شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 19 - ۲۲ محرم ۱۴۴۷
۲۸ تير ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۷

جنگ بی‌پایان در خاورمیانه؛ منطق نبرد و منازعه در سوریه

کنش امنیتی رژیم صهیونیستی در سوریه را می‌توان به منزله بخشی از سیاست قدرت برای کنترل کریدور امنیتی جدیدی دانست که حوزه‌های ژئوپلیتیکی نوظهوری را برای قدرت‌سازی منطقه‌ای و کنترل امنیتی اسرائیل در محیط همجوار ایران و کشورهای جهان عرب به وجود می‌آورد.
کد خبر: ۸۲۱۸۱۳

حوادث خاورمیانه به گونه‌ای پایان‌ناپذیر با جنگ، بحران و منازعه پیوند پیدا کرده است. هر بازیگری تلاش می‌کند تا بر معادله قدرت تاثیری بجا گذاشته و شکل جدیدی از کنش سیاسی را با هدف کنترل فراگیر قدرت در دستور کار خود قرار دهد.

تاریخ روابط بین‌الملل و امنیت منطقه‌ای به ما نشان داده است که اگر هر بازیگری به مازاد قدرت دست پیدا کند، تلاش خواهد داشت تا کنترل فراگیری در محیط منطقه‌ای خاورمیانه داشته باشد. واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که منطقه آشوب‌زده موردنظر «جیمز روزنا» به همراه شاخص‌های کمربند شکننده «سائول کوهن» با انگاره آنارشی پایان‌ناپذیر «رابرت کیگان» واقعیت‌های امنیت منطقه خاورمیانه و تحولات سوریه را منعکس می‌سازد.

اسراییل در هر جنگی تلاش دارد تا از مازاد قدرت خود بهره گرفته و زمینه کنش عملیاتی در میدان و صحنه جدیدی از جغرافیای خاورمیانه را به نام خود ثبت کند. آنارشی تکرار شونده در فضای تضادهای هویتی و بحران امنیتی پایان ناپذیر شکل گرفته است. در این فرآیند، اسراییل درصدد است تا از مزیت قدرت هوایی خود استفاده کرده و سایر بازیگران را از طریق انفجارهای موشکی، پهپادی و بمباران‌های سهمگین از صحنه نبرد و رقابت‌های پرمخاطره سیاسی دور سازد.

۱- صلح شکننده و جنگ پایان‌ناپذیر در خاورمیانه

واقعیت‌های سیاست قدرت در خاورمیانه بیانگر آن است که همواره گروه‌ها و نیروهای رادیکال شانس بیشتری برای کسب قدرت خواهند داشت.‌

منطق سیاست و قدرت در خاورمیانه به ویژه در حوزه جغرافیایی لبنان، سوریه و عراق به گونه‌ای است که در فرآیند تدریجی رادیکالیزه شده و از این طریق زمینه برای گسترش تضادهای امنیتی به وجود می‌آید.

در کمتر از ۶ ماه گذشته گروه‌های تکفیری سوریه و حوزه همجوار با حمایت آمریکا، واحدهای اروپایی، ترکیه و اسراییل توانستند بر قدرت ساختاری بشار اسد و ارتش متزلزل آن غلبه کنند.

اگرچه ایران بر این اعتقاد بود که هرگونه خلل در معادله قدرت منطقه‌ای خاورمیانه ماهیت دومینو داشته و تاثیر خود را در سایر حوزه‌های جغرافیایی منعکس می‌سازد، اما در این دوران تاریخی هیچ‌گونه گوش شنوایی وجود نداشت. روسیه به بحران اوکراین توجه خود را متمرکز ساخته بود.

ترکیه احساس می‌کرد که در روند رقابت با ایران از حوزه سیاست متوازن عبور کرده و به لحاظ قدرت منطقه‌ای به مازاد امنیتی ویژه‌ای نایل می‌شود. کشورهای عربی براساس آموزه‌های ایدئولوژیک و اندیشه تکفیری، گروه تحریرالشام را به عنوان نیروی جایگزین بشار اسد در سوریه پذیرا شدند. درحالی که هرگاه در شطرنج امنیت منطقه‌ای و معادله قدرت خاورمیانه به ویژه سوریه آشوب زده مهره‌ای جابه‌جا می‌شود، زمینه برای تغییرات سریع در صفحه شطرنج و حذف بسیاری از کارگزاران اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

در این فرآیند بود که ترکیه و کشورهای عربی وارد بازی امنیتی پرمخاطره در روند تحولات سوریه شدند. آنان احساس می‌کردند که عصر جدیدی در امنیت منطقه‌ای شکل گرفته، ایران از فضای امنیت‌سازی خارج شده و در نتیجه دوران شکوفایی همکاری‌های عربی دوباره اعاده خواهد شد.

واقعیت آن است که هرگونه بحران می‌تواند آثار و پیامدهای پرمخاطره جدیدی را به وجود آورده و درنتیجه بازیگر پیروز در رقابت‌های امنیتی و پرمخاطره امروز صحنه نبرد، تبدیل به قربانی آینده رقابت‌های سیاسی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه پرمخاطره شود.

هیچ کس فکر نمی‌کرد دوران تاریخی دولت جدید ماهیت شکننده داشته باشد. هیچ کس فکر نمی‌کرد اسراییل و آمریکا در فضای جدید ژئوپلیتیک بحران و امنیت در خاورمیانه درصدد تفسیر روایت جدیدی از شکل‌بندی قدرت باشند.

در چنین شرایط و فضایی بود که امنیت منطقه‌ای تحت‌الشعاع روایت‌های ساختگی قرار گرفت و در نتیجه بحران‌های امنیت منطقه‌ای خاورمیانه به ویژه در سوریه تصاعد پیدا کرد. اگرچه ایران در روند تحولات امنیتی سوریه در محیط منطقه خاورمیانه از صحنه سیاسی و امنیتی سوریه حذف شد، اما این امر به منزله امنیت بیشتر برای جامعه و ساخت سیاسی سوریه محسوب نمی‌شود.

از این دوران تاریخی به بعد سوریه درگیر بحران و آشوبی شده است که گام اول آن در اواسط جولای ۲۰۲۵ شکل گرفته و آثار امنیتی پرمخاطری برای آینده سیاسی آن کشور خواهد داشت.

بحران امنیتی جدید سوریه تمامی کشورهای عرب منطقه را وارد عصر جدیدی از رقابت‌های امنیتی و راهبردی خواهد کرد. انگاره خاورمیانه جدید با تغییرات امنیتی و بحران‌های پایان ناپذیر پیوند یافته است‌.در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که منازعه، جنگ و بحران امنیتی به مثابه واقعیت آینده در حال ظهور خاورمیانه به ویژه محور لبنان، سوریه، عراق و ایران باشد.

۲-فرآیند بحران امنیتی سوریه و پیامدهای آن

فرآیند بحران امنیتی سوریه و پیامدهای آن گروه‌های تکفیری سوریه به این دلیل مورد حمایت ترکیه، اسراییل، ایالات‌متحده و بسیاری از کشورهای جهان عرب قرار گرفتند که از قابلیت لازم برای مقابله موثر با حکومت بشار اسد برخوردار بودند.

سازماندهی جنگ جدید گروه‌های تکفیری علیه دولت بشار اسد در سوریه بدون حمایت‌های ترکیه و بسیاری از کشورهای جهان عرب امکان‌پذیر نبود. علت اصلی نقش‌یابی آنان برای تغییر حکومت سوریه را می‌توان مقابله با ایران و سازماندهی شکل جدیدی از موازنه منطقه‌ای در خاورمیانه عربی دانست. منطقه‌ای که ویژگی‌های آن را سیاست قدرت، رقابت و خشونت شکل می‌دهد.

در چنین شرایطی بود که جابه‌جایی قدرت در ساختار سیاسی سوریه شکل گرفت. ایران برای ایفای هرگونه نقش سیاسی و امنیتی در سوریه می‌بایست با راهبردهای دولت بشار اسد خود را هماهنگ می‌ساخت.

بشار اسد به این موضوع واقف بود که بحران اقتصادی سوریه و چالش‌های امنیتی آن کشور هیچ‌گونه مشروعیت و اقتداری برای ارتش جهت مقابله با گروه‌های تکفیری به‌جا نگذاشته است. در چنین شرایطی بود که نیروهای نظامی و امنیتی ایران در فضایی سرشار از ابهام و غافلگیری از سوریه خارج شدند.

در این شرایط بود که فرآیند جابه‌جایی قدرت با سرعت بسیار زیادی در سوریه همانند آنچه که در افغانستان زمان ظهور مجدد طالبان شکل گرفت، به انجام رسید.

ترکیه و بسیاری از کشورهای عربی احساس می‌کردند که با خروج نیروهای نظامی ایران از سوریه به مازاد قدرت امنیتی فراگیری در خاورمیانه نایل شده‌اند. درحالی که آنان به این موضوع واقف نبودند که هرگونه مشارکت امنیتی در خاورمیانه و عرصه‌های جدال هویتی پایان‌ناپذیر آن، مخاطرات و ابهام امنیتی جدیدی را برای آنان به وجود می‌آورد.

واقعیت آن است که به قدرت رسیدن احمد الشرع به منزله معادله قدرت موازنه‌دهنده ترکیه در سوریه محسوب نمی‌شد، بلکه باید آن را به عنوان گامی برای تغییر پر نوسان در منطقه آشوب زده دانست.

ماه عسل قدرت سیاسی و امنیتی جولانی در شرایطی به پایان خود رسید که دیدارهایی را با دونالد ترامپ رییس‌جمهور آمریکا به انجام رساند. متاسفانه بسیاری از دیپلمات‌ها و کارگزاران کشورهای عربی همانند برخی از دیپلمات‌های ایرانی به منطق کنش سیاسی و ادبیات راهبردی ترامپ واقف نبوده و در نتیجه در فضای غافلگیری تاکتیکی قرار می‌گیرند.

نتیجه‌گیری

کنش امنیتی اسراییل در سوریه را می‌توان به منزله بخشی از سیاست قدرت برای کنترل کریدور امنیتی جدیدی دانست که حوزه‌های ژئوپلیتیکی نوظهوری را برای قدرت‌سازی منطقه‌ای و کنترل امنیتی اسراییل در محیط همجوار ایران و کشورهای جهان عرب به وجود می‌آورد.

هرگاه کنش نظامی شکل می‌گیرد می‌بایست نشانه‌هایی از توجیه سیاسی، حقوقی و عاطفی را به همراه خود داشته باشد. آنچه را که نتانیاهو بعد از اقدامات نظامی و امنیتی در سوریه مطرح کرد، معطوف به حمایت از برادرهای دروزی بوده است؛ انگاره‌ای که هیچ‌گاه با قالب‌های مفهومی تاریخی و هویتی شباهت نداشته است.

ادبیات به کار گرفته شده از سوی نتانیاهو در توجیه علل نظامی و امنیتی حمله به سوریه شباهت بسیار زیادی با استدلال هیتلر در سال ۱۹۳۸ و در آستانه کنفرانس مونیخ دارد. در آن دوران تاریخی هیتلر تلاش کرد تا ادبیات مشابهی با نتانیاهو به کار گرفته و از این طریق منطقه سودت را به منزله منطقه حایل از کشور چک منتزع نموده و آن را در حوزه حکمرانی خود قرار دهد.

واقعیت آن است که در آن دوران تاریخی بسیاری از کشورهای اروپایی همانند ترکیه و جهان عرب امروز از سیاست سکوت، موازنه و ابهام بهره گرفتند. نتیجه سکوت آنان در برابر هیتلر و اقداماتی که منجر به تهاجم دایمی در محیط پیرامونی می‌شود را می‌توان مشابه حوادثی دانست که با بسیاری از زمینه‌های سیاسی دیپلماتیک و راهبردی ظهور جنگ دوم جهانی شباهت دارد.

تاریخ روابط بین‌الملل بیانگر این واقعیت است که جنگ‌ها در شرایطی شکل می‌گیرند که نیروی بازدارنده در برابر سیاست تهاجمی آنها وجود نداشته باشد. نتانیاهو در روند حمله نظامی به سوریه مفهوم مشابهی با هیتلر به‌کار گرفت.

نتانیاهو بر ضرورت ایجاد منطقه حایل تاکید دارد. منطقه حایل سوریه شامل استان‌های قنیطره، ریف دمشق و سویدا می‌شود. پذیرش چنین درخواستی نیازمند بهره‌گیری از سیاست قدرت و شلیک موشک بود.

شاید چنین الگویی به عنوان گام نخستین تلاش اسراییل برای تجزیه سوریه محسوب می‌شود، در عین حال منطق تاریخ روابط بین‌المللی نشان داده است که هرگاه کشورهای منطقه‌ای از سیاست مماشات و درجازدن در برابر بازیگر تهاجمی استفاده کنند، در آن شرایط جنگ و منازعه گسترش خواهد یافت.

حضور نیروهای نیابتی اسراییل در سوریه و کنش نظامی اسراییل را می‌توان به مثابه تلاشی برای تغییر در سیاست قدرت و شکل‌بندی ژئوپلیتیکی خاورمیانه دانست. وقتی کشورهای خاورمیانه همانند سوریه، عراق و ایران فاقد قدرت پدافندی و توانمندی هوایی متوازن با اسراییل باشند و در شرایطی که سایر قدرت‌های بزرگ از جمله چین و روسیه سیاست‌گذار مرحله‌ای را در پیش گرفته‌اند، به گونه اجتناب‌ناپذیر دوران آینده نشانه‌هایی از تهدید دیپلماتیک، فشار عملیاتی، جنگ، بحران‌های پایان ناپذیر و جدایی‌های ژئوپلیتیکی محیط منطقه‌ای سوریه و بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه را در بر خواهد گرفت.

هم‌اکنون احساس می‌شود که امنیت خاورمیانه تحت‌الشعاع اراده هیتلر جدیدی قرار گرفته که ترکیبی از ترامپ و نتانیاهو می‌باشند. اقدام نظامی اسراییل و آمریکا علیه ایران و سکوت کشورهای منطقه‌ای یادآور کنفرانس مونیخ در سال ۱۹۳۸ است. کنفرانس مونیخ زیرساخت‌های جنگ دوم جهانی را شکل داد. هم‌اکنون می‌توان این پرسش را مطرح کرد که چه جنگی در آستانه وقوع و ظهور قرار دارد؟

کشورهایی که منطق سیاست قدرت و فرآیندهای تحول در راهبرد قدرت‌های بزرگ و بازیگران نیابتی آنان را ندانند، به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر درگیر چنین بحران و منازعاتی در آینده‌ای نزدیک و پرمخاطره خواهند شد.

 

منبع: روزنامه اعتماد، شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴

آخرین اخبار