
به گزارش ایران اکونومیست به نقل از روزنامه ال پائیس؛ در روز سهشنبه، ۵ نوامبر ۲۰۲۴ (۱۴ آبان ۱۴۰۴)، در مجموع ۷۷ میلیون آمریکایی به «دونالد ترامپ» برای دومین دوره ریاست جمهوری وی رای دادند. آمریکاییها پس از مشاهده کودتای نافرجام ترامپ، محکومیت او در یک دادگاه جنایی (پرونده استورمی دنیلز، بازیگر فیلمهای مستهجن) و رهبری یک کارزار نفرتپراکنی که در آن نیت خود را به روشنی بیان کرد، به او رای دادند: استفاده از قدرت برای انتقام گرفتن از «دشمنان».
در حالی که جهان نفس خود را در سینه حبس کرده بود، «ویکتور اوربان» نخست وزیر مجارستان، پیروزی این شخصیت بزرگ جمهوریخواه را با این پیشگویی جشن گرفت: «تاریخ در حال شتاب گرفتن است و فصلی در حال بسته شدن است. جهان سریعتر از آنچه فکر میکنیم تغییر خواهد کرد».
آن فصل با این ایده تعریف میشد که قدیمیترین دموکراسی لیبرال جهان در سال ۲۰۲۰ بر انگیزههای اقتدارگرایانه یک اقلیت پیروز شده است. اما «جو بایدن» فقط یک وقفه بود. جریان ارتجاعی که ترامپ را به پیش راند، عمیقتر و زهرآگینتر از آن چیزی بود که میانهروها میتوانستند تصور کنند. در این فصل جدید از تاریخ، دموکراسی آمریکایی ممکن است دیگر وجود نداشته باشد: مسیری به سوی استبداد باز شده است، مسیری که پیشتر توسط یک سیستم قوی از کنترلها و توازنهای نهادی مسدود شده بود.
سرعتی که دولت ترامپ با آن این کنترلها و توازنها را از بین برده، حتی از بدبینانهترین پیشبینیها نیز فراتر رفته است. سیاست واشنگتن با کاخ سفیدی جایگزین شده است که ماموریت آن تحقق آرزوهای ساکن آن است.
توییتهای او توسط وزرای متعصب، با حمایت ارتشی از وکلا و انبوهی از افکار عمومی که آنها را در رسانههای اجتماعی تشویق میکنند، اجرا میشود. اینگونه است که تعرفههای خودسرانهای اعمال میشود که به طور غیرمسئولانهای اقتصاد جهانی را متزلزل میکند؛ شاهد هستیم که چگونه ارتش برای سرکوب بحرانهای امنیتی ساختگی در خیابانها بسیج میشود، چگونه رسانههای منتقد ساکت میشوند، چگونه بودجههای تخصیص داده شده توسط کنگره منحرف میشوند، چگونه دانشگاهها مورد باجگیری قرار میگیرند و چگونه مهاجران به هیچ دلیلی جز نژادپرستی و بیگانههراسی مورد آزار و اذیت و اخراج قرار میگیرند. صفتهایی مانند بیسابقه یا غیرقابل تصور معنای خود را از دست دادهاند.
شاید در هیچ حوزه داخلی، این سبک اقتدارگرایانه به اندازه عرصه بینالمللی تاثیرگذار نبوده است. دستگاه دیپلماتیک جای خود را به خلق و خوی متغیر یک فرد خودخواه داده است که از نفوذ جهانی ایالات متحده برای منافع شخصی خود استفاده میکند. بنابراین، او از یک روز تا روز دیگر، کمک به میلیونها نفر در آفریقا را لغو میکند، کشور خود را از سازمان بهداشت جهانی و از توافقنامههای مهار تغییرات اقلیمی خارج میکند، بدون هیچ تضمینی برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین تلاش میکند، ۵ درصد از هزینههای دفاعی اروپا را مطالبه میکند، ایده حمله به ونزوئلا را مطرح میکند و اوکراین و روسیه را به طور یکسان تهدید میکند، بدون اینکه فراموش کند چه کسی قربانی و چه کسی متجاوز است.
اگر تاریخ شتاب گرفته است، به این دلیل است که مسیر روشنی برای دنبال کردن پیدا کرده است. اکثریت جمهوریخواه وظیفه خود را برای دفاع از قوه مقننه در برابر هوسهای رهبرش رها کرده است. سیستم قضایی در میان هزاران دادخواستی که کاخ سفید تا دیوان عالی کشور مطرح میکند، دست و پا میزند، جایی که به نظر میرسد اکثریت محافظهکار آماده است تا هر نقطه مبهمی از قانون اساسی را به نفع خود تفسیر کند.
در سطح بینالمللی، واکنش عمومی به رویکرد معاملهگرایانه نیویورکر (که قانون قویترینها را در اولویت قرار میدهد) تفرقه و تسلیم بوده است. تصویر بال شرقی کاخ سفید که برای ایجاد یک سالن رقص غولپیکر جهت تجلیل بیشتر از دونالد ترامپ تخریب میشود، نمادی از این دوران است.
مهم است به یاد داشته باشیم که هیچ یک از اینها اجتنابناپذیر نیست. یک سال پیش، ۷۷ میلیون شهروند آمریکایی به ترامپ رای دادند، اما رای ۷۵ میلیون نفر «کامالا هریس» بود. سنای آمریکا قدرت مداخله در هر زمانی را دارد. اگر این کار را نکند، رایدهندگان به محض شروع مبارزههای انتخاباتی برای انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶، نظر خود را خواهند گفت. دموکراتها با امتناع از تامین بودجه دولت، شروع به ابراز نظر به همه آمریکاییهایی کردهاند که میخواهند ترامپ را متوقف کنند. در سطح بینالمللی، کشورهایی مانند چین، مکزیک و کانادا نشان دادهاند که میتوان نه گفت و با شرایط برابر، با پیروی از قوانین دیپلماسی و نه از طریق تحمیل، مذاکره کرد.
سال ویرانگری، منطق قدرت در ایالات متحده و رابطهاش با جهان را، شاید برای همیشه، تغییر داده است. این تغییر در کوتاهمدت بدون تغییر باقی خواهد ماند. اما این به همه ما بستگی دارد که اطمینان حاصل کنیم این سیر قهقرایی برگشتناپذیر نشود.
منبع: ایرنا