پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - 2025 March 06 - ۵ رمضان ۱۴۴۶
۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۹

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

مریم پروانه، خانم معلمی است که نقاشی‌های زیبایش روی تخته کلاس حسابی مورد توجه قرار گرفته؛ آثاری که زمان زیادی صرف آن‌ها می‌شود تا باعث ایجاد حس خوب در دانش‌آموزان شود و بچه‌ها هم از پاک کردن‌شان ناراحت می‌شوند.
وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود
کد خبر: ۷۸۲۹۶۴

به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه خراسان نوشت: از قدیم شنیدیم که می‌گویند «درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را» و واقعاً هم همین‌طور است، دانش‌آموز که مدرسه رفتن را دوست داشته باشد، با معلم ارتباط خوبی برقرار کند و سر کلاس نشستن را فرایندی سخت نداند با علاقه درسش را می‌خواند تا معلمی را که دوست دارد خوشحال کند. حالا این زمزمه محبت می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ شاید یک معلم به بهانه فوتبال رفاقت را با دانش‌آموزان شروع کند؛ دیگری به روش خودش. اما این ‌روزها نوع کار خانم مریم پروانه که معلمی است هنرمند در فضای مجازی دیده شده که نقاشی‌های زیبایی برای دانش‌آموزان می‌کشد. گاهی خود مشارکت خود بچه‌ها را در کشیدن این آثار جلب می‌کند. این معلم سبزواری که در پایه دوم دبستان صاحب‌الزمان (عج) تدریس می‌کند جوری روی تخته نقاشی می‌کشد انگار نه انگار زحمت چند ساعته و شاید چند روزه‌اش طی چند لحظه باید پاک شود. موضوعی که باعث حرص خوردن دانش‌آموزانش هم می‌شود. در این پرونده سراغ او رفتیم تا درباره روش تدریس و ارتباطی که با دانش‌آموزان دارد بیشتر بدانیم.

آموزش حرفه‌ای نقاشی ندیدم
خانم پروانه در معرفی خودش می‌گوید: «در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمدم. پدرم فرهنگی بودند و دو خواهر و یک برادرم معلم هستند. در زمینه هنری به هنرهای مختلف علاقه دارم. در هر زمینه‌ای که ورود کردم خدا را شکر بازخورد مثبتی وجود داشته مثلا در زمینه خوشنویسی من شاید ۸ جلسه آموزش رفتم ولی مدرک مبتدی و متوسط را با هم گرفتم و استادم خیلی نظر مثبتی نسبت به کار من داشت. در زمینه نقاشی پنج جلسه بیشتر آموزش نرفتم ولی استادم معتقد بود که من می‌توانم با همین پنج جلسه که به سطح بالاتری بروم. در کودکی هم نقاشی که می‌کردم معلم و دانش‌آموزان نقاشی من را نگاه می‌کردند. در نقاشی آموزش حرفه‌ای ندیدم. پنج شش جلسه بیشتر نرفتم و خروجی کارم بیشتر ذاتی بوده. وقتی که وارد آموزش‌وپرورش شدم، سعی کردم هنر نقاشی را با هنر معلمی تلفیق کنم که به نظر من واقعا کار بزرگی است؛ البته فراتر از من، در کل شغل معلمی هنر خیلی بزرگی است.»

ماجرای نقاشی با گچ
اما داستان نقاشی با گچ خانم پروانه هم جالب است: «من از بچگی کلاً نقاشی را دوست داشتم ولی نقاشی با گچ را سال ۹۹ شروع کردم. برای درس علوم، مبحثی در مورد نور بود، آمدم یک چشم و چندتا تصاویر را روی تخته کشیدم و دانش‌آموزان خیلی دوست داشتند؛ ولی پرسنل مدرسه گفتند جالب نیست. حالا نمی‌دانم شاید چون با گچ سفید بود گفتند زیاد جالب نیست؛ منم با خودم گفتم شاید واقعا جالب نیست و ادامه ندادم. البته من برای بچه‌ها در همان سال نقاشی می‌کردم ولی خیلی جزئی. چون دیدم بازخورد مثبت نیست از سمت پرسنل مدرسه و به آن صورت ادامه ندادم. درسال بعد پایه دوم من نقاشی برای درس مسجد را کشیدم. تصویر یک مسجد و یک خانم را کشیدم که در حال دعا خواندن است. دیدم که بچه‌ها خیلی دوست داشتند و پرسنل مدرسه استقبال کردند؛ بعد از این جست و جو کردم و به تصویری رسیدم که یک نقاشی خیلی مبتدی در مورد فضا بود، آن را روی تخته کشیدم و دیدم که بازخورد خوبی دارد مثلا رئیس اداره آمد و گفت نقاشی شما چقدر قشنگ است درصورتی که به نظر خود من خیلی مبتدیانه بود.»

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

نقاشی در نقش جایزه نمره خوب
جالب‌ترین بخش ماجرا این است که بازخورد بچه‌ها به نقاشی‌های خانم پروانه چیست؟ «در مورد ارتباط با دانش‌آموزان و نقاشی در همان سال ۱۴۰۰، یک دانش‌آموز دیرآموز داشتم، این دانش‌آموز استرس خیلی بالایی داشت؛ من کلا ارتباطم با دانش‌آموزان فراتر از ارتباط معلم شاگردی است. نمی‌گویم خیلی آدم خاصی هستم ولی کلا بچه‌ها را دوست دارم. کم‌کم با این دانش‌آموز دوست شدم. این دانش‌آموز در درس املا و ریاضی خیلی مشکل داشت. املایش را که تصحیح می‌کردم دور کلماتی که صحیح نوشته بود دایره می‌کشیدم تا ایجاد انگیزه شود. یک بار ازش پرسیدم حالا که در املا پیشرفت کردی دوست داری من چه کاری برایت انجام بدهم؟ گفت: دوست دارم تصویر مرد عنکبوتی را برایم نقاشی کنی. منم به قولم عمل کردم و این کار را انجام دادم؛ ولی این قدر شوق و ذوق داشت واقعا انگار دنیا را به این دانش‌آموز دادند.»

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

محیط با نشاطی برای دانش‌آموزان ساختم
نقاشی‌های این خانم معلم هنرمند در مدرسه شهرت زیادی دارد، ماجرا را از زبان خود ایشان بشنوید: «الان نقاشی‌هایی که می‌کشم، دانش آموزان سال قبلم که در همان مدرسه پایه سومی شدند زنگ‌های تفریح یا زنگ‌های آخر دم در کلاس من هستند و می‌گویند خانم چرا پارسال این نقاشی را برای ما نکشیدی؟ یا مثلا خانم قبول نیست این نقاشی قشنگ‌تر از نقاشی سال قبله. خدا را شکر این طوری بوده هرسال هم رضایت اولیا را داشتم؛ هم شاهد پیشرفت چشمگیر دانش‌آموزان بودم. به‌خصوص دانش‌آموزان درگیر اختلال یادگیری و دیرآموز که استرس بالایی داشتند. نمی‌دانم حالا این نقاشی واقعا تاثیر دارد یا نه ولی واقعا حالشان را خوب می‌کند. محیطی که نصف روز آن جا به سر می‌برید و زندگی می‌کنید این تابلو مثلا هر هفته یا دو هفته یک بار عوض می‌شود و یک نقاشی پر است از رنگ‌وتصویرهایی که بچه‌ها دوست دارند و این‌که تلفیق با درس را انجام می‌دهم. به‌خصوص برای درس فارسی و درس علوم سعی می‌کنم تلفیق کنم.»

محیط با نشاطی برای دانش‌آموزان ساختم
نقاشی‌های این خانم معلم هنرمند در مدرسه شهرت زیادی دارد، ماجرا را از زبان خود ایشان بشنوید: «الان نقاشی‌هایی که می‌کشم، دانش آموزان سال قبلم که در همان مدرسه پایه سومی شدند زنگ‌های تفریح یا زنگ‌های آخر دم در کلاس من هستند و می‌گویند خانم چرا پارسال این نقاشی را برای ما نکشیدی؟ یا مثلا خانم قبول نیست این نقاشی قشنگ‌تر از نقاشی سال قبله. خدا را شکر این طوری بوده هرسال هم رضایت اولیا را داشتم؛ هم شاهد پیشرفت چشمگیر دانش‌آموزان بودم. به‌خصوص دانش‌آموزان درگیر اختلال یادگیری و دیرآموز که استرس بالایی داشتند. نمی‌دانم حالا این نقاشی واقعا تاثیر دارد یا نه ولی واقعا حالشان را خوب می‌کند. محیطی که نصف روز آن جا به سر می‌برید و زندگی می‌کنید این تابلو مثلا هر هفته یا دو هفته یک بار عوض می‌شود و یک نقاشی پر است از رنگ‌وتصویرهایی که بچه‌ها دوست دارند و این‌که تلفیق با درس را انجام می‌دهم. به‌خصوص برای درس فارسی و درس علوم سعی می‌کنم تلفیق کنم.»

بچه‌ها می‌گویند نقاشی را پاک نکن
از خانم معلم می‌پرسم ایده نقاشی‌ها را از کجا می‌آورد، ایشان می‌گوید: «بعضی نقاشی‌ها را مناسبتی می‌کشم، مثلاً یک نقاشی برای روز معلم کشیدم و تقدیم کردم به همکارانم؛ یا مثلاً یک نقاشی به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س) کشیدم برای مادران دانش‌آموزان. حالا این نقاشی ماه و طاووس و این‌ها، این طوری نبود که بگویم تلفیق با درس بود؛ ولی مثلا نقاشی فضا تلفیقی با درس علوم بود یا مثلا یک نقاشی کشیدم کشور ایران، آن‌هم تلفیق درس فارسی و درس هنر بود. خوشبختانه بچه‌ها واقعاً نقاشی‌هایم را دوست دارند. حتی وقتی که می‌خواهم پاکشان کنم می‌گویند خانم این یکی را دیگر پاک نکن.»

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

یکی از اولیا فکر کرد عکس روی تخته است!
نکته کنجکاو کننده ماجرا این است که خانم پروانه چه زمانی نقاشی‌ها را می‌کشد، ایشان می‌گوید: «زنگ‌های تفریح، هنر و ورزش قبل کلاس و یا بعد کلاس هر زمانی که اضافه بیاورم شروع می‌کنم به تکمیل کردن نقاشی. بچه‌ها هم زمانی که هستند نقاشی می‌کنند و زمانی هم که نیستند خودم تنهایی نقاشی می‌کنم جالب است دانش‌آموزانی هستند که هر روز می‌آیند و به کلاس من برای دیدن نقاشی‌ها سر می‌زنند که حتی سال‌های قبل دانش‌آموز من نبودند. البته نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم، ولی نقاشی فضا را که کشیدم یکی از اولیا در کلاس را که باز کرد فکر کرد عکس روی تخته است. یک‌بار دیگر که طرح قالی را روی تخته زدم؛ یکی از اولیای کلاس  که وارد شد گفت فکر کردم یک تابلو روی دیوار است.»

با کیف کردن بچه‌ها انگیزه‌ام بیشتر می‌شود
از خانم پروانه در خصوص واکنش همکارانش و همین‌طور انگیزه‌ای که برای این کار زمان‌بر و پر از جزئیات دارد می‌پرسم که می‌گوید: «همکاران که اهل هنر هستند مثلاً مدیر مدرسه‌مان که واقعاً خوشش آمد، معاونان مدرسه و همکاران دیگر هم تشویقم می‌کنند؛ حتی شده که با نقاشی‌های من عکس گرفتند؛ درباره انگیزه‌ام هم باید بگویم همان‌طور که توضیح دادم بسیاری از اوقات تلفیق با بعضی درس‌هاست و مناسبتی است. ولی من خودم واقعا تعریف دیگری جز عشق برای این کار نمی‌بینم چون من دیسک خفیفی هم دارم و گاه این کمردرد اذیتم می‌کند. ولی واقعا وقتی می‌بینم بچه‌ها لذت می‌برند و کیف می‌کنند انگیزه‌ام دوچندان می‌شود.»تخته تدریس مجزا است
در نگاه اول شاید فکر کنید خانم پروانه هر روز نقاشی‌ها را پاک می‌کنند تا تخته برای تدریس خالی باشد، اما ماجرا چیز دیگری است: «راجع به این‌که نقاشی‌ها را پاک می‌کنم چون یک تخته سیاه است توی پیجم، همه شاکی شده بودند که خانم چرا پاک می‌کنید؟ فلسفه تخته سیاه و تخته پاک‌کن این است که یک چیزی حالا یک نوشته یا تصویری کشیده شده بالاخره باید پاک شود و من هم پاک می‌کنم تا نقاشی جدید جایش را بگیرد؛ اما برای تدریس تخته‌ وایت‌برد داریم.»

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

سعی کردم کلاس مثل خانه بچه‌ها باشد
دوست دارم بدانم نتیجه این تلاش در ایجاد ارتباط بهتر دانش‌آموزان چطور بوده که خانم پروانه می‌گوید: «ما در کلاس با هم دوست هستیم یعنی واقعا رفیقیم. این طوری نیست که یک رابطه معلم و شاگردی باشد که مثلاً من بروم روی یک صندلی بشینم و دستور بدهم که بنویسید، بخوانید و حفظ کنید. چنین چیزی نیست، کلاس ما کلاً توسط دانش آموزان اداره می‌شود و من نقش ناظر را دارم. بچه‌ها خودشان اداره می‌کنند حتی گاهی تدریس انجام می‌دهند. دیوار کلاس هم همه رنگی است و شاد، نه این‌که فقط تخته سیاه نقاشی باشد؛ من میز کلاس را هم رنگی کردم و سعی کردم از هرچیزی که کلاسم را زیبا بکند حتی گلدان‌های مختلف با مقوا، کارهای مختلف خطاطی حالا از استادان مختلف استفاده کنم. کلاس را مثل یک خانه برای بچه‌ها درست کردم که دانش‌آموز که وارد کلاس می‌شود؛ احساس دهه شصتی را پیدا نکند و فکر کند که در خانه خودش است و حالا با دوستش، یکی از اعضای خانواده‌اش و حتی مادر خودش در یک فضا قرار دارد و تفاوتش این هست که این جا آموزش هم می‌بیند.»

وقتی تخته سیاه روسفید می‌شود

پستم ۵ میلیون بازدید داشت
از خانم پروانه درباره صفحه‌اش در اینستاگرام و بازخوردهایش می‌پرسم؛ می‌گوید: «بازخورد این پیجم که خداراشکر خیلی خوب بوده است. البته این پیج برای ۵ سال پیش است که من از زمان کرونا تقریبا شروع کردم تولید محتوای آموزشی انجام می‌دادم، ولی آن زمان بازخورد خوبی نداشت. یک دوره آموزشی شرکت کردم که طی آن استاد حافظی پیشنهاد داد که خانم از نقاشی‌هاتان استفاده کنید. نقاشی را گذاشتم دیدم چقدر مردم نقاشی و این کار تلفیق هنر و تدریس توسط یک معلم هنرمند را دوست دارند. حتی یک ویدئو که مربوط به لحظه پاک کردن نقاشی‌ام بود بیش از ۵ میلیون بازدید داشت و نظرات زیادی هم دریافت کرد؛ البته من معلمم و شاید با این وضعیت جامعه بعدها به درآمدزایی پیجم فکر کنم، ولی در حال حاضر که نه. در پایان مسئله‌ای که دوست دارم عنوان شود این است که همان‌طور که گفتم پدرم فرهنگی بودند، اهل ذوق‌وهنر و گاهی شعر می‌گفتند؛ ایشان اصلی‌ترین مشوق من بودند.»

*بازنشر مطالب دیگر رسانه‌ها در ایران اکونومیست به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می‌باشد.

 

آخرین اخبار