به گزارش ایران اکونومیست، تبیان نوشت: بسیاری از بلاگرها که کار خود را با تولید محتوای سبک زندگی، مد یا حتی سرگرمی آغاز کردهاند، پس از جذب دنبالکنندههای بالا، ناگهان به مشاوران روابط، روانشناسان غیررسمی و ارائهدهندگان نسخههای زندگی تبدیل میشوند. اما این توصیههای بیپشتوانه چه پیامدهایی دارد؟ و چرا مردم به جای متخصصان، به اینفلوئنسرهای بیتخصص گوش میدهند؟
وقتی تعداد فالوئر جای تخصص را میگیرد
یکی از پدیدههای رایج در اینستاگرام، ظهور بلاگرهایی است که کار خود را با تولید محتوای سبک زندگی، مد یا سفر آغاز کردهاند اما پس از افزایش تعداد فالوئر، به "متخصصان خودخوانده" در حوزههای حساسی مانند روابط عاطفی، سلامت روان و تربیت فرزند تبدیل شدهاند.
محتوای این بلاگرها عمدتا ترکیبی از جملات انگیزشی، تفسیرهای سطحی از کتابهای روانشناسی پرفروش و توصیههای شخصی است. اما مشکل زمانی آغاز میشود که این توصیهها به راهکارهای قطعی تبدیل میشوند و مخاطبان، آنها را جایگزین مشورت با متخصصان واقعی میکنند.
توصیههای نادرست، میتوانند زندگی افراد را تخریب کنند
روانشناسان تأکید میکنند مشکل اصلی اینجاست که اینفلوئنسرها بدون داشتن دانش علمی، توصیههایی ارائه میکنند که ممکن است در کوتاهمدت جذاب به نظر برسند اما در بلندمدت به شدت آسیبزا باشند. یک جمله معروف میان روانشناسان این است که توصیههای عمومی برای مشکلات خاص، میتوانند فاجعهبار باشند. برای مثال، توصیههای کلیشهای مانند "اگر طرف مقابلت دوستت داشت، برایت خواهد جنگید" یا "به ندای درونت گوش کن" در بسیاری از موارد، باعث تصمیمگیریهای نادرست میشود. روابط انسانی پیچیدهتر از آن هستند که بتوان با چند جمله اینستاگرامی برای آنها نسخه پیچید.
سرنوشتهای تغییر یافته
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. روایتهای زیادی از افرادی وجود دارد که به دلیل اعتماد بیش از حد به مشاورههای غیرعلمی بلاگرها، تصمیماتی گرفتهاند که تأثیرات منفی بر زندگیشان گذاشته است.
نازنین، ۲۷ ساله، یکی از این افراد است. او داستان خود را اینگونه روایت میکند:
مدتی با نامزدم دچار چالش شده بود. بهجای مراجعه به مشاور، به توصیههای یک بلاگر معروف که مدام درباره قطع ارتباط با آدمهای سمی حرف میزد، گوش دادم. بعد از مدتی متوجه شدم که مشکل اصلی، سوءتفاهمهایی بود که با کمک مشاور قابلحل بود. اما تصمیم عجولانهای که گرفتم، باعث شد رابطهای را از دست بدهم که میتوانست نجات پیدا کند.
سینا، ۳۲ ساله، نیز تجربه مشابهی دارد:
یک بلاگر معروف توصیه میکرد که در یک رابطه، نباید هیچ وقت از خودت ضعف نشان بدهی و همیشه باید مرموز و دستنیافتنی باقی بمانی. من هم سعی کردم همین کار را بکنم، اما در نهایت باعث شد نامزدم تصور کند که علاقهای به ادامه رابطه ندارم. اینفلوئنسرها نمیگویند که هر رابطهای نیاز به صداقت و آسیبپذیری دارد، نه صرفاً بازیهای روانی!
چرا مردم به اینفلوئنسرها بیشتر از متخصصان گوش میدهند؟
با وجود خطرات توصیههای غیرعلمی، چرا افراد زیادی به جای مراجعه به متخصصان واقعی، به بلاگرهای اینستاگرامی اعتماد میکنند؟
-دسترسی آسان و رایگان
مشاوره تخصصی هزینهبر و زمانبر است، در حالی که توصیههای این بلاگرها رایگان و همیشه در دسترساند.
-زبان ساده و غیررسمی
روانشناسان معمولاً از اصطلاحات علمی استفاده میکنند، اما بلاگرها با زبانی دوستانه و قابلفهم صحبت میکنند، که برای مخاطب جذابتر است.
-توهم آشنایی و اعتماد
مردم احساس میکنند بلاگرها را میشناسند، زیرا آنها بخشهایی از زندگی شخصی خود را به اشتراک میگذارند. این حس نزدیکی باعث میشود توصیههایشان را بدون شک و تردید بپذیرند.
-الگوریتمهای شبکههای اجتماعی
محتوای علمی معمولاً پیچیدهتر است و کمتر در معرض دید کاربران قرار میگیرد، در حالی که جملات ساده و کلیشهای بیشتر دستبهدست میشوند.
اما چطور از این توصیهها در امان بمانیم؟
با گسترش این پدیده، مهم است که مردم یاد بگیرند چگونه توصیههای معتبر را از توصیههای بیپشتوانه تشخیص دهند. چند راهکار کلیدی میتواند به کاهش اثرات منفی این مشاورههای غیرعلمی کمک کند. افراد باید یاد بگیرند که هر کسی که در اینستاگرام دنبالکننده زیادی دارد، لزوماً متخصص نیست. بررسی منابع اطلاعاتی و پرسیدن از متخصصان واقعی میتواند به تصمیمگیری بهتر کمک کند.
از سوی دیگر شاید لازم باشد پلتفرمها قوانین سختگیرانهتری برای افرادی که در حوزههای حساس مانند روانشناسی و مشاوره فعالیت میکنند، اعمال کنند. متخصصان این حوزه نیز باید راههایی پیدا کنند تا محتوای علمی را به شیوهای جذابتر و قابلفهمتر برای مخاطبان ارائه کنند. ما مخاطبان هم همانطور که برای مشکلات جسمی به پزشک مراجعه میکنیم، برای مسائل روانی نیز باید به افراد دارای تحصیلات و تجربه مراجعه کنیم، نه صرفاً افرادی که در فضای مجازی محبوب شدهاند.
شهرت جای تخصص را نمیگیرد
در دنیای شبکههای اجتماعی، هر کسی میتواند در هر زمینهای اظهار نظر کند. اما زندگی و تصمیمات ما نباید بر اساس توصیههایی باشد که پایه و اساس علمی ندارند. تفاوت میان تجربه شخصی و مشاوره تخصصی، همان تفاوتی است که میتواند سرنوشت یک فرد را تغییر دهد.
شاید قبل از آنکه نسخهای برای زندگیمان بپیچیم، باید بپرسیم: این توصیه از کجا آمده و آیا واقعاً قابل اعتماد است؟
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایران اکونومیست به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.