به گزارش ایران اکونومیست، پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر نوشت: مناخیم بگین، نخستوزیر اسبق اسرائیل، در سال ۱۹۱۳م در برست لیتوفسک لهستان، که به لحاظ تاریخی منطقهای شناختشده است، به دنیا آمد. پدرش از طرفداران سرسخت اندیشه صهیون بود و به دست آلمانیها به قتل رسید. او بعد از اینکه تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند، وارد دانشگاه ورشو شد و در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. بگین در سال ۱۹۲۹م به جنبش صهیونیستی بیتار پیوست. این جنبش، جوانان یهودی را تشویق میکرد که به سرزمینهای فلسطینی مهاجرت کنند. او از طرفداران صهیونیسم تجدیدنظرطلب، به رهبری ولادیمیر ژابوتنسکی بود که از سازمان صهیونیسم بینالملل، که رهبری آن را وایزمن برعهده داشت، جدا شده بود و از آن انتقاد میکرد. بگین از ژابوتنسکی مواضع سیاسی تندتری داشت و حتی در سال ۱۹۳۸م از او نیز انتقاد کرد.
ریاست آراگون
با آغاز جنگ جهانی دوم و حمله ارتش آلمان به لهستان، بگین از جمله کسانی بود که به روسیه پناهنده شد. در سال ۱۹۴۰م بود که دستگاه اطلاعات و امنیت شوروی سابق او را بازداشت کرد و به اردوگاه کار اجباری فرستاد، اما با حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، او از زندان آزاد و به ارتش یکی از ژنرالهای لهستانی ملحق شد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۴۲م، او در کسوت سرباز وارد سرزمینهای فلسطینی شد و در سازمان نظامی قوم یهود، که به آرگون شهرت داشت، فعالیت کرد. این نهاد به لحاظ سیاسی و فکری از سازمان صهیونیسم بینالملل به رهبری ولادیمیر ژابوتنکسی پیروی میکرد. بگین در آرگون از پلکان ترقی بهسرعت بالا رفت و یک سال بعد بود که رهبری این نهاد نظامی را برعهده گرفت.
قتل عام دیر یاسین
او در همین جایگاه بود که به کشتار مسلمانان فلسطینی، که به قتل عام دیریاسین معروف شد، دست زد.
مناخیم از جمله کسانی بود که با قیمومیت انگلستان بر سرزمینهای فلسطینی بهشدت مخالف و به همین دلیل بود که در سال ۱۹۴۵م همراه تعداد دیگری صهیونیست رادیکال جنبش مقاومت یهود را پایهگذاری کرد. این جنبش متشکل از آرگون و دیگر تشکلهای مخفی برای فعالیت زیرزمینی بر ضد انگلستان بود. آرگون در سال ۱۹۴۶م هتل داوود شاه در شهر قدس را که مقر فرماندهی نیروهای انگلیسی بود، منفجر کرد. بگین خود گفته بود که خواب حضرت داوود را دیده و از او خواسته شده است که تلاش خود را برای ایجاد یک دولت یهود به کار بندد. او نیز به همین دلیل، هتل داوود را هدف قرار داد. در این حمله ۹۱ نفر کشته شدند که ۲۸ نفر از قربانیان انگلیسی، ۴۱ نفر عرب و ۱۷ نفر نیز یهودی بودند. بقیه نیز از کشورهای دیگر بودند. جالب اینجاست که برای این حرکت تروریستی بگین، پرونده تشکیل شد، اما تقریبا دو سال بعد و با تأسیس کشور جعلی اسرائیل این پرونده مسکوت ماند. همین رویکرد آرگون بود که باعث شد سازمان بزرگ هاگانا، که با انگلستان برای تشکیل دولت یهود همکاری میکرد، با آرگون و جنبش مقاومت یهود قطع رابطه کند.
تشکلهای مخفی برای فعالیت زیرزمینی بر ضد انگلستان بود. آرگون در سال ۱۹۴۶م هتل داوود شاه در شهر قدس را که مقر فرماندهی نیروهای انگلیسی بود، منفجر کرد. بگین خود گفته بود که خواب حضرت داوود را دیده و از او خواسته شده است که تلاش خود را برای ایجاد یک دولت یهود به کار بندد. او نیز به همین دلیل، هتل داوود را هدف قرار داد. در این حمله ۹۱ نفر کشته شدند که ۲۸ نفر از قربانیان انگلیسی، ۴۱ نفر عرب و ۱۷ نفر نیز یهودی بودند. بقیه نیز از کشورهای دیگر بودند. جالب اینجاست که برای این حرکت تروریستی بگین، پرونده تشکیل شد، اما تقریبا دو سال بعد و با تأسیس کشور جعلی اسرائیل این پرونده مسکوت ماند. همین رویکرد آرگون بود که باعث شد سازمان بزرگ هاگانا، که با انگلستان برای تشکیل دولت یهود همکاری میکرد، با آرگون و جنبش مقاومت یهود قطع رابطه کند.
عضویت در کنست اسرائیل
با غصب سرزمینهای فلسطینی و تشکیل رژیم نامشروع اسرائیل در این مناطق، بگین به فعالیت سیاسی روی آورد و در سال ۱۹۴۸م بود که جنبش حروت یا آزادی را بنیان گذاشت که به مهمترین حزب دست راستی اسرائیل بدل شد. او خود رهبری حزب را به دست گرفت و در سال ۱۹۴۹م وارد اولین پارلمان اسرائیل یا همان کنست شد. او عضویت کنست را تا نزدیک به ۳۵ سال بعد، یعنی مقطعی که دیگر از سیاست کناره گرفت، حفظ کرد. در سال ۱۹۵۲م بود که در کنست اسرائیل بر سر پرداخت غرامت آلمانها در جنگ جهانی دوم اختلاف نظر پدید آمد. جالب اینجاست که او با به راه انداختن اعتراض، اصول دموکراسی را که خود یکی از بنیانگذارانش بود، زیر پا گذاشت و به همین دلیل تا حدودی نسبت به وی بیاعتمادی بهوجود آمد.
باری، از این ماجرا که بگذریم مناخیم بگین در سال ۱۹۵۵م در مقام رئیس بزرگترین حزب مخالف دولت در کنست عملا رهبری مخالفت با دولت وقت را در کنست بر عهده گرفت. جالب اینجاست که در مقام رئیس حزب نیز مشی دیکتاتوری در پیش گرفت و تمام رقبای سیاسی خود در حزب را به حاشیه راند یا اخراج کرد. افرادی چون اری ژابوتنسکی، هلیل کوک، شموئیل تامر، عزر وایزمن در زمره این رقبا بودند. او با نخستوزیر وقت، یعنی دیوید بنگوریون که ریاست حزب کار را نیز بر عهده داشت، هرگز رابطه خوبی برقرار نکرد و نتوانست مناسباتی هرچند اندک، با حزب در قدرت داشته باشد. اختلاف بهقدری بود که بنگوریون در کابینههای ائتلافی که تشکیل میداد حزب مخالف، یعنی حروت، را به طور کامل نادیده
میگرفت و حتی از بردن نام مناخیم بگین پرهیز میکرد. جالب اینجاست که بنگوریون هر وقت میخواست بگین را خطاب کند او را شخصی معرفی میکرد که در کنار پاور، یکی از نمایندگان کنست، مینشیند و به این ترتیب از بردن نام بگین خودداری میورزید.
حضور در دولت
با توجه به آنچه گفته شد مناخیم بگین در سال ۱۹۶۵م با حزب لیبرال این کشور یک ائتلاف ایجاد کرد و نام آن را هاکان گذاشت. این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه بگین در سال ۱۹۶۷م و در آستانه جنگ با اعراب وارد کابینه لوی اشکول شد. این جنگ، که نبرد سوم اعراب و اسرائیل بود، به نوعی سبب شد بگین از کنست به دولت راه پیدا کند. او تا سال ۱۹۷۰م در کابینه دولت جنگی ماند، اما در اوت سال ۱۹۷۰م برای اعتراض به پذیرش طرح ویلیان راجرز، وزیر خارجه آمریکا که متضمن عقبنشینی اسرائیل از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷م بود، از کابینه خانم گلدا مایر استعفا کرد. در سال ۱۹۷۳م، تشکلی با نام «لیکود» شکل گرفت که تعدادی از احزاب دست راستی را دور خود جمع کرده بود. ریاست این تشکل بر عهده مناخیم بگین قرار گرفت و او به نوعی ریاست حزب را عهدهدار شد، اما آنچه کمک کرد تا بگین در رژیم صهیونیستی به قدرت برسد نبرد چهارم اعراب و اسرائیل بود که در اکتبر سال ۱۹۷۳م رخ داد. بعد از این نبرد و بحثهایی که درباره بازنگری در سیاست رژیم جعلی اسرائیل مطرح شد زمینه و بستر برای قدرت گرفتن مناخیم بگین فراهم گردید.
مناخیم بگین در مقام نخستوزیری
در سال ۱۹۷۷م بود که مناخیم بگین برای اولین بار که حزب لیکود در انتخابات اسرائیل پیروزی شد توانست به قدرت دست پیدا کند. همانگونه که گفته شد، ریاست این حزب بر عهده بگین بود و او برای اولین بار مأمور تشکیل کابینه در اسرائیل شد. به این ترتیب بود که بگین در سمت نخستوزیر در رأس هرم قدرت در تلآویو قرار گرفت و فعالیت جدیدی را آغاز کرد. در نتیجه این پیروزی، صهیونیسم تجدیدنظرطلب با سر دادن شعارهای قومی، توانست صهیونیسم عملگرا را که ناظر بر واقعیتهای سیاسی و مصلحتاندیشی بود، شکست دهد. به تعبیری، میتوان گفت که با پیروزی حزب لیکود، احزاب رادیکال و تندرو دست بالا را در صحنه سیاسی اسرائیل پیدا کردند و احزابی که میانهرو بودند در موضع ضعف قرار گرفتند. حزب لیکود تا سال ۱۹۹۲م در قدرت باقی ماند و فقط برای چهار سال ــ از سال ۱۹۸۴م تا ۱۹۸۸م ــ بود که حاضر شد قدرت را با حزب کار تقسیم کند. شعار اصلی حزب نیز در تمام این سالها تغییر نکرد و با این عنوان که حق ملت یهود در ارض اسرائیل ابدی و غیرقابل بحث است باقی ماند.
مناخیم بگین در دوره نخستوزیری تلاش کرد چهره خشنی را که در مجامع بینالمللی از وی ایجاد شده بود اصلاح کند؛ به همین دلیل بود که به چندین کشور اروپایی سفر کرد و کوشید خود را به عنوان شخصیتی نشان دهد که توان و ظرفیت حل مشکلات اعراب و اسرائیل را داراست. در واقع او با این کار خود میخواست به جامعه بینالمللی این پیام را برساند که از طریق او دست یافتن به صلح امکانپذیر است. تلاشهای او در این زمینه در نهایت مؤثر واقع شد و او توانست یکی از کشورهای بسیار مهم عرب، یعنی مصر، را از مدار مبارزه با اسرائیل خارج کند. بگین با کمک آمریکا، رئیسجمهور مصر، یعنی انور سادات، را برای دیدار در کمپ دیوید و امضای موافقتنامه صلح متقاعد کرد. این دیدار با وساطت جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا، انجام شد و طرفین قرارداد صلحی به امضا رساندند. بر اساس این توافق صلح، مصر از مبارزه با رژیم اشغالگر فلسطین دست کشید و آن را به رسمیت شناخت و در ازای آن رژیم غاصب صحرای سینا را که در جنگ با اعراب از مصر گرفته بود به این کشور پس داد. [۷] به همین دلیل بود که در سال ۱۹۷۹م جایزه صلح نوبل به صورت مشترک به مناخیم بگین و انور سادات تعلق گرفت و این دو نفر به اصطلاح منادی صلح لقب گرفتند. آن هم در شرایطی که جامعه اسلامی ظلم زیادی کرده بود، اما این پایان کار نبود.
بگین بعد از خروج مصر از صحنه مبارزه، برای پایان دادن به مقاومت فلسطین برنامهریزی کرد. در خرداد سال ۱۹۸۲م بود که برای خروج نیروهای سوریه از لبنان به این کشور حمله نظامی کرد. در این حمله تعداد زیادی از مردم لبنان به شهادت رسیدند و دولت لبنان در نهایت مجبور شد به صلح با اسرائیل تن دهد. بااینحال، شیعیان لبنان تلفات بسیاری به نیروهای اسرائیل وارد کردند و قرارداد صلح به نوعی بیاعتبار شد. در سپتامبر ۱۹۸۳م بود که بگین از قدرت کنارهگیری کرد و برای همیشه صحنه سیاست اسرائیل را ترک گفت. او در نهایت در سال ۱۹۹۳م و در هشتادسالگی به پایان شوم خود رسید و از صفحه روزگار محو شد.