در نظام بینالملل کنونی، سیاست خارجی کشورها تابعی است از توازن میان «اصول ایدئولوژیک»، «منافع ملی» و «اقتضائات منطقهای و جهانی».
جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یکی از قدرتهای اثرگذار در خاورمیانه، با دو ماموریت راهبردی و در عین حال چالشبرانگیز مواجه است؛ نخست، ابراولویت همسایگی بهعنوان راهبردی منطقهگرا برای تقویت ثبات و پیوندهای منطقهای و دوم، تعامل سازنده با ایالات متحده بهعنوان قدرت مسلط در نظام بینالملل.
این یادداشت به بررسی این دوگانه، فرصتها و تهدیدهای نهفته در آن و نقش رهبری در تعدیل و مدیریت این مسیرهای پیچیده میپردازد.
ابراولویت همسایگی؛ راهبردی برای همگرایی منطقهای
«سیاست همسایگی» که در دولتهای اخیر ایران برجسته شده است، بر پایه اصل برقراری روابط مستحکم، پایدار و چندلایه با ۱۵ کشور همسایه استوار است. ابراولویت دادن به این حوزه به دلایل متعددی از جمله «امنیت مرزی»، «همگرایی اقتصادی»، «کاهش نفوذ بازیگران فرامنطقهای» و «تقویت بلوکبندیهای منطقهای» اهمیت راهبردی دارد.
در این چارچوب، عربستان سعودی بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقه خلیج فارس و جهان اسلام، جایگاهی محوری دارد. از سرگیری روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض در سالهای اخیر، گامی مهم در جهت «بازتعریف نظم منطقهای» است.
با این حال، متاسفانه این مسیر با مانعتراشی جریانهای تندرو در دو کشور مواجه است. بازیگران افراطگرا در دو سوی مرز با بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای و شبکههای نفوذ، سعی در تخریب فضاهای شکلگرفته دارند و معمولا همزمان با نزدیک شدن دیدگاههای رسمی دو کشور، تنشآفرینی را تشدید میکنند.
با اینحال، افزایش همکاریها در حوزههای امنیتی، انرژی و گردشگری میان ایران و برخی کشورهای همسایه نشان میدهد که سیاست ابراولویت همسایگی میتواند به نتایج ملموس و موثری منجر شود، به شرطی که بهطور پایدار و با حمایت ساختارهای حاکمیتی ادامه یابد.
تعامل سازنده با ایالات متحده؛ راهبردی پرمخاطره اما ضروری
روابط ایران و ایالات متحده همواره پیچیده، پرتنش و متأثر از گذشتهای پر از بیاعتمادی متقابل بوده است. با این حال، تجربهی توافق هستهای برجام (۲۰۱۵) نشان داد که امکان تعامل سازنده، هرچند محدود و شکننده، وجود دارد. برجام بهرغم کاستیها، نشانهای از توان دیپلماسی ایران برای «ورود به معادلات جهانی» و «مدیریت چالشهای ساختاری» در روابط با قدرتهای بزرگ بود.
با وجود مخالفتهای جدی برخی جناحها در داخل، رهبری جمهوری اسلامی با اتخاذ رویکردی «واقعگرایانه» و با اشراف بر «توازن قدرت جهانی»، فضا را برای مذاکره با آمریکا باز گذاشت. نکته قابل توجه، سکوت و حتی انعطاف نسبی جریانهای موسوم به «دلواپسان» در برخی مقاطع زمانی است؛ امری که نشان میدهد در برابر «منافع کلان ملی»، توان مقاومت ایدئولوژیک کاهش مییابد.
تعامل با آمریکا نه به معنای «تسلیم» یا «دگرگونی بنیادی» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بلکه بهعنوان ابزاری برای «کاهش فشار اقتصادی»، «رفع تحریمها» و «ارتقای جایگاه بینالمللی» میتواند تفسیر شود. البته این مسیر، بدون طراحی یک راهبرد جامع مبتنی بر «بازدارندگی هوشمند»، میتواند پرهزینه و آسیبپذیر باشد.
نقش رهبری در هدایت میان دو قطب راهبردی
در یک ساختار سیاسی که مرکز ثقل تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجی، مقام رهبری است، نقش رهبری فرزانه در تعیین و تعدیل خطوط اصلی سیاست خارجی نقشی حیاتی دارد. مواضع رهبر انقلاب اسلامی طی دو دهه اخیر نشان داده است که ترکیبی از «اصولگرایی ارزشی» و «عملگرایی راهبردی» در تصمیمات سیاست خارجی لحاظ میشود.
معظم له با اشاره به ضروریات استقلال و عزت ملی، بارها بر اهمیت دیپلماسی فعال، عدم قطع رابطه با دنیا و ضرورت تعامل با کشورهای منطقه و جهان تأکید کردهاند. این دیدگاه امکان مانور برای سیاستگذاران اجرایی را در دو مسیر همسایگی و تعامل با غرب فراهم کرده است.
از سوی دیگر، رهبری نظام، با مهار تنشهای داخلی و کنترل جریانهای تندرو در بزنگاههای حساس، مانند توافق هستهای یا از سرگیری روابط با عربستان، نقش بیبدیلی در تثبیت مسیرهای استراتژیک ایفا کردهاند. این عملکرد، ایران را از بیثباتیهای ناشی از شکافهای داخلی در حوزه سیاست خارجی محافظت کرده است.
درک فرصت در دل یک دوگانه
ایران در شرایط کنونی با یک دوگانه واقعی و نه صرفا مفهومی روبهرو است: «ابراولویت همسایگی» به مثابه راهبردی منطقهگرا و «تعامل سازنده با آمریکا» به عنوان مسیری برای عبور از فشارهای جهانی.
این دو راهبرد نه در تضاد مطلق با یکدیگر، بلکه در قالبی مکمل قابل تعریفاند؛ به شرطی که با درایت، انسجام تصمیمسازی، و ارادهای پایدار هدایت شوند.
رهبری هوشمندانه، واقعگرایی دیپلماتیک و هماهنگی درونساختاری، میتوانند این دوگانه را از چالش به فرصت راهبردی برای تثبیت جایگاه ایران در منطقه و جهان تبدیل کنند. در جهانی پیچیده، انعطاف در تاکتیک و ثبات در هدف رمز موفقیت بازیگران هوشمند است و ایران ظرفیت تحقق چنین الگویی را دارد.
* رایزن سابق فرهنگی جمهوری اسلامی ایران