«رابرت فانتینا» نویسنده کتاب "تبلیغات دروغین، دروغ و نمادهای دروغین؛ چگونه آمریکا جنگهایش را توجیه میکند؟" و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در گفتوگوی اختصاصی با ایران اکونومیست افزود: بیتوجهی به حقوق بشر و قوانین بینالمللی مدتهاست که سیاست رژیم صهیونیستی و آمریکا بوده است و هیچ رئیس جمهور آمریکا تا به حال به «صلح از طریق عدالت» فکر نکرده است.
این تحلیلگر آمریکایی تصریح کرد: رفتار دمدمی مزاج ترامپ با جنگ ۱۲ روزه نشان داده شد. او ظاهراً به دنبال «صلحی» بود که در آن هیچ جنگ یا ناآرامی وجود نداشته باشد اما صلح را از طریق «قدرت» نابود کرد.
مشروح مصاحبه ایران اکونومیست با رابرت فانتینا تحلیلگر آمریکایی،روزنامهنگار و فعال سیاسی صلح و حقوق بشر بینالمللی به شرح زیر است:
ایران اکونومیست: تحلیل شما از کارزار نظامی و تجاوز مشترک رژیم اسرائیل و آمریکا علیه ایران در میانه مذاکرات و حمله به زیرساختهای نظامی، هستهای و غیرنظامی، بمباران مناطق مسکونی و به شهادت رساندن مردم بیگناه و نقض حاکمیت ملی ایران، قوانین بینالمللی و منشور سازمان ملل متحد چیست؟ و پیامدهای منطقهای و بینالمللی و حتی اقتصادی آن برای طرفین، منطقه و جهان چه خواهد بود؟
فانتینا: دولتهای آمریکا و اسرائیل خود را از قوانین بینالمللی معاف میدانند. هر دو باعث رنج وصفناپذیری در جهان شدهاند و همچنان میشوند. البته، آمریکا را نمیتوان شریک معقولی در هیچ مذاکرهای دانست؛ دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به جهان اطمینان داد که قبل از هرگونه اقدامی - اقدامی که طبق قوانین بینالمللی غیرقانونی است - دو هفته مذاکره با ایران خواهد داشت، اما تنها پس از دو روز ایران را بمباران کرد.
مشاهده تفاوتهای فاحش در آمار قربانیان ایران و اسرائیل در نتیجه این تجاوز بیدلیل، گویا است. اسرائیل و آمریکا، طبق معمول، هیچ اهمیتی به تلفات غیرنظامیان نمیدادند و بیهدف بمباران میکردند، در حالی که ایران، در پاسخ موجه و قانونی خود، مراکز نظامی و اقتصادی در اسرائیل و پایگاههای نظامی آمریکا را هدف قرار داد.
اگر تا به حال شکی وجود داشت، جامعه بینالمللی اکنون بطور قطع میداند که آمریکا یک کشور سرکش است و بیشتر نگران اهداف ژئوپلیتیکی رئیسجمهور دمدمی مزاج و بیثبات خود است تا حقوق بشر یا قوانین بینالمللی.
هرگونه توافقی که توسط آمریکا حاصل شود بیارزش است؛ نقض برجام توسط آمریکا در طول اولین دولت آشفته ترامپ، قطعاً گواه این واقعیت است. این امر میتواند به طور بالقوه بر اقتصادهای جهان تأثیر بگذارد، زیرا سایر کشورها به دنبال شرکای تجاری قابل اعتمادتری هستند. از نظر نظامی، سایر کشورها ممکن است نیاز به افزایش هزینههای نظامی خود را احساس کنند و این امر امنیت همه ما را کاهش میدهد، زیرا ممکن است کاری کنند که منجر به خشم آمریکا شود.
بیتوجهی به حقوق بشر و قوانین بینالمللی مدتهاست که سیاست رژیم صهیونیستی و آمریکا بوده است.
ایران اکونومیست: آیا اصولاً میتوان به بهانه جلوگیری از دستیابی به سلاح هستهای — آن هم در شرایطی که هیچ گزارش مستند و معتبر بینالمللی دال بر انحراف برنامه هستهای ایران به سمت مقاصد غیرصلحآمیز وجود ندارد — در میانه مذاکرات، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشوری را نقض و مدعی "حمله پیشگیرانه" شد؟
فانتینا: قطعاً خیر؛ هیچ مادهای در قوانین بینالمللی برای چنین رویهای وجود ندارد. در واقع، قوانین بینالمللی تضمین میکند که اقدام تهاجمی علیه هر کشوری - در این مورد، ایران - میتواند با نیروی نظامی پاسخ داده شود. بنابراین، این اسرائیل و آمریکا هستند که در این وضعیت مرتکب نقض آشکار شده اند.
آمریکا، در سال ۲۰۰۲، به صورت «پیشگیرانه» به عراق حمله کرد تا آن را از شر «سلاحهای کشتار جمعی» که دولت عراق و سازمانهای بینالمللی اعلام کرده بودند، خلاص کند. چنین سلاحهایی هرگز پیدا نشدند و آمار کشتهشدگان آن جنگ، حداقل صدها هزار نفر تخمین زده میشود و بسیاری از تخمینها، آمار کشتهشدگان را بسیار بیشتر میدانند.
ایران، مانند هر کشور دیگری در کره زمین، حق استفاده از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز را دارد. همچنین لازم به ذکر است که ایران، برخلاف اسرائیل، امضاکننده پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (ان پی تی) است.
ایران اکونومیست: در حالی که آمریکا در آغاز حمله رژیم اسرائیل مدعی بیطرفی بود، با پیوستن به این تجاوز، ادعاهای مقامات آمریکایی بیاعتبار شد و روشن گردید که این اقدام با هماهنگی و حمایت کامل واشنگتن انجام شده است. آیا اساساً رژیم اسرائیل بدون حمایت آمریکا توان انجام چنین تجاوزی را داشت و اینکه طراحی چنین حملاتی چگونه صورت گرفته است؟
فانتینا: اسرائیل گاهی اوقات بدون دریافت تأیید اولیه از آمریکا اقدام میکند، زیرا مقامات اسرائیل میدانند که آمریکا هر زمان که لازم باشد به «کمک» آنها خواهد آمد. واشنگتن، چه میدانست که اسرائیل قصد بمباران ایران را دارد و چه نمیدانست، به محض اینکه این کار را انجام داد و مقامات اسرائیلی متوجه شدند که نمیتوانند به سرعت ایران را شکست دهند، وارد عمل شد.
برنامهریزی برای حمله اولیه توسط اسرائیل ماهها طول کشید تا هماهنگ شود، اما واشنگتن مدتها برنامههایی برای بمباران از سوی اسرائیل داشت؛ بنابراین به سادگی از آنها استفاده کرد.
دولت بایدن از شبیهسازی کامپیوتری برای برنامهریزی چنین حملهای استفاده کرده بود و متوجه شد که این کار امکانپذیر نیست؛ نه اینکه این نقض قوانین بینالمللی و حتی عقل سلیم باشد. مقامات دولت آمریکا به این مسایل توجهی نمی کنند. اما در زمان ریاست جمهوری بایدن، مشخص شد که اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا برای خاورمیانه با بمباران ایران قابل دستیابی نیست. اما به محض اینکه رژیم صهیونیستی این کار را انجام داد، دولت آمریکا برای جلوگیری از شکست آن وارد عمل شد.
ایران اکونومیست: رئیسجمهور آمریکا از یکسو از دیپلماسی سخن میگوید و از سوی دیگر به همراه اسرائیل به ایران حمله میکند و حتی از تسلیم شدن بیقید و شرط و تغییر رژیم سخن به میان میآورد. با این حال، پس از مواجهه با اتحاد و مقاومت ملت ایران و نیروهای دفاعی آن، موضوع آتشبس و بازگشت به میز مذاکره را مطرح میکند. این ادبیات متناقض را چگونه تحلیل میکنید ؟
فانتینا: این به عنوان «دکترین غیرقابل پیشبینی بودن» شناخته میشود. مطمئناً، این یک نقشه حسابشده از سوی ترامپ نیست، بلکه صرفاً نحوه عملکرد مغز اوست. به نظر میرسد که او میخواهد سایر رهبران جهان را در مورد اقدامات آیندهاش در حال حدس و گمان نگه دارد، اما این قطعاً هرگونه دیپلماسی مؤثر را از مسیر خود خارج میکند: چرا به ترامپ گوش دهیم، وقتی آنچه امروز میگوید ممکن است فردا کاملاً برعکس شود؟
ترامپ مظهر غرور است؛ او معتقد است که در مورد هر موضوع مشخصی بیشتر از هر کس دیگری میداند. یکی از مسایلی که او در مورد آن اطلاعی ندارد، اراده مردم مظلوم یا مورد حمله قرار گرفته برای مقاومت است.
او مدتهاست که انتظار دارد مردم فلسطین به سادگی تسلیم ستمگران صهیونیستی و آمریکایی خود شوند و زندگی خود را به عنوان شهروندان درجه دو رها کنند.
او انتظار داشت که مردم ایران علیه دولتی که سخت برای آن جنگیده بود، قیام کنند، صرفاً به این دلیل که او تصمیم به بمباران آنها گرفته بود. او هیچ اطلاعی از این واقعیت ندارد که آمریکا دولت منتخب دموکراتیک ایران را در سال ۱۹۵۳ سرنگون کرد و آن را با یک دیکتاتور بیرحم جایگزین کرد که سپس توسط یک جنبش مردمی و عمدتاً مسالمتآمیز سرنگون شد. او بر اساس گزارشهای کوتاه ارائه شده توسط رسانههای خبری راستگرا و «کارشناسان» آنها، فرضیاتی مطرح میکند.
ایران اکونومیست: شعار «صلح از طریق قدرت» رئیسجمهور آمریکا چگونه قابل تفسیر است؟ آیا این صلح، صلحی جهانی است یا صلحی صرفاً برای منافع آمریکا و متحدانش از طریق تحریم، زور و جنگ؟ ارزیابی شما در این خصوص، با توجه به جنگ ۱۲ روزه علیه ایران، چیست؟
فانتینا: «صلح از طریق قدرت» ذاتا سرکوبگرایانه است. بسیاری از سرکوبگرترین دولتهای جهان امروز، به دلیل قدرت دولتهای خود، «صلحطلب» هستند. با این حال، این «صلح» بهای سنگینی دارد. شهروندان آن کشورها از صحبت آزادانه، مخالفت با هر سیاست دولتی و رفت و آمد بدون محدودیت در کشورشان میترسند؛ آنها به دلیل کوچکترین تخلف، در معرض دستگیری، زندان و اعدام قرار میگیرند.
آمریکا همواره از قدرت نظامی و اقتصادی خود برای استثمار مردم در کشورهای دیگر و در داخل کشور استفاده کرده است؛ از قدرت خود برای ثروتمند کردن یک گروه محدود در آمریکا و متحدانش استفاده میکند. «صلح» را به عنوان فقدان جنگ تعریف میکند، اما رنج میلیونها نفر را که تحت چنین «صلحی» زندگی میکنند، در نظر نمیگیرد. هیچ رئیس جمهوری در آمریکا تا به حال به «صلح از طریق عدالت» فکر نکرده است.
رفتار دمدمی مزاج ترامپ در این زمینه با جنگ ۱۲ روزه نشان داده شد. او ظاهراً به دنبال «صلحی» بود که در آن هیچ جنگ یا ناآرامی وجود نداشته باشد. او صلح را از طریق «قدرت» نابود کرد.
ایران اکونومیست: با توجه به رفتار متناقض دولت آمریکا، بهویژه رئیسجمهور این کشور، در قبال ایران — از جمله حمله در میانه مذاکرات — آیا می توان مذاکرات آمریکا را عملیات فریب و پوششی برای حمله دانست؟ و آیا اساسا میتوان به ادعاهای ترامپ در زمینه دیپلماسی و بازگشت به میز مذاکره اعتماد کرد؟
فانتینا: هیچ یک از گفتههای دونالد ترامپ واقعی یا منسجم نیست. مذاکرات به اصطلاح دیپلماتیک با ایران بر تسلیم ایران درباره برنامه هستهای خود اصرار داشت؛ برنامهای که دولت ایران همیشه گفته است برای اهداف صلحآمیز است؛ حتی (ارزیابی سازمان) اطلاعات آمریکا نیز اعلام کرد که هیچ مدرکی مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای وجود ندارد. اما ترامپ، مردی که ادعا میکند همه اطلاعات را در مورد همه امور میداند، ایران را بمباران کرد. این منجر به محکومیت جهانی- از سوی مردم جهان، نه دولتهایشان -و افزایش خصومت نسبت به آمریکا و بیاعتمادی بیشتر رهبران دولتها به واشنگتن شد.
ترامپ وارد مذاکره با ایران شد تا ببیند چه می تواند بدست آورد. اگر موفق میشد، شاید جایزه صلح نوبل را که مدتها آرزویش را داشت، برنده میشد. اگر شکست میخورد، میتوانست بهانه عدم موافقت ایران با خواستههای غیرمنطقی خود را به عنوان دلیل بمباران استفاده کند. در هر صورت، هرگونه پیشنهاد دیپلماتیک از سوی ترامپ یا هر رئیس جمهورآمریکا را نمیتوان به عنوان یک پیشنهاد ارزشمند پذیرفت. همیشه یک انگیزه اساسی وجود دارد؛ انگیزهای که ارتباط کمی با صلح یا عدالت دارد یا اصلاً ندارد.