در جبهه داخلی نیز شاهد تحولات جدیدی بودیم. از آن جمله میتوان به رویکردی نو به ایرانیت و نمادهای آن اشاره کرد. به طور کلی مروری بر چند ملاحظه تئوریک شاید بتواند به روشنشدن برخی مسائل روبناییتر کمک کند:
۱- نخستین سؤال، به لحاظ رتبه (lexically)، به ماهیت خشونت (violence) از منظر فلسفی بازمیگردد. رویکرد عقلی، فلسفی و بروندینی چه دیدگاهی را درباره خشونت تأیید میکند؟ نسبت وقایع اخیر با جنگ عادلانه و ناعادلانه (Just & Unjust Wars) در فلسفه سیاسی چیست؟ اینکه برخی بزرگان گفتهاند «از راه جنگ نمیتوان به صلح رسید» آیا بر مبنایی فلسفی تکیه میزند؟ آیا تأملات دقیقی راجع به نظریه صلح (Peace Theory) داشتهایم؟
۲- اگر رویکرد فقهی درباره خشونت را بخشی از الهیات جنگ (Theology of war) در اسلام تلقی کنیم، این سؤال قابلیت طرح دارد که تفاوت دو گفتمان اسلام سیاسی
(Pollical Islam) و اسلام اجتماعی (اسلام غیرحکومتی)، به شکل خاص در دوران غیبت چه میتواند باشد؟ جنگ ۱۲روزه چه نسبتی با جهاد دفاعی و ابتدایی (و عناوینی مانند محاربه) پیدا میکند؟
۳- براساس گفتمان اسلام سیاسی، سؤال دیگری از منظر فقهی قابلیت طرح دارد: آیا به شکل کلی و کبروی، قدرت شرط تکلیف به حساب میآید؟ و به شکل صغروی، قدرت ما در برابر خیل دشمنان -با توجه به اینکه با طرحی بزرگ برای خاورمیانه مواجهیم- چه میزان ارزیابی میشود؟
۴- از نظر تاریخی، وظیفه ما همانند امام حسین (ع) -یعنی قیام عاشورایی- است یا باید وضعیت خود را با صلح امام حسن (ع) و صلح حدیبیه مقایسه کنیم؟
آیا مانند امام حسین (ع)، در دوراهی و دوگانه ذلت یا شهادت قرار گرفتهایم؟ آیا میتوان به شکل گزینشی، بخشی از حرکت خود را به شکل نخست، و بخشی دیگر را به شکل اخیر طراحی کنیم؟
۵- آیا در طول ۴۶ سال، نظریهای فلسفی یا دینی راجع به موجودی به نام «ایران» طراحی کردهایم؟ اگر جواب این سؤال منفی است، آیا این شائبه به وجود نمیآید که برخوردی ابزاری با ایرانیت میشود؟ اگر پاسخ مثبت است، اساسا این کار باید براساس گفتمان اسلام سیاسی انجام شود یا براساس گفتمانی دیگر؟ کدام بخش از جامعه، متفکران و نهادها، این کار را انجام خواهند داد؟
۶- از نظر روابط بینالملل، آیا اتحاد شوم ترامپ و نتانیاهو به معنای کنارگذاشتن نظریههای آرمانگرایانه نیست؟ اگر پاسخ مثبت است، دیدگاه اسلامی در این زمینه چگونه میتواند تعدیل شود؟
۷- بالاخره از نظر دینی امکان ساخت/کاربرد سلاح هستهای وجود دارد یا نه؟ در صورت ضرورت یا مصلحت چطور؟
۸- از نظر راهبردی، این جنگ چه تأثیری بر برنامههای درازمدت ایران اسلامی دارد؟ سند چشمانداز قبل در چه وضعیتی قرار دارد؟ و آیا درصدد طراحی سندی دیگر هستیم؟ اساسا استراتژی ما اولویت توسعه فرهنگی است یا توسعه اقتصادی یا توسعه نظامی؟ براساس راهبرد تعیینشده، چگونه میتوان برنامههای میانمدت و کوتاهمدت را برای کشور طراحی کرد؟
در مجموع، به نظر میرسد تأمل در اینگونه پرسشها میتواند راهی به رهایی تلقی شود. سؤالات هشتگانه فوق اولا به شکل منطقی، از کلی به جزئی طراحی شدهاند. ثانیا پاسخ به آنها هم در دانشهای عقلی جای دارد، هم در دانشهای نقلی. ثالثا هم به دیسیپلینهای خاص مربوط میشود، هم به دانشهای بینارشتهای. به هر روی، امید است تأمل در اینگونه پرسشها بتواند مواضع فکری و عملی ما را هرچه بهتر منقح، معقول و هماهنگ کند.
منبع: روزنامه شرق، شنبه، ۲۱ تیر ۱۴۰۴