رخشان بنیاعتماد در آستانهی برپایی نمایشگاه میترا محاسنی در یادداشتی که در اختیار بخش سینمایی قرار گرفته نوشته است:«از فیلم "زردقناری" سال۱۳۶۷ تا مستند "همه درختان من" سال ۱۳۹۳، بیشترین عمر کاری من و میترا محاسنی با هم طی شده. در این فاصله اگر فیلمی را با هم کار نکردهایم، حتما شرایطی ناخواسته مانع بوده است.
مطمئنا رفاقت دیرینه ما، تنها دلیل این همکاری مداوم نیست. نگاه میترا از قاب دوربین به عکاسی فیلم، آنگونه است که نسل ما، نسل پیش از انقلاب دیجیتال، سینما را آموختهایم. سینمای تعریف شده. فیلمبرداری با تعداد مشخص حلقههای نگاتیو. دوره قطعیت دکوپاژهای از پیش طراحی شده، که فیلمبرداری یک نما از زوایای مختلف، موکول به تصمیمگیری روی میز مونتاژ نبود. یک فیلم سینمایی با حداکثر ۱۲۰ حلقه نگاتیو ۳۵ میلیمتری۴ دقیقهای ساخته میشد و نه ثبت روی "هارد” هایی با ظرفیت نامحدود.
در سینمای نسل ما، راشهای فیلم، صندوقچههای سر به مُهری بودند که باید در اتاق تاریک نمایش فیلم، فقط به رویت فیلمساز و فیلمبردار میرسید و اگر کس دیگری از گروه، اجازه دیدن راشها را پیدا میکرد، حتما دلیل جدی داشت.
همان زمان عکاسی فیلم هم، تابع همین شرایط، تعریف دیگری داشت غیر از آن چه امروز رایج است. عکسهای فیلم، اولین مواجهه عوامل فیلم با عینیت یافتن بصری فیلم بود.
در چنین شرایطی، میترا محاسنی و چند عکاس خوش ذوق و نوآور، اهمیت عکاسی فیلم را مقولهای فراتر از پر کردن ویترین سینماها در زمان اکران فیلم میدانستند. از طرفی مستندنگاری و ثبت تاریخی در دوران محدودیت تصویری و رسانهای ارزش ویژهای داشت که زمان باید این اهمیت را اثبات میکرد که کرد.
میترا محاسنی ضمن وفاداری به موضوع فیلم و نگاه فیلمساز، توانست هنرمندانه عکسهایش را بگیرد. عکسهایی که امروز هم شناسنامه خودشان را دارند و هم معرف فیلمهایی که برایشان عکاسی کرده.
میترا در زمان عکاسی، ورای قاب دوربین با وسواس مثال زدنیاش همیشه نگاهی به تاریخ و آینده دارد. اگر سینما را حاصل خیال بدانیم، عکسهای میترا محاسنی، مستندگونه و نشانههایی از واقعیتهای زمانه و آدمها را دارند و صرفا نقش خیال نیستند.
میترا محاسنی مجموعهای از عکسهای فیلمهای مرا، که شامل بیشترین کارهای سینماییام است، تدارک دیده. دیدن عکسهای انتخابی او، که ترجیح دادم تا روز افتتاح نمایشگاه نبینم قطعا به همان اندازه برایم هیجان انگیز است که در هر تجربه کاری با او تکرار میشود که صبح یک روز در میانه فیلمبرداری وقتی به سر صحنه میآید، با همان آرامش و متانت شخصیتیاش آرام زیر گوشم میگوید : چند تا عکس آوردم، هروقت فرصت داشتی ببینیم و من با شوقی کودکانه حتا در همین سالها ، به وجد میآیم و بهانهای جور میکنم و با اشتیاق در گوشهای خلوت، اولین عکسهای فیلم را میبینم و بعد از آن ، گروه را به دیدن عکسها دعوت میکنم.
حالا میترا شرایطی فراهم کرده که بار دیگر این تجربه تکرار شود. سوم مهر ماه ۱۳۹۴ برایم روز دلنشینی خواهد بود. دیدن عکسهای میترا محاسنی که یادگار سالهای دوران فیلمسازی من است، آن هم در گالری لیلی گلستان نازنین، که دوست و مشوق همیشگیام بوده، و هست