستهاي ايران نشان داده است.
شرق:حساسيت بهجا
«حساسيت بهجا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فرشاد مومني است كه در آن ميخوانيد؛حساسيتي كه در نامه رياست محترم مجلس به رهبري عنوان شده، پيرو ارزيابي بهجاي لاريجاني است كه اجراي فاز دوم يارانه هدفمند را به مثابه روبهرو شدن با «توفان تورم» ميداند. واقعيت اين است كه در دوران شكوفايي درآمدهاي نفتي سرخوشي از دلارهاي نفتي موجب ميشود مسوولان اجرايي درك ناقص و ضعيفي از مساله تورم و آثار و پيامدهاي آن به نمايش بگذارند. اين درك ضعيف در قالب رويههاي افراطي انبساط مالي و آزادسازي افراطي واردات خود را به نمايش ميگذارد. اقتصاددانان با هر رويكرد فكري و نظري روي اين مساله توافق دارند كه تورم منشاء بخش بزرگي از همه انواع شناخته شده عوارض اقتصادي است.
در شرايط تورمي قيمتها منعكسكننده واقعيتهاي مربوط به كميابي نيستند، بنابراين علايم نادرستي به بازيگران اقتصادي ميدهد. اين علايم نادرست منشاء سوءتخصيص منابع شده و اسرافكاري و اتلاف و هدردادن منابع را به صورت يك قاعده رفتاري تثبيت شده درميآورد. در ايران دولت بزرگترين بازيگر اقتصاد است.
براي آنكه مشاهده كنيم كه اين مساله چه بر سر ماليه دولت و عملكرد آن آورده است، ميتوانيم نگاهي گذرا به عملكرد برنامه چهارم داشته باشيم. در اين برنامه دولت الزام قانوني داشت كه سالانه كمتر از 20ميليارد دلار از درآمدهاي دولتي را خرج كند و به ازاي آن موظف بود كه ميانگين رشد اقتصادي سالانه هشتدرصدي را محقق كند و در كنار آن قرار بود كه به طور متوسط سالانه 12درصد رشد تشكيل سرمايه داشته باشيم و تورم و بيكاري هم تك رقمي شود. دولت در دوره پنجساله برنامه چهارم سالانه بيش از سه برابر آنچه كه قانونا مجاز بود دلارهاي نفتي هزينه كرد اما حتي به يكي از ركوردهاي مهمي كه در قانون برنامه چهارم موظف به تحقق آنها بود نيز دست پيدا نكرد.
اين مساله به خوبي نشان ميدهد افراط در بيانضباطي مالي و آزادسازي واردات حتي بيش از توليدكنندگان و مصرفكنندگان، خود دولت را با انواع گوناگون ناكارآمديها و ناهنجاريها روبهرو ميكند. ابعاد جديدي از اين نابسامانيها به وضوح در لايحه بودجه سال 1391 نيز منعكس است و اميدوارم در زماني ديگر به اين نارساييها و ناهنجاريها نيز نگاهي انداخته شود به اميد آنكه درسي و عبرتي فراهم آيد.
مساله ديگر آن است كه آثار تورم فقط در حوزه اقتصاد متوقف نميماند. اكثريت قريب به اتفاق مطالعات موجود نشان ميدهد يك همبستگي تمام عيار ميان روندهاي تورمي و همه انواع مهم و شناخته شده ناهنجاريهاي اجتماعي نيز وجود دارد. روند فزاينده جرم، سرقت، بزهكاري اطفال، طلاق، خودكشي و از اين قبيل گواه اين مساله است. بر اين اساس بسياري گمان ميكنند آثار غيراقتصادي تورم به مراتب مخربتر از آثار اقتصادي است.
نكته ديگر آن است كه از زمان اجراي برنامه شكست خورده تغيير ساختاري تاكنون ميان روندهاي تورمي و بيكاري در اقتصاد ايران نيز در هم تنيدگي و تعامل گستردهاي پديدار شده است. اين مساله به معني آن است كه به موازات رشد همزمان تورم و بيكاري، نظام ملي آثار اقتصادي و اجتماعي بيكاري را نيز بايد تحمل كند؛ از احتمال تنزل عزت نفس گرفته تا كاهش احساس تعلق به جامعه و از كاهش بودجه توليد ملي گرفته تا بروز انواع افسردگيها و بيماريها و تركيب تورم و بيكاري. به اعتبار اين مجموعه آثار مخرب اقتصادي و اجتماعي، به گونهاي است كه طي سالهاي اخير شاخصي به نام «فلاكت» در اينباره مطرح شده است.
بنابراين حساسيتي كه رييس مجلس در زمينه توفان تورم نشان دادهاند، بهجا و ارزشمند است و اميدواريم كه آثار اين حساسيت هنگام بررسي لايحه بودجه سال 1391 نيز در تصميمات مجلس انعكاس يابد. يك درس بزرگ در سطح كل كشورهاي در حال توسعه از اجراي برنامه تغيير ساختاري پديد آمد كه در ادبيات موضوع با عنوان پيشروي در باتلاق صورتبندي مفهومي شده است.
براي داشتن تصوري از اين مساله مراجعه به تجربه شوك درماني در زمينه نرخ ارز در كشور همسايه تركيه در فاصله سالهاي 1980 تا 2000 قابل توجه است. در سال 1980 يك دلار آمريكا با 35 لير ترك مبادله ميشد اما در سال 1999 اين رابطه به صورت يك دلار معادل يكونيم ميليون لير ترك درآمد.
دستاوردهاي مثبت اقتصادي در دهه اول هزاره جديد تنها هنگامي امكانپذير شد كه مديريت اقتصادي جديد به اين سطح از بلوغ فكري رسيد كه شوك درماني خواه در زمينه نرخ ارز باشد و خواه دستكاري قيمت، حاملهاي انرژي دستاوردي جز پيشروي در باتلاق نخواهد داشت.
دستاوردهاي اقتصادي تركيه از طريق پايبندي به علم، قانون و برنامه حاصل شد و در اين چارچوب انضباط مالي دولت و اصرار بر ثباتبخشي به فضاي اقتصاد كلان و بهبود فضاي كسب و كار و بالاخره توليد محوري در عرصه سياستگذاري اقتصادي باعث نجات آنان شد. نمايندگان مجلس در اين زمينه بهويژه بايد هنگام بررسي لايحه بودجه به مجوزهاي مطالبه شده از سوي دولت در مورد بيثباتسازي فضاي اقتصاد كلان مانند منابعي كه از محل افزايش نرخ ارز درنظر گرفته شده و نيز بيانضباطي مالي گسترده و تقاضاهاي افراطي در زمينه انبساط مالي بر اساس موازين ياد شده با حساسيت بيشتري برخورد كنند. باشد كه از طريق بازآرايي و بازنگري جهتگيريهاي دولت در زمينه سياستهاي پولي و اعتباري نرخ ارز و سياستهاي تجاري بخشهايي از نگرانيها كاهش يابد و گرايش به شدت صدمهديده سرمايهگذاري مولد اندكي بهبود و ترميم پيدا كند.
مردم سالاري:حل مشکل يا مشکل آفريني ؟
«حل مشکل يا مشکل آفريني؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد؛ اين روزها، همه دنيا بر ما داعيه دارند، همه برخاسته اند تا ما را بر زمين بکوبند. استکبار جهانخوار، همه نيروهاي خود را عليه ما بسيج کرده، همسايگان ريز و درشت ما هم شمشيرها را از رو بستهاند. کشورهاي شرقي هم مثل ديگر کشورها به منافع خود مي انديشند و اگر اقتضا کند، سود خود را با غرب گره ميزنند. در سياست و اقتصاد، کسي به اخلاق نميانديشد. ترکيه، ديروز نان مهماني ما را خورد و امروز دست در دست استعمار جهاني، نفت ليبي را جايگزين نفت ما مي کند و سپر موشکي اش مثل سپر موشکي آينده نزديک شيخ نشين هاي سراسر وابسته خليج فارس، دغدغه آفرين ماست.
از ديگر سو، هر روز که ميگذرد به زمان تحريم هاي اروپا بيشتر نزديک ميشويم. هر روز خبرهاي ناخوشي به گوش ما ميرسد. ديگر کسي در مراودات اقتصادي با ما خطر نميکند. آمريکاي لاتين مثل اروپاي شرقي و آمريکاي شمالي همسان با اروپاي غربي همه آبشان در يک جوي ميرود. حکايت دو گوساله است! اگر آن يکي نخواست که آسيبي برساند براي آن است که نتوانست. بايد از خوش خيالي اقتصادي و سياسي دست برداريم. غفلت در اقتصاد و خطا در سياست پيامدي غير قابل جبران خواهد داشت و اين ملت و نسل آينده است که بايد هزينه سنگين آن را بپردازد. هرگز به غير و دشمن گمان نيک نبريم. در داخل هم بايد بپذيريم که پژوهش هاي مجلس و نظرخيرخواهان خبير اقتصادي، خيالي و دشمنانه نبوده است و با سقوط ارزش ريال در برابر ارزهاي خارجي خروج سرمايه هاي ماست که در کنار سرمايه هاي انساني در سفره غرب و شرق مي نشيند. گراني بيداد مي کند و در اين آشفته بازار لحظه اي، هرکس، هرگونه که خواست عمل مي کند و از پند و هشدار بشير نذير هم کاري ساخته نيست! اقتصاد و سياست، هنر نيست که با خيال راه به جايي ببرد. ديگر زمان آزمون و خطا گذشته است. اقتصاد نفتي ، کارساز نيست.
ساختارهاي اقتصادي ما نياز با بازسازي علمي دارد. هيچ ضرورتي ندارد که کالاي غير ضرور و کالايي که مشابه آن در داخل توليد مي شود، وارد کشور شود.اين هنر نيست که نفت بفروشيم و جنس وارد کنيم. اين تفکر اقتصادي لايق فرهنگ ما و متعلق به دنياي امروز نيست، تفکر بازاري است ! در سالي که به توليد و سرمايه ملي تاکيد مي شود ورود گندم هندي و برنج هندي و . . . چه معنا دارد؟ مگر در گندم به خودکفايي نرسيده بوديم؟ بر سر توليد و صنعت چه آمده است؟ به خدا که اينها سياه نمايي نيست، بيان گوشههايي از حقايق دردآور است. اقتصاد دولتي و شبه دولتي بايد به اقتصاد خصوصي حقيقي سپرده شود و قانوني براي حفظ سرمايههاي بخش خصوصي تدوين گردد. مردم عزيز ما هم بايدبراي فردايي بهتر، از اقتصاد مصرفي و رفاهي دست بردارند. مشکل، در بحران توليد و صنعت است. در سال گذشته با اجراي قانون هدفمندي يارانهها بيش از هزار و دويست واحد توليدي تعطيل و بيش از هشتاد هزار نفر بيکار شدهاند. همه هشدار ميدهند و تقاضا دارند که برابر قانون، يارانهها به توليد پرداخت شود. ميگويند که مرحله اول چه گلي به سر ما زده است که بخواهيم به اجراي مرحله دوم بپردازيم. شعار امسال را ملحوظ نظر قرار دهيد. سرمايهها و ذخاير مادي و معنوي و انساني اين کشور را براي نسلهاي آينده حفظ کنيد. ما حق نداريم سرمايه آيندگان را امروز خرج کنيم فقط براي اين که روي «حرف» خود بايستيم.
بعيد است که گراني و تعطيل شدن لحظه به لحظه توليد و صنعت کشاورزي و. . . را نديده باشيد. آيا مطلوب انقلاب و آن همه ايثار و آن همه خون دل خوردن ها همين است که به جاي واقع بيني به طنز بپردازيم و قدرت خود را به رخ هم بکشيم. آيا به توصيه همکاري صميمانه عمل کردهايم؟ آيا زمان رجوع به عقلانيت و منطق فرا نرسيده است؟ هيچکس و هيچ عقل سليمي از ما نميخواهد که مطيع و منقاد هم باشيم. مردم به ما راي دادهاند که پاسدار ارزشهاي قومي و اعتقادي و فرهنگي خود باشيم. ما را برگزيدهاند و بر کرسي نشاندهاند که با اطاعت از قانون و عمل کيفي و عقلاني و منطقي خود حل مشکل کنيم. ما را برنکشيدهاند که مشکلي بر مشکلات روزافزون جامعه بيفزاييم و مدام تنش ايجاد کنيم و تن مردم را بلرزانيم.
صحن قواي سه گانه ما که ميدان زورآزمايي و نمود پهلواني نيست عرصه تعامل و همانديشي و ارائه راهکارهاي قانوني و کارساز و راهگشاست. در انتصابات لازم است که حساسيتهاي جامعه را در نظر بگيريم. سياستمدار کسي است که براي معضلات موجود جامعه، ارائه تدبير کند. آن که معضلي بر معضل ميافزايد، اهل تدبير نيست.
آن که پند مشفقان را نميشنود، پيرو هواي نفس خويش است.
بگذاريم که نام نيکمان در تاريخ و در اذهان مردم بماند. نگارنده باز هم بر اين باور است که وحدت همه نيروهاي فکري و سياسي و تعامل منطقي با يکديگر و هشياري و نظر آگاهانه به همه جوانب ، ما را از دام مهلکي که استکبار گسترده رهايي خواهد بخشيد به شرط آن که منافع ملي خود را بشناسيم و آن بر منافع شخصي و گروهي ترجيح دهيم.
ابتكار: شريک دزد و رفيق قافله
«شريک دزد و رفيق قافله»عنوان سرنقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در ان ميخوانيد؛در خبرها آمدهاست که رجب طيب اردوغان، نخست وزير ترکيه در واکنش به تصميم ايران مبني بر تغيير محل مذاکرات به دليل ميزباني «استانبول» از دشمنان سوريه، رفتار مسئولان ايراني را غيرصادقانه برشمرده و اين تصميم را «وقتکشي» خواندهاست. گفته ميشود که در مناسبات بينالمللي هيچگاه دوست دائمي و دشمن هميشگي معنا و مفهوم ندارد؛ کشورها با معيار «منافع خود» و بر اساس منافع ملي، دوستي و دشمني ميکنند.
ديده شدهاست که گاهي کشوري در سياستهاي اعلاني، خود را يک دوست نشان ميدهد ولي در سياستهاي اعمالي، نقش يک دشمن را ايفا ميکند و گاهي هم برعکس آن اتفاق افتادهاست. ترکيه دوران اردوغان نيز نقشهاي متفاوت و متضادي را عهدهدار ميباشد؛ گاهي در نقش يک منجي اسلامي و در نقطه مقابل رژيم صهيونيستي، تلاش ميکند خود را حامي آرمان فلسطين قلمداد کند و با انتخاب حرکتهايي حساب شده، چنين تصويري ترسيم مينمايد.
بنابراين در تمام سياستهاي اعلاني به محکوم کردن اقدامات رژيم صهيونيستي پرداخته و خود را در کنار فلسطينيهاي جهادگر نشان ميدهد. همزمان مطابق اخبار و اسناد در سياستهاي اعمالي تلاش دارد تا خط سازش را تقويت کند و ديپلماسي رسمي خود را با ديپلماسي غرب از جمله واشنگتن «بالانس» نمايد. در تحولات منطقه و انقلابهاي عربي همين دوگانگي به وضوح ديده ميشود؛ از منظر ديپلماسي عمومي، اردوغان گاهي در کنار جنبشهاي مردمي و گاهي هم در نقش رهبري جنبشهاي مردمي منطقه با نطقهاي آتشين، خود را يک انقلابي تمامعيار معرفي ميکند. همزمان نيز نقش مهندسي تحولات را در قالب ديپلماسي رسمي به منظور تأمين خواست غرب ايفا مينمايد. اين کشور همراه با عربستان و قطر، در انقلابهاي مردمي نقش «کاتاليزور» را به نفع غرب بر عهده دارند.
در مسئله سوريه، دست ترکيه رو شده و سياست دوگانه، پيچيده و حساب شدهاي که پيشتر ذکر شد، جوابگو نبودهاست؛ تمام تخم مرغهاي ترکيه در سبد مخالفين «اسد» گذاشته شد. البته شايد اردوغان تصور ميکرد که عمر دولت اسد طولاني نخواهد بود، بنابراين در رقابت با قطر و عربستان تلاش داشت تا سرنگوني دولت بشار اسد را به نفع خود مصادره نمايد. حال که ميبيند اين اقدامات جوابگو نبوده، در اين خصوص بسيار عصبي به نظر ميرسد، حتي اعتراض و مخالفت برخي از سران کشور خود را هم برانگيختهاست.
براي ترکيه دشمني ايران با غرب و اقدامات غرب عليه ايران بهترين فرصت جهت استفاده از «کارت»هاي ايران است؛ بازار ايران هر کشور بهخصوص همسايهاي چون ترکيه را به هوس مياندازد. ترکيه تلاش ميکند تا با ميانجيگري ميان ايران و غرب، جايگاه خود را در تحولات منطقه و بين افکار عمومي مسلمانان پررنگ کند. آنان نيک دريافتهاند که عربستان به دليل ويژگي ساختاري و رفتارهاي خود، قدرت هماوردي با ايران را از دست دادهاست، پس فضا را براي رقابت خود مناسب ميبينند. از طرفي اين کشور همزمان که تلاش دارد در ديپلماسي رسمي، خود را دوستي امين براي ايران نشان دهد، در ديپلماسي غيررسمي به شکل نماينده غرب در منطقه ايفاي نقش ميکند. اختلاف هستهاي ايران بهترين فرصت براي اجراي نقش ميانجيگري ترکيه بود؛ چرا که ترکيه با تشديد فعاليتهاي ديپلماتيک و به ظاهر خيرخواهانه خود تلاش ميکند تا نقش قابل توجهي در معادلات منطقهاي و حتي بينالمللي داشته باشد. در چند ماه گذشته، اين کشور با تغيير رويکرد و با عملکردي دوگانه در عين حال که دست دوستي به سوي ايران نشان داده اما گامهاي عملي در اردوگاه دشمنان ايران برداشتهاست که استقرار سپر موشکي ناتو از آن جمله است.
پيشتر، از طريق همين قلم هشدار داده شد که بنا نيست تمام تخم مرغهاي جمهوري اسلامي ايران در سبد ترکيه گذاشته شود. به نظر ميرسد اقدام ايران براي تغيير محل مذاکرات، حرکت موثري بود تا حساب کار دست ترکيه بيايد. آنان بايد بدانند که نميتوانند همزمان با سود بردن از تحريمها عليه ايران، در جبهه دشمنان ملت ايران قدم بزنند. هرچند کم نيستند کشورهايي که با سود بردن از اختلاف غرب و ايران، مشکلات خود را حل کردهاند.
هيچکس مستحقتر از خود ملت ايران براي بهرهمندي از سود هزينههاي صورت گرفته نيست. به نظر نگارنده لازم است مسئولان ديپلماسي کشور در شرايط کنوني حتي اگر ضرورت داشته باشد که محل مذاکره را در يکي از کشورهاي اروپايي قرار دهند، اين کار را انجام دهند ولي ديگر بار، اينچنين حق آقايي و ريش سفيدي را به ترکيه ندهند؛ چرا که ترکها همواره از سياست «شريک دزد و رفيق قافله»پيروي کردهاند.
دنياي اقتصاد:حل مشکلات اقتصادی به عهده کیست؟
«حل مشکلات اقتصادی به عهده کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم کترسیداحمد میرمطهری است كه در آن ميخوانيد؛امسال هم در شرایطی سال جدید را آغاز کردهایم که باز ابهامات گستردهاي سراسر اقتصاد ایران را فرا گرفته است.
از یک سو، دولت قصد اجرای فاز دوم برنامه هدفمندی یارانهها را دارد و از سوی دیگر، مجلس اجرای این فاز را فعلا غیرقانونی و باعث توفان تورم ميداند. افزون بر آن بودجه سال 1391 هنوز به تصویب نرسیده و احتمال دارد تشریفات رسیدگی به آن تا اواسط یا اواخر اردیبهشتماه طول بکشد، هرچند که برخي کارشناسان، این بودجه را سندی در حد رفع تکلیف ارزیابی کردهاند. مشکلات اقتصادی دامنگیر کشور بعضا آنقدر مزمن و طولانی شدهاند که به شهادت اخبار رسانهها برخی تشکلهاي خصوصی و بعضی صاحبنظران پیشنهاد ایجاد ستادی برای گرهگشايي از مسائل اقتصادی را مطرح کردهاند.
افزون بر اینها در عرصه بینالمللی، متوسط رشد جهانی اقتصاد برای سال میلادی فعلی که 4 درصد تخمین زده شده بود اکنون اندکی بیش از 3 درصد برآورد ميشود و پیشبینی شده است اقتصادهای اصلی و مطرح جهان نیز با رشدهای اقتصادی ناچیز و پرنوسانی مواجه باشند. در این میان اروپا در حال تجربه رکود و کسادی است و اقتصادهای نو ظهور بر خلاف سالهاي گذشته روند رشد اقتصادی شتابان نخواهند داشت.
شرایط ریاضتهاي اقتصادی اکثر کشورهای اروپایی و پارهاي مشکلات اقتصادی برخی کشورهای آسیایی که بهرغم تحریمها از جمله طرفهاي تجاری کشور هستند همه دست به دست هم داده و از طرق تاثیراتی که به طور مستقیم بر تراز پرداختهاي اقتصاد ایران دارند، رکود و کسادی خود را به اقتصاد ما انتقال ميدهند. اگر این دسته از مراودات تجاری با افزایش قیمت کالاهای وارداتی همراه شود در صورت کاهش درآمدهای ارزی کشور، این تحولات تاثیر جدی بر شرایط اقتصاد ملی خواهند داشت و اینجا است که مسوولیت متصدیان بخش نفت در تولید بیشتر و افزایش فروش به منظور کسب درآمدهای ارزی کافی، سنگین تر از گذشته خواهد بود.
در پهنه بازار پول، مشکلات بیش از آنکه ناشی از شرایط تحمیل شده از خارج به اقتصاد ملی باشد مربوط به سیاستهاي بود، ناپایدار و برآوردهای غیرواقعی تصميمسازان اقتصادي از شرایط اقتصادی و نقدینگی و دستکاری نرخ ارز در سال گذشته بود و سادهلوحانه است اگر تصور شود فقط با تغییر نرخ سود سپردهها مساله حل شده است. پیام اصلی هر سیاست پولی بايد این باشد که این سیاستها ضمن حفظ و تقویت ارزش پول ملی حامی و پشتیبان برنامههاي اقتصاد ملی است.
در این میان سیاستهاي مالی نیز که بايد متناسب با نیازها و شرایط واقعی اقتصاد کشور تدوین و به مرحله اجرا گذاشته شود، در بودجه پیشنهادی به مجلس از نظر تاثیرگذاری بر افزایش حجم دولت و از نظر مدیریت بدهیهاي فعلی و آتی دولت، قابل نقد است. باید توجه کرد که جهت گیری سیاستهاي پولی و مالی باید متوجه کاهش بیکاری و افزایش اشتغال، کمک به تولید ملی و رفع مشکلات عدیده بخش تولید پس از اجرای برنامه هدفمندی یارانهها و رونق بخش مسکن و نگاه واقع بینانه به بخش کشاورزی و تامین نیازهای مالی بخش نفت به عنوان موتور محرکه توسعه اقتصاد ملی باشد.
بانک مرکزی باید بپذیرد که در صورت ندانمکاری، شرایط تورمی بیاعتنا به کاستیهاي سیاستی آن بانک گستردهتر خواهد شد و رکود تورمی که دامنگیر اقتصاد ایران است ابعاد تازهاي پیدا خواهد کرد. در شرایطی که مسائل اقتصادی به محل مناقشه بین مجلس و دولت تبدیل شده و در مورد نحوه اجرای هدفمندی یارانهها اختلاف نظر است و به جای سرمایه گذاری از محل صرفه جویی حذف یارانه حاملهاي انرژی و ایجاد شغل و کاهش قیمتها از طریق افزایش تولید فقط به مبالغ پرداختی به مردم دقت و نگاه ميشود و سایر آرزوهای نهفته در پس قبول این هدفمندی که خود نوعی قبول ریاضت اقتصادی ميباشد کمرنگ شده است، توجه جدی به پیامدهای استمرار این شرایط و چارهجویی برای آن با کیست؟ به راستی حل مشکلات اقتصاد کشور به عهده کیست؟
جهان صنعت:نشانههای بروز توفان در بازار سکه
«نشانههای بروز توفان در بازار سکه»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم حمید تهرانی است كه در آن مي خوانيد؛ بازی سکه دوباره شروع شده است. در حالی که رییس کل بانک مرکزی اعلام کرده بود پیش فروش سکه التهاب بازار طلا را برطرف ساخته و آرامش را به این بازار برگردانده است اما با نزدیک شدن به موعد تحویل نخستین دوره از سکههای پیشفروش شده مجددا نگرانی و التهاب به بازار برگشته و نه فقط دارندگان سکههای کاغذی (حوالههای سکه) بلکه سایر شهروندانی که از قبل سکه خریده یا درصدد خرید سکههای کاغذی یا فلزی هستند نیز در این نگرانی شریک شدهاند.
موضوع قیمت سکه از آن جا مهم است که بعد از چند دوره افتوخیز قیمت و ایجاد التهاب کاذب از سوی دلالان و بورسبازان، بانک مرکزی در ماجرا دخالت کرد و برای ساماندهی بازار ایده پیش فروش سکه را عملی ساخت. در آخرین روزهای سال گذشته نیز بهمنی، رییس کل بانک مرکزی با ابراز اطمینان از تاثیر مثبت ابتکار انجام شده، وعده داد که قیمت سکه همچنان مهار شده باقی خواهد ماند اما افتوخیزهای روزهای اخیر ممکن است نشانههایی از توفانی شدن بازار طلا باشد که در این صورت از هماکنون میتوان نسبت به احتمال وقوع این توفان ابراز نگرانی کرد به ویژه آنکه ابتکار عمل آقای رییس برای منجمد ساختن قیمت دلار هم سرانجام مطلوبی نداشته و نتایج قابل اتکایی به دست نداده است.
اکنون رییس کل بانک مرکزی که این روزها شایعه استعفای وی نیز به گوش رسیده باید برای افکار عمومی توضیح دهد که اگر مانند قیمت دلار ابتکار عمل بانک مرکزی برای مهار قیمت سکه بینتیجه ماند آنگاه شهروندان باید از چه نهادی استمداد بجویند؟