توقف آتش در نزاع دوازدهروزه اخیر میان ایران و اسرائیل – فارغ از منشأ، میدان و پیامدهای آن – نه پایان یک بحران، بلکه آغاز فصلی تازه از مسئولیتهای ملی است. آتش ممکن است متوقف شده باشد، اما آتش تصمیمسازی، تدبیر و دوراندیشی در داخل باید شعلهورتر گردد. توقف آتش در نزاع دوازدهروزه اخیر میان ایران و اسرائیل – با تمام پیچیدگیهای میدان و پیامدهای فرامنطقهایاش – بیش از آنکه پایان بحران باشد، آغازیست برای آزمونی ملی: اینکه آیا میتوانیم از فرصت تنفس استراتژیک، بهدرستی بهره بگیریم؟
در چنین بزنگاهی، بایدهایی چند وجود دارد که غفلت از آنها، ما را نهتنها به نقطهی اول که شاید به پرتگاهی عمیقتر بازگرداند. این یادداشت، پنج محور حیاتی را بهعنوان "بایدهای توقف آتش" پیشنهاد میکند:
۱. بازآرایی سیاست خارجی بر مدار عقلانیت ترکیبی
توقف آتشبس، فرصتی است برای تجدیدنظر در هندسه دیپلماسی منطقهای. باید از موضع بازدارندگی صرف، بهسوی بازدارندگی توأم با ائتلافسازی پایدار حرکت کنیم. سیاست خارجی ما باید از حالت واکنشی خارج شده و به بازتعریف روابط با بازیگران پیرامونی و فرامنطقهای بر مبنای امنیت فعال و هوشمند متمایل گردد. تداوم تعامل سازنده با شرق، همزمان با تنشزدایی مدیریتشده با غرب، بخشی از این راهبرد است.
۲. بازتعریف امنیت ملی بر پایه امنیت اجتماعی و تابآوری داخلی
امنیت فقط محصول قدرت نظامی نیست؛ امنیت پایدار، برآمده از رضایت درونی و مشروعیت ملی است. باید در کنار تقویت توان دفاعی، به امنیت اقتصادی، اعتماد عمومی، مقابله با فساد، و کاهش شکافهای اجتماعی بهعنوان مولفههای مکمل امنیت ملی نگریست. در غیر این صورت، هر توقف آتشی میتواند به آتش درونی تبدیل شود.
۳. نهادینهسازی مشارکت نخبگان در تصمیمسازی ملی
بزرگترین خطای دوران پساآتش، ندیدن نخبگان است. در هنگامه دشواری، کشور باید به مغزهایش پناه ببرد. ضروری است که اتاقهای فکر رسمی و غیررسمی فعالتر شوند و حلقه ارتباط دولت – دانشگاه – ملت تقویت گردد. استفاده از ظرفیت نخبگان در تحلیل پیامدها، پیشنهاد سناریوها، و بازطراحی مسیر آینده باید به یک الزام حکمرانی تبدیل شود، نه یک انتخاب اختیاری.
۴. فعالسازی دیپلماسی عمومی برای بازسازی تصویر ایران در جهان
در دوره توقف آتش، صحنه فقط صحنه فرماندهان نظامی نیست؛ میدان رسانهها، افکار عمومی جهانی و دیپلماسی فرهنگی نیز باید فعال شوند. باید به زبان مردم جهان با آنان سخن گفت. نهادهای فرهنگی، دانشگاهها، ورزشکاران، هنرمندان و دیاسپورای[۱] علمی ایران میتوانند تصویر دیگری از ملت ایران ارائه دهند: ملتی که هم ریشه در تاریخ و سنت دارد و هم شاخه در عقلانیت مدرن. این دیپلماسی عمومی را نباید بهدست غفلت سپرد.
۵. برنامهریزی برای صلح هوشمند
در هر آتشبسی، خطر خوشبینی سادهانگارانه به دشمن وجود دارد. ما نباید در دام «صلح بیپشتوانه» بیفتیم. توقف آتش باید با تقویت بازدارندگی ادامه یابد، اما نه فقط بازدارندگی سخت، بلکه بازدارندگی هوشمند با اتکا به علم، فناوری و اقتصاد مقاومتی. باید برای صلح برنامه داشت، نه فقط برای جنگ؛ و این همانجاییست که تفکر مهندسی و آیندهنگری باید وارد سیاستورزی شود.
ما اکنون بر لبهی یک مقطع حساس ایستادهایم؛ جایی میان جنگی که موقتاً خاموش شده و آیندهای که هنوز طراحی نشده است.
توقف آتش، تنها یک نقطهویرگول در تاریخ نیست؛ میتواند آغاز پاراگراف تازهای باشد اگر خرد و همبستگی را بهقلم آوریم.
ما نه در وضعیت «صلح پایدار» هستیم و نه در «جنگ تمامعیار»، اگر این برهه را صرفاً به سکوت رسانهای یا انتظار منفعلانه بسپاریم، فردا باز هم مجبور خواهیم بود در شرایط سختتر، هزینههایی گزافتر بپردازیم.
اکنون زمان آن است که توقف آتش را به فرصتی برای ، بازآفرینی استراتژیک و بازسازی اعتماد عمومی تبدیل کنیم. چنین کاری، نه با شعار، بلکه با برنامه، مشارکت، و جرأت اصلاح ممکن است.
در این فصل جدید، باید کسانی که در سنگر اندیشه، تخصص، تدین، تجربه و وجدان تاریخی نشستهاند، پیشقراول باشند؛ زیرا تنها با پیوند قدرت و داناییست که آینده نه به اضطرار، بلکه به اختیار ساخته میشود.
[۱] Diaspora
* عضو هیات علمی دانشگاه