ایران اکونومیست- در اين تعريف براي اولين
بار سعي شد نقش عوامل موقتي و زودگذر از عوامل اصلي و بنيادي ايجادكننده
تورم جدا شود. به اين ترتيب نرخ تورم به دو جزء موقتي (پوسته) و جزء دائمي
(هسته) تفكيك شد. اين تفكيك از آنجا اهميت دارد كه با لحاظ آثار كوتاهمدت و
بلندمدت و اتخاذ سياستهاي پولي و مالي مناسب ميتوان به كنترل تورم كمك
کرد.
«دنياي اقتصاد» براي اولين بار در ششم آبانماه 93 در گزارش اصلي خود ضمن
اشاره به دلايل كاهش تورم تصريح كرد: «کاهش تورم در ماههای گذشته بهوسیله
سیاستهای انضباطی و رژیمی را میتوان به گذر از «پوسته تورم» تشبیه کرد.
اما
با نزول تورم به زیر 20 درصد، تورم در یک «هسته سخت» قرار میگیرد و برای
گذر از این مرحله و حصول تورم تکرقمی، اتخاذ سیاستهای ایجابی مانند
«سیاستهای مالی و پولی مناسب»، «سیاستهای تقويت سمت عرضه» و «سیاستهای
بهبود کسبوکار» ضروری است.» بررسي آمار بانك مركزي اكنون مويد همين
پيشبيني «دنياي اقتصاد» است و نشان ميدهد نرخ تورم نقطهبهنقطه پس از
رسيدن به نقطه حداقلي خود معادل 4/ 14 درصد در پايان شهريورماه 93، اكنون
در برابر هسته سخت 16 درصدي قرار گرفته است كه عبور از آن بسيار دشوار
مينمايد. 7 ماه پس از پيشبيني «دنياي اقتصاد» در مورد برخورد تورم به
هسته سخت، دیروز این پیشبینی رسما مورد تایید تصمیمسازان ارشد اقتصادی
قرار گرفت و راهکارهای رسوخ به هسته سخت تورم بررسی شد.
كاهش نرخ تورم، اگرچه يكي از كمنظيرترين سيرهاي نزولي تورم در تاريخ
ايران بوده است، اما بدون توجه به دلايل اين كاهش سريع، نه فقط ممكن است
اين دستاورد بزرگ به راحتي از دست برود، بلكه خوابيدن در باد اين پيروزي
ميتواند تهديدات مهمي در روشن شدن دوباره موتور قيمتها ايجاد کند. اگرچه
براي سالها رشد نقدينگي بهعنوان متهم ردیف اول ايجاد تورم در ايران مطرح
بوده است، ولي كاهش اخير نرخ تورم بهواسطه آثار ديگري از جمله كاهش نرخ
ارز، بهبود در انتظارات تورمي و منطقي ساختن نرخ سود بانکی حاصل شده است.
در واقع كنترل اين عوامل نقش مهمي در عبور از پوسته تورم داشته است و
بهنظر ميرسد اكنون تورم با مانع بزرگي به نام «هسته سخت» روبهرو شده
است. اساسا پوسته تورم تحتتاثير عواملي همچون تغييرات موقتي در قيمت
انرژي، قيمت ارز، انتظارات تورمي و تحولات تكنولوژيك قرار دارد كه بهطور
موقتي ميتوانند بر شاخص قيمتها اثر بگذارند. در درون اين پوسته نازك،
هسته سختي وجود دارد كه متاثر از عوامل بنيادي همچون پايه پولي، نقدينگي،
كسري بودجه و ساختارهاي سخت حاكم بر روابط اقتصادي است كه به سادگي قابل
تغيير نيست و به اصلاحات بنيادي محتاج است. به اين ترتيب بهنظر ميرسد
عوامل رسوخ به پوسته تورم اكنون آثار خود را نشان دادهاند و براي رسوخ به
هسته سخت راهي جز اصلاحات نهادي موجود نيست.
در ايران متاسفانه هم در سالهاي افزايش درآمدهاي نفتي و هم در سالهاي
كاهش اين درآمدها پايه پولي از افزايش چشمگيري برخوردار بوده است. در
سالهاي افزايش درآمدهاي نفتي، افزايش ذخایر بانك مركزي بهعنوان يك جزء
مهم پايه پولي نقش مهمي در افزايش نقدينگي بازي كرده است؛ درحاليكه در
سالهاي كمبود درآمدها، بدهي دولت به بانك مركزي و همچنين بدهي دولت به
سيستم بانكي نقش خود را در افزايش پايه پولي به انجام رساندهاند. به همين
دليل همواره يكي از اين عوامل نقش پررنگ خود را در افزايش پايه پولي نشان
داده و به اين ترتيب رشد نقدينگي به بخش جدانشدني اقتصاد ايران تبديل شده
است. اين رشد مستمر كه در واقع هسته اصلي تورم را تشكيل ميدهد، همچنان
تغييرات محسوسي نداشته و بهنظر ميرسد به رشد خود در ماههاي آتي ادامه
دهد.
آمار پولي كشور به روشني نشان ميدهد كه با محدود شدن استقراض دولت از بانك
مركزي وظيفه افزايش پايه پولي بر عهده استقراض بانكها از بانك مركزي
نهاده شده است؛ عاملي كه علاوه بر افزايش پايه پولي بر افزايش ضريب فزاينده
نقدينگي هم موثر است. رشد حجم نقدينگي از آن خربزهها است كه لرز آن با
تاخير ظاهر ميشود و بههمين دليل اكنون در ادبيات اقتصادي از واژهاي به
نام نيمه عمر كه از فيزيك هستهاي به عاريت گرفته شده، استفاده ميشود.
نیمه عمر، دورهای است که برای یک ماده رادیواکتیو لازم است تا نصف جرم خود
را به انرژی تبدیل کند. برای مثال اگر نیمه عمر یک ماده رادیواکتیو 10 سال
باشد، پس از گذشت 10 سال نصف، پس از گذشت 20 سال یکچهارم و پس از گذشت 30
سال یکهشتم آن هنوز قادر به تشعشع مواد رادیواکتیو است.
همین مدل برای بسیاری از سیاستهای اقتصادی و بهویژه رشد حجم نقدینگی صادق
است و اکنون از فیزیک هستهاي به ادبیات اقتصادی هم تسری یافته است. به
این ترتیب که افزایش كنوني حجم نقدینگی مدتها طول خواهد کشید تا آثار
تورمی خود را در دورههای بعدی تخلیه کند. از سوی دیگر کنترل حجم نقدینگی
نیز قادر نیست در یک مدت کوتاه آثار کنترلی خود را بر تورم نشان دهد و به
ثبات در سیاستهای انقباضی در یک دوره طولانی نیازمند است. بررسیهای
انجامشده از طریق مدلهای اقتصادسنجی، نیمه عمر نقدینگی در ایران را حدود
پنج فصل یا 15 ماه نشان میدهد و این امر مبین آن است که پس از گذشت این
دوره فقط نیمی از آثار نقدینگی تخلیه شده و بقیه آثار آن همچون یک ماده
رادیواکتیو به دورههای بعد منتقل میشود. آثار افزایش نقدینگی به لحاظ
جغرافیایی نيز متقارن نیست و معمولا آثار افزایش نقدینگی ابتدا در شهر
تهران سپس در سایر شهرهای بزرگ و بهتدریج به شهرهای کوچک کشور سرایت
میکند. چنین است که اجرای منقبضترین سیاستهای پولی نیز قادر نیست ترمز
تورم را هم به لحاظ زمانی و هم به لحاظ مکانی به راحتی بکشد و در صورت
اجرای بهترین سیاستها، یک دوره گاه طولانیمدت برای حصول نتیجه نیاز است.
سابقه تاريخي نرخ تورم در 30 سال اخير نشان ميدهد كه اگرچه گاه دولت
توانسته با اجراي سياستهاي منضبط به موفقيتهايي در كاهش تورم دست يابد،
ولي عدم پايبندي بلندمدت به اين سياستها به روند صعودي دوباره قيمتها
منجر شده است. بهعنوان مصاديق عيني ميتوان تورم تكرقمي سالهاي 64 و 69
را متذكر شد كه دوباره تورم آهنگي صعودي يافت و در سال 84 نيز ركورد نسبي
جديدی در حدود 4/ 10 درصد ثبت شد؛ ولي پس از آن دوباره روند قيمتها سير
صعودي يافت. براي كنترل تورم راهي جز اصلاحات بنيادي و پايبندي به
سياستهاي انضباطي پولي و مالي موجود نيست و استمرار در رشد نقدينگي فعلي
در خوشبينانهترين حالت مفهومي جز برخورد با هسته سخت تورم ندارد.