پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - 2025 March 06 - ۵ رمضان ۱۴۴۶
۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۱

ملکیان: جامعه امروز باید درک کند زن و مرد در انسانیت مشترک هستند

مصطفی ملکیان با اشاره به لزوم ایجاد درک جدید از مفهوم جنسیت و خانواده گفت: این تصور که انسانیت زن و مرد متفاوت و یکی از آنها برتر است، اشتباه است. این تصورات غلط در روابط انسانی، به‌ویژه در نهادهای اجتماعی مانند خانواده، سیاست، آموزش و تربیت، علم، هنر و قانون‌گذاری تأثیر می‌گذارد.
کد خبر: ۷۸۳۰۳۹

به گزارش خبرنگار ایران اکونومیست، مصطفی ملکیان، فیلسوف، متفکر و مترجم آثار فلسفی در مراسم رونمایی و نقد و بررسی کتاب «ستاره باران» نوشته اعظم نادری در خانه اندیشمندان علوم انسانی با اشاره به لزوم درک ادبیات عاشقانه جدید گفت: ادبیات این اثر را نباید عاشقانه به معنای رایج آن در ادبیات فارسی تلقی کرد. به گمان من این رمان عاشقانه نیست، بلکه رمانی است درباره مشکلات عشق. اعظم نادری برای تصویر کردن مشکلات عشق، داستان خود را در دو خط روایت می‌کند. یکی از این خطوط به زندگی یک زن ۴۰ ساله به نام ستاره و دختر نوجوانش باران اختصاص دارد و دیگری به دنیای خیالی و ذهنی قهرمان داستان که همواره با استفاده از تخیل خود در دنیای ادبیات عاشقانه سیر می‌کند.

وی اضافه کرد: در ادبیات فارسی نثر کمتر کاربرد دارد و بیشتر با نظم و شعر روبه‌رو هستیم. از سوی دیگر در ادبیات عاشقانه فارسی، اغلب قهرمانان زن در مرکز توجه قرار دارند. این قهرمانان با زنان دیگر در عالم خیال ارتباط برقرار می‌کنند تا مشکلات عشق را تسهیل کنند. به عنوان نمونه، در این کتاب به ده زن از ادبیات کلاسیک فارسی اشاره شده که هرکدام در یک بخش از کتاب وارد داستان می‌شوند: زهره، ایزدبانوی عشق از شعر منوچهر ایرج میرزا، شیرین از خسرو و شیرین نظامی، ویس از ویس و رامین، زلیخا از داستان یوسف در یوسف و زلیخا اثر جامی، سودابه، همسر کی‌کاووس و عاشق سیاوش در شاهنامه فردوسی، منوچهر، بیژن و رودابه که هرکدام از شخصیت‌های شاهنامه هستند و افرادی چون شیخ صنعان و سایر شخصیت‌ها. این شخصیت‌ها به هیچ عنوان طرف مقابل داستان را تشکیل نمی‌دهند، بلکه مشکلات عشق از منظر زنانی که خود عاشق بوده‌اند، مطرح می‌شود.

ملکیان با اشاره به اهمیت داستان عشق و مشکلات آن، به ویژه در جامعه‌ای که در میان سنت و مدرنیته در نوسان است، اظهار داشت: یکی از نکات مهم در کتاب این است که باید از اندیشه‌های فلسفی که انسان را ترکیبی از جسم و روح می‌دانند دست برداریم. انسان‌ها نه تنها از این دو جنبه بلکه از ترکیب دو موجود درونی ساخته شده‌اند که در کنار یکدیگر باعث شکل‌گیری هویت انسانی می‌شوند. این نگاه عمیق به وجود انسان، در تحلیل مشکلات عشق و روابط انسانی در کتاب بسیار برجسته است به زبان ساده‌تر می‌خواهم بگویم که ما معمولاً فکر می‌کنیم در جهان سه دسته موجود وجود دارد. یکی موجوداتی که جسم دارند اما آگاهی ندارند، مثل جمادات یا گیاهان. این‌ها تنها جسم هستند و هیچ‌گونه آگاهی ندارند. دسته‌ دوم موجوداتی هستند که آگاهی دارند اما جسم ندارند، مثل خدا یا روح ما. دسته‌ سوم هم انسان‌ها هستند که هم جسم دارند و هم آگاهی. این تصور باعث می‌شود که ما فکر کنیم جسم و آگاهی، یا به عبارت دیگر، ماده و روح، همیشه باید با هم در هماهنگی باشند اما این دو همیشه با هم سازگار نیستند.

این فیلسوف اضافه کرد: در طول تاریخ بشر، این سوال مطرح شده که آیا جسم و روح همیشه باید با هم در هماهنگی باشند؟ مثلاً مولانا می‌گوید تا زمانی که بدن را چرب و شیرین نگه می‌دارید، نمی‌توانید روح خود را رشد دهید. در واقع، در ادبیات عرفانی و فلسفی ما همیشه بحث بر سر این است که انسان یک موجود پیچیده است که هم ویژگی‌های جسمانی دارد و هم ویژگی‌های ذهنی و روحی اما این ویژگی‌ها ممکن است با هم در تضاد باشند.

ملکیان گفت: در کتاب «ستاره باران»، این تضاد به خوبی نشان داده می‌شود. زمانی که جسم شما را به سوی خواسته‌هایش می‌کشاند، احساس گناه می‌کنید، چون فکر می‌کنید ممکن است به روح خود خیانت کنید. در این صورت، ممکن است از برآوردن خواسته‌های جسمانی خود امتناع کنید یا با شرمساری آنها را انجام دهید. برعکس، زمانی که به خواسته‌های روحی خود توجه می‌کنید، با افتخار آنها را دنبال می‌کنید و احساس می‌کنید که در مسیر حقیقت، خیر، عدالت یا آزادی قدم بر می‌دارید. در اینجا، در ذهن شما، خواسته‌های جسمانی و روحی کاملاً متفاوت و گاهی متضاد هستند. در نهایت، این تصور که جسم و روح دو بخش جداگانه از ما هستند، باعث می‌شود که هر کدام از نیازهای این دو بخش به صورت جداگانه مدیریت شوند. اگرچه جسم و روح در نهایت یک موجود واحد را تشکیل می‌دهند، اما نیازهای جسمانی، ذهنی و روحی باید به طور کامل و بدون تضاد برآورده شوند.

این استاد فلسفه اضافه کرد: خواسته‌ها باید با نیازها سنجیده شوند و اگر خواسته‌ای با نیاز همخوانی ندارد، نباید آن را برآورده کنیم، چه خواسته جسمانی باشد و چه روانی. بنابراین هر چیزی که از مقوله نیاز است، باید بدون شرم و عذاب برآورده شود. اما اگر خواسته‌ای ناسازگار با نیاز باشد، باید حتماً از برآوردن آن پرهیز کنیم. اگر هم خواسته‌ای با نیاز هم‌خوانی ندارد باید نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم. این نکته مهم است که ما موجوداتی پیچیده هستیم و نیازهای مختلفی داریم. به‌ویژه نیاز جنسی که برخی فیلسوفان آن را به‌طور متفاوتی تفسیر کرده‌اند.

ملکیان با اشاره به نظر فیلسوفان گفت: برخی از آنها زنان و مردان را از نظر طبیعی بسیار متفاوت از هم می‌دانند، مانند تفاوت‌هایی که در ظاهر بز و گوسفند وجود دارد اما این تصور که انسانیت زن و مرد متفاوت است و یکی از آنها برتر است، اشتباه است. این تصورات غلط در روابط انسانی، به‌ویژه در نهادهای اجتماعی مانند خانواده، سیاست، آموزش و تربیت، علم، هنر و قانون‌گذاری تأثیر می‌گذارد. در این زمینه، می‌گوییم که زنان و مردان از چیزهای مختلفی لذت می‌برند و رنج می‌برند و بنابراین در رفتارهایشان تفاوت‌هایی وجود دارد اما تحقیقات علمی نشان می‌دهد که انسان‌ها از نظر روانی و روحی مشابهت‌هایی دارند و تفاوت‌های ظاهری و فیزیکی آنها نمی‌تواند مبنای تفاوت‌های روانی باشد.

وی گفت: اگرچه در سطوح سطحی‌تر، مانند بیولوژی و فیزیک، تفاوت‌هایی میان زنان و مردان وجود دارد، اما با پیشرفت علم، این تفاوت‌ها کمتر و کمتر می‌شود. نکته مهمی که باید درک کنیم، مسأله‌ تساوی حقوق زن و مرد است. هر ویژگی که فرد داشته باشد، نباید به خاطر آن ویژگی از دیگران امتیاز بگیرد یا محروم شود، چون این ویژگی‌ها به اختیار خود فرد نیستند. اگر ویژگی‌ای به دست آمده که با علم و اراده‌ی خود فرد به‌دست آمده باشد، آن ویژگی باید به پای فرد نوشته شود، اما ویژگی‌هایی که هیچ دخالتی در آن‌ها نداشته‌ایم، نباید به فرد امتیاز خاصی بدهد. در نهایت، مفهوم حقوق بشر این است که هیچ تفاوتی در حقوق افراد به‌خاطر ویژگی‌های بی‌اختیار و طبیعی آنها نباید وجود داشته باشد. این باور که زن و مرد باید حقوق برابر داشته باشند، چون هیچ‌کدام خود را به عنوان مرد یا زن انتخاب نکرده‌اند، به‌طور عقلانی درست است.

این استاد فلسفه با اشاره به تاریخ جنبش فمینیسم، بیان کرد: در مرحله اول، هدف آن آزادی زنان و برابری حقوق آنان با حقوق مردم بود. در مرحله دوم، این جنبش بر تساوی حقوق تأکید کرد. اما در مرحله سوم، بحث‌ها وارد عرصه‌ای جدید شدند: این که زنان باید اجازه داشته باشند تا نگرش‌های خود را نسبت به جهان به‌ویژه در حوزه‌های مختلف علمی و فلسفی بیان کنند. به‌طور سنتی، تصاویری که از جهان ارائه شده، توسط مردان بوده است؛ در منطق، ریاضیات، علوم تجربی، فلسفه، تاریخ و حتی در حوزه‌های دینی و مذهبی، مردان بر تفکرات و دیدگاه‌ها حاکم بوده‌اند.

ملکیان با اشاره به این که در دوره جدید فمینیسم زنان نیز باید فرصت داشته باشند تا نگرش‌ها و تصاویر متفاوتی از جهان ارائه دهند، اظهار داشت: این ممکن است در برخی حوزه‌ها مانند منطق ریاضی یا علوم تجربی طبیعی کمتر مشهود باشد اما در علوم انسانی و به‌ویژه در علوم عرفانی، این امکان وجود دارد که زنان بتوانند دیدگاه‌ها و تجربیات متفاوتی را درک کنند. به همین دلیل، باید اجازه دهیم که کشف‌ها و آموزش‌هایی که زنان به‌دست می‌آورند، به‌طور دموکراتیک وارد دنیای علمی و آکادمیک شوند، همان‌طور که تا به امروز کشف‌ها و آموزش‌های مردان وارد این عرصه شده است. این دموکراتیک شدن می‌تواند باعث شود که تصاویری که زنان از جهان به دست می‌دهند، در کنار تصاویر مردان درک و ارزش‌گذاری شوند. در زمینه‌های فلسفی و عرفانی نیز ممکن است زنان تجربه‌هایی متفاوت از مردان داشته باشند و این باید مورد توجه قرار گیرد. از این رو، برابری در نگرش‌ها و فرصتی برابر برای بیان تجربیات و دیدگاه‌ها ضروری است.

وی با تاکید بر این که «عشق» مفهومی است که می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد، گفت: عشق به‌عنوان یک احساس، عشق به‌عنوان یک تعلق، یا عشق به‌عنوان تعهد و محرمیت. هر یک از این معانی ساختار خاص خود را دارد و در هر یک ممکن است افراد مهارت یا تجربه‌ای متفاوت داشته باشند. بنابراین، وقتی افراد در عشق مهارت دارند، باید این مهارت‌ها در تمام انواع عشق قابل انتقال و قابل درک باشد. تمام باورها، احساسات، عواطف و خواسته‌ها را باید به‌طور کامل و شفاف بیان کرد به‌گونه‌ای که هیچ ابهامی باقی نماند. این مانند یک حضور کریستالی است. کسی که عاشق است، می‌تواند در دل خود آرزو کند که زندگی کسی که دوستش دارد، از آنچه که هست، بهتر و خوش‌تر باشد. این همان عشق است.

به گفته این فیلسوف یکی از مشکلاتی که در روابط پیش می‌آید، این است که طرفین، چه زن و شوهر باشند و چه پارتنرهای دیگر، متوجه نمی‌شوند که ممکن است یکی از طرفین عاشق باشد و دیگری این احساس را نداشته باشد. علاوه بر این، عشق میان دو فرد می‌تواند به‌طور متفاوتی باشد؛ عشق یکی به شریک زندگی‌اش با عشق او به شخص دیگر متفاوت است. این عشق‌ها ساختار و کارکرد متفاوتی دارند و این تفاوت‌ها باید شناخته شود.

ملکیان بیان کرد: من معتقدم که عشقی که من از یک فرد دریافت می‌کنم، با عشقی که او به دیگران دارد، از نظر جنسیتی و ساختار کاملاً متفاوت است. این امر باید درک شود تا مشکلاتی مانند سوءتفاهم‌ها و تفاوت‌ها به وجود نیاید. بنابراین، لازم است که مفهوم عشق به‌طور دقیق‌تر شناخته شود و این که یک فرد می‌تواند به همسایه‌اش، به هم‌کیشش، به استادش و به افراد دیگر عشق بورزد بدون این که این عشق‌ها با یکدیگر منافاتی داشته باشند. این مسئله در فرهنگ ما و حتی در سطح جهانی می‌تواند چالش‌ساز باشد.

وی اضافه کرد: در بحث گفتگوهای عقلانی و اخلاقی، این گفتگو باید بر اساس استدلال باشد، نه احساسات و هیجانات. اگر کسی مردم‌گریز است، باید به دنبال درک علت این رفتار باشیم. در یک گفت‌وگوی عقلانی و اخلاقی، هدف این است که علت‌ها و انگیزه‌ها فهمیده شوند، نه تنها قضاوت و گناه‌زنی. ما باید به این نکته توجه کنیم که زنان و مردان نیاز دارند دیده شوند. دیده شدن، نه تنها از نظر ظاهری، بلکه در یک گفت‌وگوی عقلانی و اخلاقی می‌تواند تحقق یابد. در این نوع گفتگو، هیچ‌گونه غلبه و اثبات خود نباید وجود داشته باشد. دیده شدن به‌معنای این است که فرد حس کند که وجودش توسط دیگران درک و شنیده می‌شود. آدمی که دیده و شنیده نمی‌شود، ممکن است به تدریج به خود تخریب‌گری و رفتارهای ضد اجتماعی روی آورد. بنابراین، این گفتگوی عقلانی و اخلاقی می‌تواند به ایجاد سلامت روانی و روابط درست کمک کند.

ملکیان در پایان گفت: در نهایت، نهاد خانواده اهمیت زیادی دارد. حتی اگر یک مورچه با ابزارهای دقیق حرکت کند، اگر مسیرش درست نباشد، نتیجه‌اش به خطا خواهد بود. در روابط زن و شوهر نیز، اگرچه ممکن است هیچ‌کدام خطا نکنند، اما درگیری‌ها و مشکلات می‌توانند ناشی از عوامل دیگر باشند. این مشکلات در نهایت می‌تواند منجر به بحران‌هایی در نهاد خانواده شود. درک این مسائل و حل آنها نیازمند آگاهی و تلاش از طرف هر دو طرف است.

آخرین اخبار