ایران اکونومیست- از 14 اسفند 1357 که کمیته امداد امام با حکم امام خمینی(ره) راه اندازی
شد، این نهاد امدادی به عنوان پناهگاه میلیون ها فقیر ایرانی که بسیاری شان
حتی محتاج نان شب اند، بوده است.
مردم ایران نیز که نوعدستی و
دستگیری از نیازمندان، بخش مهمی از فرهنگ و باورهای ملی و دینی شان است،
همواره کمیته امداد را به عنوان حلقه وصلی که کمک ها را به دست نیازمندان
واقعی می رساند، به رسمیت می شناختند.
با
این حال، در سال های گذشته، اتفاق فاجعه باری رخ داده است و آن، سیاست های
غلطی بوده که باعث شد اعتماد دیرین مردم به کمیته امداد رو به زوال برود.بسیارند
افرادی که سال هاست ریالی به صندوق صدقات کمیته امداد نینداخته اند و
ترجیح شان این بوده است که یا مستقیماً و یا از طریق خیریه های مورد
اعتماد، به مستمندان کمک کنند.
به همین دلیل است که مدام از میزان
کمک های مردمی به کمیته امداد کاسته شده است و این در حالی است که 6 میلیون
فقیری که تحت پوشش این نهاد هستند، با توجه به افزایش روزافزون هزینه ها،
نیاز بیشتری به کمک دارند.
سلب اعتماد عمومی از کمیته امداد، البته
دلایل متعددی دارد. مردم وقتی دیدند کمیته امداد که وظیفه ذاتی اش کمک به
فقیرترین اقشار جامعه است، ساختمان مرکزی اش را در قالب قصری پرشکوه در
شمال تهران راه اندازی کرد و رفتارهای اشرافی در میان برخی مدیرانش شکل
گرفت، اعتمادشان را از دست دادند.
ساختمان مرکزی کمیته امداد در سوهانک تهران حضور
پر رنگ اعضای یک حزب سیاسی نیز مزید بر علت بود که نام این نهاد امدادی ،
درست یا نادرست ، با فعالیت های حزبی و سیاسی گره بخورد، گو این که کمیته
امداد، یکی از شعب فلان حزب سیاسی بود!
فعالیت های خارج از کشور
کمیته امداد، آن هم در شرایطی که میلیون ها نفر در داخل محتاج نان شب بودند
نیزدلیل دیگری بود که مردم به استناد "چراغی که به منزل رواست به مسجد
حرام است" ، کمک های خود را از این نهاد دریغ کنند.
عدم شفافیت مالی و این که مردم نمی دانستند کمک هایشان دقیقاً در کجا خرج می شود کمیته امداد را روز به روز از مردم دور تر کرد.
دود
همه این ها، البته به چشم فقیران و نیازمندان واقعی جامعه رفته است: کسانی
که در این وانفسای گرانی، با مستمری های ناچیزی در حد چند ده هزار تومان
در ماه، زندگی می گذرانند و بسیاری شان هم در فقر و فلاکت از دنیا می روند.
در
چنین وضعیت اسفناکی، اتفاقی در کمیته امداد رخ داده که می تواند امید
فقرای جامعه را بار دیگر احیا کند و وضعیت رقت بار آنها را بهبود بخشد.
در
فرودین امسال، تیم قبلی اداره کننده کمیته امداد کنار گذاشته شدند و پرویز
فتاح که از معدود مدیران توانمند و سالم است، ریاست آن را بر عهده گرفت.
او
در یکی دو ماه نخست ریاستش، نظام اشرافی بازمانده از دوران قبل را برچید،
خبر مهمی داد مبنی بر این که ساختمان قصرگونه کمیته امداد را خواهد فروخت و
به یک ساختمان معمولی نقل مکان خواهد کرد و مابه التفاوت را صرف
توانمندسازی خانواده های تحت پوشش خواهد کرد، او خروج حتی یک ریال از کشور
برای کمک به فقرای خارجی را ممنوع کرد، دستور برقراری نظام شفافیت در گزارش
دهی به مردم را صادر کرد و در یک کلام، بازگشت کمیته امداد به ریل اصلی را
در دستور کار قرار داد.
سیاست اصلی نیز این است: احیای اعتبار کمیته امداد با هدف بهبود وضعیت زندگی 6 میلیون فقیر تحت پوشش.
این راهی است که البته بسیار سخت طی خواهد شد چرا که بازسازی اعتماد از دست رفته، طاقت فرساتر از ایجاد یک اعتماد جدید است.
اما
واقعیت این است که چاره ای هم جز این نیست چرا که صحبت نه بر سر یک سازمان
یا این مدیر و آن مدیر که درباره 6 میلیون انسان فقیر است که نه غذایی
مناسب برای خوردن دارند، نه لباسی در خور برای پوشیدن و نه دوایی برای
درمان. صحبت درباره کسانی است که برای گذران زندگی شان، محتاج صدقه اند؛ به
همین تلخی و صراحت!
مردم ایران ، همواره دنبال
جایی هستند که اطمینان یابند کمک هایی که به فقرا می کنند را واقعاً به دست
مستحقان می رساند. اگر کمیته امداد بار دیگر بهریل اصلی اش بازگردد و به
معنای واقعی کلمه، حامی فقرا شود، حتماً مردم نیز با خیال آسوده به یاری اش
خواهند رفت؛ مردم نه با کسی سر عناد دارند و نه با کسی عقد اخوت بسته اند.