
به گزارش ایران اکونومیست؛ روزپلاس نوشت: «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر سرشناس جهان عرب و سردبیر روزنامه رای الیوم در یادداشتی نوشت: ما بر این باور نیستیم که «توماس باراک»، فرستاده ویژه آمریکا به لبنان و سوریه، تصمیم گرفته باشد به حزب «سوسیال ناسیونالیست» که مرحوم «انطون سعاده» بنیان گذاشت، بپیوندد؛ حزبی که از مهمترین شعارهای آن، تشکیل «سوریه بزرگ» شامل لبنان، سوریه، فلسطین و اردن بهعنوان یک نظام واحد است. مهمتر از این، شوق آشکار باراک نسبت به این موضوع است که گام نخست در این مسیر، ادغام لبنان در سوریه به رهبری «ابو محمد الجولانی» باشد، زیرا به اعتقاد او این دو کشور نماینده تمدنی درخشان و مشترک هستند.

فرستاده ویژه آمریکا در امور لبنان و سوریه، در سخنرانی خود در «نشست دوحه» از طرحی سخن گفته بود که هدف آن ادغام لبنان در ساختاری جدید با محوریت سوریه است؛ موضوعی که عطوان آن را «بخش نخست نقشه راه آمریکا و اسرائیل برای برقراری نظام امنیتی تازه در خاورمیانه» توصیف میکند.
به گفته عطوان، باراک که لبنانیالاصل است، در سخنرانی خود بار دیگر بر ایده «ادغام لبنان در سوریه جدید» تأکید کرده است؛ ایدهای که به گفته او نه لغزش زبانی بلکه بخشی از برنامهای راهبردی در دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا محسوب میشود. این رویکرد در راستای پیشبرد «صلح اجباری» و تقویت طرح توافقنامههای «صلح ابراهیم» و در نهایت آمادهسازی برای تشکیل «اسرائیل بزرگ» دنبال میشود.
عطوان میگوید که اصرار دولت آمریکا بر خلع سلاح حزبالله در لبنان و جنبش حماس در غزه نیز در همین چارچوب تحلیل میشود، زیرا «سلاح مقاومت» از دید واشنگتن و تلآویو مانع اصلی این طرح است.
او در ادامه به اظهارات باراک پس از دیدار «ابو محمد الجولانی» رئیس دولت موقت سوریه با دونالد ترامپ اشاره میکند؛ دیداری که باراک پس از آن گفته بود: «دمشق با پیوستن به ائتلاف بینالمللی علیه داعش متعهد شده با سازمانها در منطقه، از جمله حزبالله و حماس مقابله کند».
به باور عطوان، ادغام لبنان در سوریه چارچوبی «قانونی» برای تغییر ساختار سیاسی، اجتماعی و طائفهای لبنان فراهم میآورد و آن را در مدار جدیدی با محوریت ابو محمد الجولانی و زیر چتر آمریکا و اسرائیل قرار میدهد؛ نظامی که در نهایت تحت پرچم صلح ابراهیم و با نماد ستاره داوود شکل میگیرد.
این تحلیل همچنین به نقضهای مکرر آتشبس از سوی اسرائیل، حملات مستمر به جنوب لبنان، بقاع، الهرمل و ضاحیه جنوبی بیروت و تهدید به جنگ گسترده اشاره میکند و این اقدامات را ابزار فشار برای وادارکردن لبنان به پذیرش روند سیاسی مورد نظر آمریکا و اسرائیل میداند.
عطوان مینویسد که مشارکت اخیر لبنان در نشست رأسالناقوره و مذاکرات مستقیم در چارچوب کمیته سازوکار نظارت بر آتشبس، نخستین نشانههای این تغییر رویکرد است.
او تصریح میکند که حتی مواضع اخیر نبیه بری و ولید جنبلاط که اعلام کردهاند «مخالف مذاکره تحت آتش» هستند، نیز عملاً به معنای پذیرفتن اصل مذاکره پس از توقف حملات است.
عطوان این روند را «آغاز عادیسازی روابط» و گامی نخست در مسیر پیوستن لبنان و سپس سوریه به چارچوب توافقنامههای ابراهیم توصیف میکند؛ چارچوبی که به عقیده او هدف نهاییاش محاصره کامل جغرافیایی سرزمینهای اشغالی با دولتهای همسایهای است که از رویارویی با تلآویو به مرحله حمایت از آن منتقل شدهاند، تا مسیر تحقق «اسرائیل بزرگ» در پهنهای گسترده از سرزمینهای سوری، لبنانی، فلسطینی، اردنی و بخشهایی از عراق، عربستان و مصر هموار شود.
در این یادداشت آمده است: این طرح در فضایی دنبال میشود که دولتهای عربی یکی پس از دیگری تسلیم فشارها میشوند و تنها مقاومت فلسطین؛ بهویژه در غزه، با ایستادگی خود مانع فروپاشی کامل معادلات پیشین شده است و کرامت امت عربی و اسلامی را حفظ کرده است. این مقاومت شعله زیر خاکستر است که پرچم سفید را هرگز بالا نخواهد برد.