دیپلماسی هستهای ایران با ویتکاف به عنوان نماینده آمریکا در عمان و ایتالیا دارای نتایج مبهم بوده است. اگرچه ایران همواره از دیپلماسی به عنوان ابزاری برای نشان دادن حسننیت خود بهره گرفته اما آمریکا و اتحادیه اروپا در زمره بازیگرانی هستند که انگاره مثبت، سازنده و قابلقبولی نسبت به نشانههایی از حسننیت در عرصه روابط سیاسی و دیپلماتیک نداشته و به همین دلیل است که بخش قابلتوجهی از مذاکرات ایران با آمریکا و اتحادیه اروپا در وضعیت ابهام و تعلیق قرار گرفته است.
بر اساس چنین انگارهای احتمالاً نتوان دورنمای مثبتی نسبت به مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی در روز جمعه ۴ مردادماه ۱۴۰۴ داشت. هنوز روند دیپلماسی آغاز نشده که اسرائیل و برخی از نهادهای محافظهکار در آمریکا درصدد برآمدند تا روند مذاکرات را غیرسازنده تلقی کنند.
کنش سازنده در مذاکرات و دیپلماسی در نگرش کشورهای اروپایی با ایران در شرایطی معنا پیدا میکند که توافق بر اساس قواعدی انجام گیرد که قبلاً در چهارچوب برنامه جامع اقدام مشترک تنظیم شده بود. در حالی که ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود مانع از اجرای چنین توافقی شد.
رویکرد ترامپ و بسیاری از گروههای محافظهکار آمریکایی معطوف به طرح این نکته است که جمهوریاسلامی تمایلی به توافق نداشته بنابراین باید از سازوکارهای کنش نظامی و عملیاتی برای وادارسازی ایران به توافق استفاده شود. چنین رویکردی با واقعیتهای تاریخی و توافق انجامشده در قالب برجام کاملاً مغایرت داشته و بیانگر آن است که ایالات متحده و اسرائیل تلاش دارند تا نشانههایی از تهدید را به مثابه ابزاری برای وادارسازی ایران به نرمش و انعطافپذیری فراگیر مورد استفاده قرار دهند.
رویکرد سیاست خارجی ایران در ماههای گذشته معطوف به پیگیری این نکته بوده است که دیپلماسی به عنوان ابزاری برای ایجاد موازنه تعادل و اعاده همکاریهای متوقف شده، مورد استفاده قرار گیرد. در حالی که آمریکا و اروپا مذاکرات دیپلماتیک را به عنوان چاشنی عملیات نظامی اسرائیل قرار داده و عملاً دونالد ترامپ حلقه کنش عملیاتی تکمیلی را برای کاهش قدرت هستهای صلحآمیز ایران به کار گرفته است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر میرسد که ایران در روند دیپلماسی هستهای بر ضرورتها و مواضع خود تأکید داشته باشد.
در شرایطی که آمریکا و اسرائیل از ابزار نظامی برای وادارسازی دیپلماتیک ایران بهره گرفته و در این فرآیند بخش قابلتوجهی از قابلیتهای صنعتی ایران در حوزه فعالیتهای صلحآمیز هستهای را هدف قرار داده، طبیعی است که هیچگونه تمایلی به انعطافپذیری بیشتر نخواهد داشت.
انگاره ایرانی، در شرایط تهدید تصاعدیابنده هیچگاه معطوف به سازش و تسلیم نبوده است. چنین رویکردی نشان میدهد که ایران به ضرورتهای سیاست بینالملل توجه داشته و دیپلماسی سازنده را محور اصلی سیاست امنیتی، صنعتی و راهبردی خود قرار داده است.
به همان گونهای که برخی از گروههای محافظهکار آمریکا از کاربرد ابزار نظامی علیه تأسیسات هستهای که مورد نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دارد حمایت به عمل آوردهاند، برخی از مجموعههای راهبردی آمریکایی اقدام آمریکا را به منزله نشانههایی از «جنگ غیرضروری» مورد انتقاد قرار میدهند. کاربرد مفهوم جنگ غیرضروری به معنای آن است که دیپلماسی میتواند در شرایط کنش همکاریجویانه و سیاست معطوف به حسننیت و اقدام سازنده به نتایج مطلوبتری نائل شود.
در چنین شرایطی مقامهای اسرائیلی تلاش دارند تا گزینه جنگ را جایگزین دیپلماسی و سازوکارهای کنش همکاریجویانه قرار داده و از این طریق برای نیل به تعادل، صلح و موازنه از ابزار نظامی و اقدامات خشونتبار استفاده میکنند. برای اجرای چنین رویکردی عموماً آمریکا و اسرائیلیها روایتی از تهدید ایران را در دستورکار قرار میدهند. پایان بخشیدن به روایت تهدید ایران صرفاً در شرایطی حاصل میشود که جمهوری اسلامی قابلیتهای تاکتیکی خود را به میزانی گسترش میداد که زیرساختهای موازنه و بازدارندگی تاکتیکی محدود به وجود آید.
اسرائیل بیوقفه تلاش دارد تا سیاست جنگ و کاربرد قدرت نظامی را به عنوان یکی از ابزارهای مورد استفاده قرار دهد که کاربرد دیپلماسی را به حداقل ممکن تقلیل دهد. در شرایط موجود، ایران تلاش دارد معادله سیاست قدرت و امنیت خود را برای اجتناب از تهدیدات کنترل جنگ و بازتولید قدرت به کار گیرد. کاربرد قدرت در شرایطی حاصل میشود که هر بازیگری بتواند شکل خاصی از معادله قدرت را در راستای یکجانبهگرایی مورد استفاده قرار دهد. آمریکا و اسرائیل حتی در شرایط آتشبس ترجیح میدهند تا ایران را در وضعیت تهدید و معمای امنیت قرار دهند.
الگوی رفتار امنیتی، دیپلماتیک و حتی رسانهای آمریکا و اسرائیل به گونهای است که همواره از سازوکارهای تهدید بهره گرفته اما تلاش دارند اقدامات خود را بر اساس سیاست قدرت توجیه کنند. سیاست امنیتی، راهبردی و ضرورتهای کنش دیپلماتیک ایران میتواند زمینه لازم برای همکاریهای چندجانبه با اتحادیه اروپا را بار دیگر پیگیری و تجربه کند. ایران همواره تلاش داشته است الگوی رفتاری خود را بر اساس توافق و منافع متقابل سازماندهی کند، در حالی که ادبیات اسرائیل در شرایطی که مذاکرات قطعی شده، معطوف به ایجاد ابهام و تهدید جدید است.
در چنین شرایطی طبیعی است که ایران ناچار خواهد بود برای نیل به توافق جدید نهتنها به ضرورتهای صنعتی و دیپلماتیک توجه داشته باشد، بلکه زیرساختهای لازم برای مقابله با تهدیدات امنیتی اسرائیل را از ذهن دور نسازد. انفجار در بندر شهید رجایی مربوط به شرایطی است که زیرساختهای کنش ارتباطی و دیپلماتیک ایران و آمریکا به وجود آمده بود.
در همان دوران تاریخی که دیپلماتها و مقامات اجرایی ایران از روند مذاکرات احساس رضایت داشتند، اسرائیل از سازوکارهای نظامی برای مقابله با قابلیتهای راهبردی ایران بهره گرفت. سیاست امنیتی آمریکا و اسرائیل مبتنی بر همکاری برای محدودسازی قدرت ایران است. طرح مسأله مکانیسم ماشه از سوی اتحادیه اروپا به مفهوم آن است که فشار علیه ایران میتواند ماهیت ترکیبی داشته باشد.
فشار ترکیبی علیه ایران مبتنی بر ایفای نقش سازنده و همکاریجویانه بازیگران است که دارای اهداف مشترکی در ارتباط با کاهش قدرت صنعتی ایران در حوزه هستهای هستند، چنین انگارهای بخشی از واقعیتهای مربوط به سیاست تهدید علیه ایران محسوب میشود.
اگرچه دیپلماسی هستهای ایران در مذاکرات ۴ مردادماه ۱۴۰۴ مبتنی بر نشانههایی از ابهام و عدم حسننیت است، اما دیپلماسی در شرایط تهدید از قابلیت لازم به عنوان ابزاری تکنیکی و تاکتیکی برای به حداقل رساندن تهدیدات محسوب میشود.
توافق با اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی از این جهت اهمیت دارد که زیرساختهای روانی، رسانهای، حقوقی و دیپلماتیک برای محدودسازی کنترل اقدامات خصمانه بیشتر از سوی آمریکا و اسرائیل را به وجود میآورد. در عصر موجود ایران باید سیاست بقای راهبردی را در دستورکار قرار دهد. طبیعی است که در این شرایط زمینه برای مذاکرات دیپلماتیک و انعطافپذیری وجود خواهد داشت. اروپا واقعیت جداگانهای از آمریکا و اسرائیل محسوب نمیشود، بلکه باید آن را به مثابه بخش حقوقی و نهادی سیاست تهاجمی علیه ایران دانست.
درک واقعیتهای سیاست راهبردی اتحادیه اروپا در ارتباط با ایران از این جهت اهمیت دارد که جمهوری اسلامی میتواند برخی از واقعیتهای جدید را در دستورکار قرار داده و در فضای راهبردی مبتنی بر سیاست تهاجمی علیه ایران از سازوکارهایی استفاده کند که اولاً معطوف به توافق پایدار باشد ثانیاً منجر به کسب نتایجی از طریق دیپلماسی هستهای شود که حداقلهای نیاز ایران به غنیسازی صلحآمیز را در چهارچوب ضرورتهای صنعتی و پزشکی ایران به رسمیت بشناسند.
*استاد دانشگاه تهران
منبع: روزنامه ایران، سهشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴