اگرچه موسسات اقتصادی و تخصصی بینالمللی در گزارشهای ارزیابی کارشناسانه خود ظرفیت سرمایهگذاری در ایران را بسیار بالا و بازار کشور را بسیار بکر و تشنه سرمایهگذاری توصیف میکنند، اما اگر با این واقعیت، آگاهانه، با تدبیر و برنامهریزی برخورد نشود و بدون در نظر گرفتن خروجیهای آمایش سرزمین، منابع بهدست آمده را احیانا بهصورت ناموزون در بخشهای مختلف اقتصاد تقسیم کنیم، چهبسا تمامی فرصتها همچون سالهای وفور درآمدهای نفتی به تهدیدهای آشکار برای اقتصاد و توسعه کشور بدل شوند. در طول ماههای گذشته که بحثهای کلی در مورد اقتصاد و پساتحریم در رسانهها مطرح بوده اکثر دولتمردان در سطوح مختلف و اقتصاددانان و نخبگان صنفی و صنعتی از زوایای مختلف چگونگی بهرهبرداری از فرصتهای پساتحریم را مورد بررسی و تحلیل قرار دادهاند. آنچه موجب نگرانی است اینکه یکی از بزرگترین معضلات اقتصادی کشور که از قضا بیشترین آسیبها را نیز از تبعات تحریمها در سالهای گذشته دیده است در سبد بررسی و تسهیم فرصتها دیده نمیشود و بسیار مغفول مانده است و آن بخش «طرحهای عمرانی کشور» است. آنچه قابلپیشبینی است اینکه صنایعی نظیر صنعت نفت، پتروشیمی و گاز و برخی صنایع با مزیت بالای داخلی با توجه به ماهیتشان و اینکه سرمایهگذاری در آنها در مقایسه با سایر بخشهای اقتصادی برای سرمایهگذاران خارجی از جذابیت بیشتری برخوردارند و شانس بیشتری برای بهرهبرداری از فرصتهای پدیدار شده را خواهند داشت، اما نکته بسیار مهم و قابلتوجه تصویر سهم سایر بخشهای اقتصادی و از جمله طرحهای توسعه عمرانی از این فرصتهاست که عمدتا به ایجاد و توسعه زیرساختهای کشور مربوط میشود و از جذابیت چندانی برای سرمایهگذاران خارجی و داخلی برخوردار نیستند. اکثر قریب به اتفاق طرحهای عمرانی کشور در این دستهبندی جا میگیرند.
آنچه در دستهبندی طرحهای عمرانی تعریف میشوند چه آنهایی که بهصورت نیمه تمام و به حالت تعطیل درآمدهاند و چه آنهایی که بهدلیل اهمیت و اولویت آنها در دست اجرا هستند و چه آنهایی که برای توسعه کشور باید در سالهای پیشرو اجرا شوند، همه آنها تشنه تزریق منابع مالی هستند و برای بهرهبرداری از آنها منابع هنگفتی مورد نیاز است. اکثر طرحهای بخشهای تامین آب (شرب و کشاورزی)، تامین برق، ایجاد زیرساختهای حملونقل و ایجاد زیرساختهای ارتباطات از آن جمله هستند. بخشهای مذکور در مقایسه با بخش نفت و انرژی و پتروشیمی علاوه بر زیر سوال بودن اقتصادی بودنشان، ظرفیتهای ساختاری جذب سرمایه خارجی یا حتی مشارکت با سرمایهگذاران خارجی را نیز ندارند. بخش طرحهای عمرانی در واقع همان بخش از اقتصاد است که طی دهههای متمادی گذشته مستقیما از آبشخور درآمدهای نفتی تغذیه کرده است و در سالهای گذشته هم با قطع یا کاهش منابع نفتی بیشترین آسیب را دیدهاند و چهره اکثر آنها را غبار تعطیلی و رکود و خاموشی فرا گرفته است. هزاران شرکت پیمانکار و مشاور خصوصی که در این بخش از اقتصاد فعال بودند و طی سه دهه گذشته تجربه و دانش و مهارت قابلتوجهی را اندوخته بودند عمدتا یا تعطیل شدهاند یا انگیزه و توانایی کافی برای تداوم حیات خود را از دست دادهاند!
طرحهای عمرانی با توجه به ویژگیهایشان میتوانند زنجیره تولید صنعتی را به حرکت درآورند و تقاضای غیرمخرب در اقتصاد را تقویت کنند و هم اینکه توانایی اشتغالزایی طرحهای عمرانی با کمتر بخش اقتصادی قابلمقایسه است و پتانسیل بسیار بالایی برای کمک به کاهش بیکاری دارند. بنابراین فراموش کردن این بخش از اقتصاد یا اهمیت کم دادن به آن آثار و تبعات بسیار نامطلوبی بر سطح زندگی مردم، توسعه زیرساختها و آبادانی کشور خواهد گذاشت و مهمتر از آن فراموش نکنیم که حتی آمادهسازی بستر لازم برای جذب سرمایهگذاریهای خارجی یا استفاده از منابع مالی خارجی به میزان توسعه یافتگی زیرساختهای کشور بستگی دارد و اگر زیرساختهای عمرانی کشور ظرفیت لازم برای جذب سرمایههای بیشتر را نداشته باشند، عملا بر نرخ رشد اقتصادی هدف در سالهای آتی و در برنامه ششم توسعه تاثیر منفی گذاشته و آن را غیرممکن خواهد ساخت.
یقینا اجرایی شدن برجام و آغاز رفع تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی کشور
در عرصه اقتصاد و سیاست در تاریخ کشور یک نقطه چرخش راهبردی به حساب
میآید. ما قبلا یک نقطه چرخش راهبردی بینظیر را که همانا افزایش
سرسامآور درآمدهای نفتی بود از دست دادیم و اکنون همگی به از دست دادن
فرصتهای بیدلیل آن دوره افسوس میخوریم. برای اینکه در سالهای آینده و
در ارزیابی کارنامه عملکرد خود، در عبور از این نقطه چرخش راهبردی مهم
زانوی غم بغل نکنیم باید با تشکیل اتاق فکر قوی متشکل از تمامی بخشهای
اقتصادی دولتی و خصوصی برنامههای اجرایی کشور را درخصوص بهرهبرداری از
فرصتهای پساتحریم طراحی کنیم. نه اینکه دوباره به همان سنت دیرینه در این
کشور رفتار کنیم و عجولانه و بدون تدوین برنامههای بایسته، هر کس زودتر
ظرف خود را به سر دیگ آش ببرد سهم خود را ببرد؛ غافل از اینکه نیازمندان
بسیاری در صف ایستادهاند و تا صف به نیمه نرسیده صدای به ته دیگ خوردن
کفگیر به گوش انتهای صف برسد و دوباره خود را ملامت کنیم که چرا این دیگ آش
را متوازن، خردمندانه و آگاهانه توزیع نکردیم.
عزيز فرهنگي