به گزارش ایران اکونومیست؛ در جدال های سیاسی دهه اخیر، بارها اتفاق افتاده که دولتها روایتسازی را بهعنوان ابزار فشار و فروپاشی روانی جوامعِ رقیب بهکار میگیرند. سخنان اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، نمونهای واضح از همین بازی است. جایی که او با اشاره به «توافق ابراهیم» و ابراز امیدواری برای پیوستن ایران به آن، کوشید تخم تردید و پرسش در فضای سیاسی و رسانهای ایران بیفشاند. این ادعا بهظاهر ساده و حتی سخیف، در سطحی عمیقتر حامل پیامهای چندلایه است. پیامی که اگر به درستی واکاوی نشود، میتواند تبدیل به دام فکری و مشغولسازی ذهنی برای نخبگان و افکار عمومی کشور شود.
برای درک چرایی طرح چنین گزارهای، باید ابتدا به اصل ماجرا یعنی توافق ابراهیم بازگشت. این توافق که در سال ۲۰۲۰ با میانجیگری دولت ترامپ میان امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی امضا شد، تلاشی برای عادیسازی روابط کشورهای عربی با تلآویو بود. اقدامی که نه تنها به آرمان فلسطین خیانت محسوب شد، بلکه با استقبال گسترده جریانهای مقاومت منطقه مواجه نگردید. واکنش رسمی ایران به این توافق نیز روشن بود. حسن روحانی، رئیسجمهور وقت، در ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ در جلسه هیئت دولت، آن را «اشتباهی بزرگ» و «خیانتی به فلسطین و مسلمانان» توصیف کرد. او هشدار داد که این توافق نه امنیت امارات را تأمین خواهد کرد و نه امنیت منطقه را، بلکه صرفاً راه نفوذ بیشتر اسرائیل به خلیج فارس و پیرامون ایران را بازخواهد کرد.
بنابراین، از همان ابتدا موضع جمهوری اسلامی در قبال این پروژه روشن بود و هرگونه الحاق ایران به چنین توافقی نه تنها از نظر سیاست رسمی کشور، بلکه از حیث گفتمان سیاسی–اجتماعی نیز غیرممکن و غیرقابل تصور به نظر میرسد. همچنین اتفاقات بعد از هفت اکتبر نشان داد هرگونه فرصت توسعه به رژیم صهیونیستی مساوی است با خودکشی دسته جمعی جهان اسلام به دست خود.
در این نقطه، پرسش اصلی مطرح میشود: چرا ترامپ چنین ادعای عجیب و غیر قابل امکان را بیان کرده است؟
۱. عملیات روانی علیه افکار عمومی ایران: مطرح کردن پیوستن ایران به توافق ابراهیم، بیش از آن که هدفی واقعی داشته باشد، کوششی برای ایجاد تردید و کنجکاوی در داخل ایران است. این که آیا فرد یا جریانی در درون نظام به چنین توافقی تمایل دارد؟ آیا حرکتی پنهان در حال شکلگیری است؟ همین چرخه پرسشها، همان دام روانی است.
۲. تست حساسیت و واکنشها: دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بارها نشان دادهاند که علاقهمند به سنجش خطوط قرمز ایران از طریق تحریک اظهارات رسانهای هستند. طرح چنین موضوعی میتواند واکنش طیفهای مختلف داخلی را آشکار کند و به آن ها تصویری روشنتر از گسلهای سیاسی ایران بدهد.
۳. ایجاد دوگانهسازی در داخل ایران: قبلاً روزنامه «خراسان» در گزارشی مفصل نسبت به بیانیه جبهه اصلاحات هشدار داد که ادامه مطرحشدن این مطالبه ممکن است دشمن را تشویق کند تا با افزایش فشارها و بهرهگیری از نوسانهای سیاسی، ایران را در موقعیتی قرار دهد که ناگزیر برای کاستن از تنشها به پذیرش «توافق ابراهیم» تن دهد. ترامپ و همراهانش خوب میدانند که ایران در شرایط کنونی نیازمند انسجام ملی است، پس هر شکاف تازهای، دستاوردی برای آن ها خواهد بود.
این سناریو دقیقاً همان چیزی است که دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، بهویژه موساد، سالهاست دنبال میکنند یعنی فعال کردن گسلهای سیاسی و امنیتی درون ایران. به بیان دیگر، هدف اصلی نه پیوستن ایران به توافق ابراهیم، بلکه ایجاد سوءظن، درگیری ذهنی و تشدید اختلافات داخلی است. واقعیت آن است که بررسی صحتوسقم چنین ادعاهایی، تنها در حوزه مسئولیت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رسمی کشور است، نه محافل سیاسی و رسانهای. ورود هر جریان یا جناح به این ماجرا، صرفاً به افزایش سوءظنها و جدالهای بیپایان منجر میشود. وظیفه رسانههای حرفهای و جریانهای سیاسی مسئولیتپذیر، هشدار دادن درباره همین دام است، یعنی آگاهسازی افکار عمومی درباره این که این گزارهها صرفاً در خدمت یک عملیات روانی قرار دارد. در شرایط کنونی، انسجام ملی و پرهیز از دامن زدن به اختلافات، مهمترین اولویت است.
علاوه بر احتمالاتی که ذکر شد، این امکان هم باید جدی گرفته شود که طرحِ چنین گزاره ناممکن از سوی ترامپ، خود بخشی از یک مانور هدفدار با نیات شوم قبلی باشد. رئیسجمهوری که سابقه آزمون و خطا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی انجام داده، این بار بیگدار به آب نمیزند و بعید است اینگونه ادعاها را صرفاً برای پرکردن فضای خبری بر زبان آورد. برای موفقیت هر پروژه براندازی، پیششرطی بنیادین وجود دارد و آن فرسایش اعتماد عمومی و فروپاشی روانیِ جامعه نسبت به اقتدار حاکم است. طرح گزارههایی چون «پیوستن ایران به توافق ابراهیم» دقیقاً همان مرحله اول این مسیر را هدف میگیرد.
او بهخوبی میداند جمهوری اسلامیِ کنونی، مبتنی بر پشتوانه اجتماعی و حساسیتهای هویتیاش، هرگز زیر بار توافقهایی که به تقویت اسرائیل و تضعیف منافع ملی ایران بینجامد، نمیرود؛ بنابراین منطقی است که این سخن را بهمثابه نشانهای از یک تلاش برای ادامه پروژه براندازیای تلقی کنیم که در مقاطع قبلی از جمله در بازههای جنگ دوازدهروزه و دورۀ اول ریاستجمهوری او با شکست مواجه شدهاند. بدیهی است که حتی اگر احتمال وقوع چنین پیوستنی بسیار پایین باشد، صرفِ طرح آن از سوی اولین مقام سیاسی آمریکا نشان میدهد که هدف فراتر از اعلام یک خبر است و آن ایجاد تردید، تضعیف انسجام و فراهمسازی زمینههای اطلاعاتی و امنیتی برای مداخلات آتی است. بنابراین این احتمالِ خاص (پروژه براندازی)، در کنار دیگر سناریوها، باید بهصورت دقیق و هوشمندانه توسط نهادهای ذیصلاح رصد و تحلیل شود.
منبع: خراسان