آنان مهمترین وظیفه هر حکومتی را تأمین آرامش و برقراری امنیت در زندگی شهروندان دانسته و جنگ را عامل تداوم و تشدید ناترازیهای داخلی بیان کردند. آنان مسئولان را دعوت به بازخوانی رویکردها و سیاستهای خود کردند. به نظر آنان بخش مهمی از مشکلات و مسائل فعلی با رویکرد بهتر اجتنابپذیر بود. بیانیه دیپلماسی فعال و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا را برای خروج از شرایط موجود پیشنهاد میدهد تا از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود. نگاههای افراطی را که محرک دشمنیها و درگیریها بوده، خطرناک و فاجعهبار دانسته است. در عرصه داخلی، مهمترین توصیهها، تغییر بنیادی رویکردها در راستای افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایه اجتماعی است.
این سرمایه با آزادی زندانیان سیاسی، ایجاد فضای نقد، تغییر رویه رسانه ملی و شایستهسالاری ممکن شده و اقدامات لازم با سیاستگذاری درست در راستای رفع رانت و فساد انجام گیرد. همه سازمانها و نهادها نظارتپذیر شوند و در نهایت تدبیری اندیشیده شود تا نیروهای نظامی از امور بنگاهداری و فعالیتهای اقتصادی خارج شده و بر امور مربوط به حوزههای مستقیما مرتبط با امور نیروهای مسلح تمرکز کنند. باید توجه داشت که ماهیت این بیانیه غیراقتصادی بوده و به زمینههای فضاساز اقتصادی میپردازد. از زمان انتشار این بیانیه، افراد و تشکلهای مختلف واکنش نشان دادهاند. برخی با لحنی خاص این بیانیه را زیر سؤال بردند. بهعنوان مثال ناظر به دیدگاههای برخی از امضاکنندگان، در انتقاد از نئولیبرالیسم قلمفرسایی شده است.
این حساسیت با توجه به انتشار عکسهای گزینششده در روزنامه دنیای اقتصاد، رخ داده است. درحالیکه امضاکنندگان به لحاظ فکری در یک طیف قرار ندارند. آنچه نقطه مشترک همه آنان بوده است، ضرورت تغییر رویکرد بینالمللی و انجام اصلاحات داخلی است. موارد پیشنهادی نیز مورد وفاق دیدگاههای مختلف است.
برخی نیز ناظر به داشتن مسئولیت بعضی از امضاکنندگان، آنها را از مسببان وضع موجود دانستند. این ایراد بر فرض صحت، برای همه امضاکنندگان درست نیست؛ زیرا تعداد زیادی یا اصلا مسئولیتی نداشتند یا در سطح پایینی از مشاغل دولتی بودند. از این گذشته این نوع برخورد به معنای پذیرش مشکلات یادشده در بیانیه است. پس اگر این مشکلات مورد قبول است، بیاییم برای حل آن گفتوگو کنیم.
اما برخی از نقدها از یک منطق تأملبرانگیز پیروی میکنند. بنا بر این منطق، دشمنی غرب، تمدنی است. از این دیدگاه، انقلاب اسلامی ایران راهی بدیل در برابر هژمونی تمدنی غرب محسوب شده، ازاینرو از همان ابتدا راه تقابل، پیموده شد (مشرق، ۲۱ تیر ۱۴۰۴). به نظر میرسد شواهد بسیاری در تأیید بخشی از این دیدگاه وجود داشته و دارد. گرچه ممکن است این دیدگاه مورد قبول برخی از امضاکنندگان بیانیه نباشد، اما نکته این است که با فرض پذیرش این تحلیل، آیا وضعیت کنونی ما اجتنابناپذیر بوده است؟ چنین به نظر نمیرسد. دولت نهم و دهم با سیاستهای تهاجمی به غرب و طرح مسائلی که با منافع ملی ما همخوانی نداشت، اسرائیل را از موضع انزوای جهانی خارج کرد. ایران را در انزوای جهانی قرار داد که هنوز کشور از باتلاق آن خارج نشده است.
همچنین با سیاستهای انحصارگرایانه، دوگانه خودی و غیرخودی در ایران تشدید شده، شکاف عمیقی در جامعه پدید آمد. با افراطگراییهایی مانند تصرف سفارتخانهها بر تنشها افزوده شد. در همین ایام با تهدیدهای غیرمسئولانه ترور ترامپ و نتانیاهو از طرف همان کسانی که خودی پنداشته میشوند و هیچ جایگاهی نیز در حکومت ندارند، هزینه بر کشور تحمیل میشود. اگر این اتفاقات نمیافتاد و همان روند دولتهای پیش از نهم ادامه مییافت، امروز دچار تحریم، انزوای اقتصادی، جنگ و انواع ناترازیها نبودیم. امروز ملت و نهادهای مدنی برای حفظ تمامیت ارضی کشور در کنار حکومت قرار دارند. اکنون بهویژه پس از تهاجم جهان غرب به ایران عزیزمان، افزایش توان دفاعی کشور به یک خواست عمومی بدل شده است. باوجوداین، لازم است محورهای پیشنهادی بیانیه ۱۸۰ استاد مورد توجه قرار گرفته و کمیتههایی برای اجرائیکردن آنها تشکیل شود.
منبع: روزنامه شرق، چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴