سوریه همواره در دهه های گذشته پایگاه و از محورهای اصلی حمایت از جریان مقاومت در منطقه بوده و جایگاه مهمی در سیاست خارجی فعال منطقهای ایران داشته است. حضور بلندمدت ایران در این کشور یک فرصت مهم و مزیت نسبی ایجاد شده در سیاست خارجی محسوب شده است. اما اکنون، با توجه به تغییرات ایجاد شده پس از سقوط خاندان اسد در این کشور، این موضوع شاهد تغییراتی بوده است. بررسی این موضوع که آیا در دل این چرخش سیاسی چه فرصتهای جدیدی برای ایران وجود دارد، از مهمترین دلایل برگزاری میزگرد تخصصی است.
گروه پژوهش ایران اکونومیست با توجه به اهمیت موضوع، میزگرد «آینده سوریه و پیامدهای منطقهی تحولات سوریه» را با حضور «جاوید قربان اوغلی» از کارشناسان با سابقه وزارت امورخارجه و سفیر اسبق ایران در آفریقای جنوبی و «علیرضا مجیدی» پژوهشگر حوزه آسیای عربی و غرب آسیا و «محمد ایرانی» کارشناس ارشد وزارت امور خارجه و سفیر پیشین ایران در کویت، برگزار کرد و مسائل مرتبط با تحولات این کشور را مورد بحث و بررسی قرار داد.
گزارش نخست این نشست به شرح ذیل است:
ایران اکونومیست: بررسی کم و کیف و نقش گروههای مخالف اسد در این رخداد سیاسی را چگونه بررسی و تحلیل میکنید؟
مجیدی: در مورد گروههایی که در سقوط اسد نقش داشتند، یک بحث بخش ریشهیابی علل سقوط اسد است و دیگر گروههایی که به صورت نظامی و مستقیم نقش داشتند. اولین گروه اتاق عملیات فتح المبین بود. این همان گروهی است که عملیات حلب را در عملیات ردالعدوان یا هجوم بازدارنده کلید زد.
اصلیترین گروه تشکیل دهنده این اتاق عملیات «تحریرالشام» بود که الان هم جولانی حاکم دمشق شده، هرچند که فاتح دمشق نیست و توضیح میدهم که فاتح دمشق چه کسی بود. بقیه اجزایی که در این اتاق عملیات بودند «احرارالشام» بود که اکنون دو استانداری را در ازای این کار گرفته است.
جنگجویان خارجی که هم تابعیت سوری گرفتند، هم درجه نظامی!
«صقورالشام» هم بود که استانداری ادلب را گرفتهاند، «جبهه شامیه» تنها گروهی از شمال بود که منطقه تحت قیمومیت ترکیه به این عملیات پیوسته بود و اکنون استانداری حلب را هم گرفته است. گروه دیگری هم به اسم «انصارالتوحید» بود. مجموعهای از گروههای خارجی بودند که اکنون دارند امتیاز میگیرند. به آنها هم تابعیت سوری و هم درجه نظامی میدهند. برای مثال فرمانده حزب سنی ترکستانی سرتیپ شد. فرمانده کتائب امام بخاری سرهنگی گرفت و نه تنها تابعیت گرفتند، بلکه درجه نظامی بالایی نیز به دست آوردند و از این به بعد در ارتش سوریه جایگاه نظامی بالایی خواهند داشت.
در نظام جدید به «حرکت نورالدین الزنکی» هیچ سهمی ندادند
از بقیه گروههایی که بخواهیم در این دسته اسم ببریم، «حرکت نورالدین الزنکی» بود که اتفاقاً به اینها هیچ سهمی ندادند و این معنادار است. تاکنون هیچ ارتقایی به این افراد ندادهاند. فرمانده نظامی نورالدین الزنکی کسی بوده است که در سال ۲۰۱۱ سرهنگ بوده است. با معیارهای امروز اگر بخواهیم بگوییم حداقل این بود که به وی درجه ژنرالی بدهند. اینها اتاق عملیات «فتح المبین» بود.
مجیدی: واقعیتی که وجود دارد شاید ۱۰ درصد از سقوط بشار بحث نظامی بود. نظامی میخ آخر قضیه بود. مثل یک سیستم پوسیدهای در نظر بگیرید که اگر کسی دو تلنگر به آن بزند فرو میریزداتاق عملیات دیگری به نام «فجرالحریه» داشتیم که «جیشالوطنی» آن را تشکیل داد. آنها بعد از عملیات حلب هدفشان را شروع کردند از ادلب آمدند و مناطق شرقی استان حلب را گرفتند. اینها همین الان تابع ترکیه هستند و سلسله مراتب فرماندهیشان ذیل ارتش ترکیه تعریف میشود. اینها اتاق عملیات «فجرالحریه» را تشکیل دادند. نکته جالب اینکه در روزهای جنگ و زمانی که شمال حما درگیری بود بر سر مسئلهای که در فرودگاه نظامی کریس بوجود آمد علیه تحریرالشام هم بیانیه داده بودند.
طیف سومی که وجود داشت گروههای مسلح جنوب سوریه بودند که در قالب تسویهای که در سال ۲۰۱۸ رخ داد به صورت توافقی اجازه دادند، ارتش و حکومت سوریه برگشت و اینها تیپ هشتم سپاه پنجم ارتش سوریه شدند. این گروه، خیلی تابع امارات بودند و فاتحان دمشق هم همین گروه بودند. اینها بعد از ۲۴ ساعت که به سمت دمشق حرکت کردند آن شهر را گرفتند.
گروه چهارم گروههای مسلح محلی «سویدا» هستند. این سویداییها همین الان هم یکی از مشکلات جولانی هستند. چند روز پیش دوباره تاکید کردند که ما سلاحمان را زمین نمیگذاریم و امروز یک نفر واسطه شده بود که بین آنها صحبت کند. اهل سویدا مقیم آمریکا هستند.
طیف بعدی نیروهای وابسته به آمریکا در منطقه«التنف» بودند. از این منطقه حمله کردند و آمدند و به نیروهای هجوم بازدارنده که از شمال میآمدند متصل شدند و دمشق را محاصره کردند.
نکته جالب این است که در نشستهایی که تاکنون با همه گروههای مسلح برای ادغام آنها در وزارت دفاع و ارتش برای تشکیل ارتش فراگیر جدید انجام شده، تاکنون از این گروه اصلا دعوت نشده است. آنها هم به صورت خودگردان مناطق خودشان را اداره میکنند.
مجموع اینها نیروهای داخلی بودند که به صورت نظامی باعث سقوط بشار شدند.
تنها ۱۰ درصد از سقوط بشار بحث نظامی بود
اما واقعیتی که وجود دارد شاید ۱۰ درصد از سقوط بشار بحث نظامی بود. نظامی میخ آخر قضیه بود. مثل یک سیستم پوسیدهای در نظر بگیرید که اگر کسی دو تلنگر به آن بزند فرو میریزد.
ایران اکونومیست: روند تحولات منجر به تغییر حکومت در سوریه و ترکیب و رقابت نیروهای فعال کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد روند تحولات سوریه به سقوط اسد منجر شد، باید گفت که حکومت سوریه بحران سال ۲۰۱۱ را صرفاً توطئه خارجی دید. من هم از کسانی هستم که این بحران را توطئه خارجی میدانم. ولی توطئه خارجی مانند مگسی است که روی زبالهها جمع میشود. بستر وجود داشت که چنین اثری گذاشت. در غیر این صورت ، توطئه خارجی در بسیاری از کشورها رخ میدهد، اما این پیامدها به دنبالش نخواهد بود. اما آنها هیچ وقت زمینههای داخلی بحران سال ۲۰۱۱ را جدی نگرفتند.
شکاف دولت و ملت در این سه سال آخر در سوریه خیلی مهیب شد. به خصوص در سال آخر . برای مثال سه محله در دمشق بود که محلههای سران حکومت بود، تا همین اواخر این بخشها ۲۴ ساعت برق داشت، ولی اکثر مناطق دمشق سه ساعت برق داشتند و زندگی در خود پایتخت مختل بود. این یک نمونه از شکاف بین دولت و ملت بود که خیلی هم مهیب بود
در سه سال آخر، شکاف دولت و ملت در سوریه خیلی مهیب شد
دومین مسالهای که وجود داشت، شکاف دولت و ملت در این سه سال آخر در سوریه خیلی مهیب شد. به خصوص در سال آخر . برای مثال سه محله در دمشق بود که محلههای سران حکومت بود، تا همین اواخر این بخشها ۲۴ ساعت برق داشت، ولی اکثر مناطق دمشق سه ساعت برق داشتند و زندگی در خود پایتخت مختل بود. این یک نمونه از شکاف بین دولت و ملت بود که خیلی هم مهیب بود.
نکته مهم اینکه این مسائل را میدانستند، اما میگفتند ما ملت خود را بهتر میشناسیم. باید اینگونه حکمرانی کنیم تا آنها حریص شوند و بخواهند به ما برسند و خودشان را شبیه ما کنند و این سیستم، سیستم نفاق پروری است که قطعاً با اولین تلنگر دچار فروپاشی میشود.
سومین مساله، این بود که دولت سوریه از لحاظ کاهش مشروعیت هم از لحاظ ایدئولوژی، هم به دلیل تمامیت ارضی و نیز کارآمدی واقعا به یک بحران رسید.
از لحاظ ایدئولوژی، سوریه یک نظام تک حزبی بود. حزب بعث یک شعاری درباره تک حزبی دارد؛ وحدت عربی، عدالت، و آزادی. در مورد وحدت عربی که بشار در موقعیتی قرار گرفت که هرچند به اتحادیه عرب برگشت ولی به جز دوبار معافیت موقت که بر سر زلزله، آمریکا داد، عربها هیچ پولی تزریق نکردند و هیچ رابطه موثر و معنا داری به آن معنا با حکومت سوریه نداشتند. در مقابل بشار با چه کسانی دوست بود؟ کشورهای غیر عربی که وحدت عربی را نقض میکرد و این بحران آنها در بحث ایدئولوژی بود.
دومین شعارشان عدالت بود اما طبق اسناد ۲۰۲۲ بیش از ۸۰ درصد جمعیت سوریه زیر خط فقر زندگی میکردند. وضعیت آزادی هم مشخص بود. در مورد تمامیت ارضی، دولت سوریه بر ۶۳ درصد خاک سوریه حاکم بود و از مارس ۲۰۲۰ در سفری که اردوغان به مسکو داشت، در کرملین با پوتین به توافق در مورد آتش بس رسید، آتش بس امضا شد، اما هیچ طرف سوری هم در امضای این توافقنامه حضور نداشت و از ۶ مارس ۲۰۲۰ آتشبس اجرا شد.
این عملیات اواخر نوامبر ۲۰۲۴ بود. یعنی میشود چهار سال و هشت ماه، دولت سوریه به دلیل تمکین از این توافقنامه نمیتوانست بگوید ضامن استقلال تمامیت ارضی کشورش است. اقتصاد سوریه دچار فروپاشی عظیمی شد و هیچکس نمیتواند کمترین کارآمدی برای این دولت قائل باشد.
برای نمونه در مارس ۲۰۱۱ ارزش پول ملی سوریه در آغاز بحران هر یک دلار معادل ۴۹ لیر بود. در ابتدای سال ۲۰۲۰ دو نرخی بود، نرخ رسمی هر دلار ۵۵۰ لیر بود و در بازار آزاد هر دلار ۱۵۰۰ تقریبا یعنی ۳۰ برابر سال ۲۰۱۱.
اما قبل از سقوط بشار در اوایل نوامبر ۲۰۲۴ این نرخ ۱۸ هزار لیر و بعد از سقوط به ۲۴ هزار لیر رسید. به عبارت دیگر از سال ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۲۴ ، زمان سقوط بشار اسد، لیر شاهد حدود ۵۰۰ برابر کاهش ارزش در قبال دلار بود.
در این وضعیت شکاف در هیات حاکمه بالا رفت. همچنین دو مساله دیگر هم پیش آمد. یکی «بحران تصمیمگیری» که در بنبست بود و نمیتوانستند تصمیم بگیرند.
۱- بحران تصمیمگیری که در بنبست بود و نمیتوانستند تصمیم بگیرند.
۲- این که سوریه در جنگ ویران شده بود. زیرساختها باید احیا میشدند و برای این کار باید بودجهای تزریق میشد تا بتوانند بازسازی را شروع کنند.واقعیت این است که این دولت دچار فروپاشی اقتصادی شده بود و توانایی اقتصادی نداشت. متحدینش هم بودجهای نداشتند تا بتوانند به او بدهند و این موضوع باعث شد که نتوانند هیچ امیدی نسبت به آینده به مردم بدهند. اصطلاحاً نتوانند رویا فروشی کنند.
در چنین بستری بود که همزمان اقدام نظامی و سقوط حلب رخ داد. این دو اتفاق مثل دو تلنگری بود که باعث ویرانی شد.
جدایی دولت سوریه از مردم و خواسته اکثریت
ایران اکونومیست: نقش بازیگران خارجی در شکل گیری و تداوم روند ایجاد شده و سقوط اسد چه بود؟ نقش دولتهای خارجی احتمالاً در شکل گیری دولت بعدی چه خواهد بود؟
ایرانی: درچرایی تحولی که در سوریه شکل گرفت، یک تحلیل، تحلیل داخلی است که مبتنی بر تحولاتی است که در داخل سوریه بعد از شکل گیری حکومت بعثی از سال ۱۹۶۴ به این طرف و به تدریج جدا شدن نظام خانواده اسد از مردم و بیتوجهی به خواستههای آنها، به ویژه اکثریت اهل سنت ایجاد شد. در کنار تحولات داخلی و آنچه که در داخل سوریه شکل گرفت، به طور طبیعی بازیگران منطقهای و بینالمللی هم دراین زمینه نقش داشتند.
همه ما شاهد بودند که نظام بشار اسد مدت مدیدی بود که مورد تحریم بینالمللی بود و مشکلات زیادی را با جامعه بینالملل داشت و تقریباً میتوان گفت که هیچ کشوری کنارش نبود. به ویپه جامعه عرب اتحاد و عرب. تقریباً همه کشورها از کنارش جدا شده بودند. بعضی کمتر، بعضی بیشتر. بعضی موضع رسمی و تند داشتند، برخی به صورت مخفی مخالفت داشتند، ولی در عین حال ملاحظات خاص خودشان را هم پیگیری میکردند. به دلیل اینکه نگران برخورد کشورهای قدرتمند بودند که اگر در مقابله با نظام بشار اسد هستند، با این دولتهایی که ملاحظات خاص خودشان را دارند چطور برخورد کنند.
سقوط در ۱۱ روز؛ ۸ تا ۱۸ آذرماه
در رابطه با بحث داخلی که آقای مجیدی اشاره کردند، ما دو سطح تحلیل داریم. یکی مربوط به همین فاصله و حوادثی که در این ۱۱ روز گذشت. همه میگویند که چطور شد که وارد حلب شدند؟ چطور شد مسیر مستقیم بود و آمدن رسیدند؟ آیا دست خارجی در کار بود؟ نبود؟ آیا تبانی بود؟ آیا زد و بند بود؟ آیا ارتش نافرمانی کرد و در حقیقت با دولتهای بیرونی کنار آمد؟ یک سطح تحلیل این است و درعین حال مهم است. یعنی اینجوری نیست که بشود از کنارش گذشت. چون این اتفاق و این حادثه از هشتم تا هجدهم آذرماه اتفاق افتاد، یعنی ۱۱ روز و این موضوع قابل بحث است.
سقوط ۱۱ روزه خاندان اسد جای بحث دارد.
به هرحال سوریه زمانی یکی از قویترین ارتشهای منطقه را دراختیار داشت که گفته میشد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نیروی نظامی دارد و همه آن تجهیزاتی را که روسها دراختیارش گذاشته بودند، درمقابله با مخالفان مسلحی که حداقل ۱۲ سال بود که در ادلب جمع شده بودند، بکار گرفته بود.
یک نظامی که به هر حال این همه قدرت را در اختیار دارد، هیچکس ازاو انتظار نداشت که به این سرعت و درواقع به این شکل سقوط کند. اما یک تحلیل دیگر هم هست که بالاخره این موضوع عمقی است و به نظر بنده حتماً باید این را هم مد نظر داشت. همه تحولات در این ۱۱روز صورت نگرفت. مدتها بود که یک زخم کهنهای در ساختار نظام سوریه در تقابل با مردم وجود داشت. در سرکوب وجود داشت و به هرحال این انباشته شده بود.
یادمان نرفته حوادثی که در ۱۹۸۲ در شهر حما اتفاق افتاد و با خیلی از افرادی که سوری بودند، وقتی صحبت میکردید از وضعیت موجود رضایت کامل نداشتند و بحث اقلیت و اکثریت را مطرح میکردند.
به دلیل اینکه بحث مردم شد، اشاره کنم که به نظر من، بشار اسد تا قبل از بهار عربی، قبل از سال ،۲۰۱۱ یک اقداماتی انجام داده بود که حالا یک بخشش مربوط به پدرش بود و یک بخش مربوط به خودش بود. به هر حال کشور از یک ثبات نسبی برخوردار بود، رشد اقتصادی خوب و امکانات اقتصادی درخور و درآمد اقتصادی خوبی داشت، توانسته بود دلار را با ثبات نگه دارد.
اما همان طور که بقیه کشورهای عربی تحت تاثیر بهار عربی قرار گرفتند و در خیلی از آنها تغییر ایجاد شد، در واقع این موج وقتی که وارد سوریه شد، سوریها اگرچه به طور موقت این وضعیت را سرکوب کردند اما با وجود این حقیقت پشت پرده و آتشی که زیر خاکستر همچنان وجود داشت، باید به این جمع بندی میرسیدند که بالاخره این موضوع یک روزی خودش را نشان دهد.
ایرانی: وضعیت در سوریه به سمتی رفت که یک دو قطبی ایجاد شد. یک بخش از این کشور، دراشغال طرفهای مقابل و یک بخش دیگر هم در اختیار دولت بود و به سمت مذاکرات آستانهای رفت که به تدریج یک آتش بسی را شکل داد. دراین فاصله، به سرعت نظام حاکم بر سوریه مشروعیتش را از دست میداد و این مطلبی بود که خیلیها متوجه نشدندبه عبارت دیگر بعد از ۲۰۱۱ و فضایی که ایجاد شد و سرکوبی که شکل گرفت از درعا تا موارد دیگر، بالاخره دولت سوریه با قدرت نظامی توانست فائق بیاید و وضعیت را به ثبات گذشته برگرداند. اما چیزی که نادیده گرفته شد این است که بالاخره کشورهای پیرامونی و نظامهایی که در بیرون هستند و منتظر بودند تحول شکل بگیرد، همراه با مردم سوریه و با حمایت از مردم سوریه، یک سری تحرکاتی را آنجا ایجاد کردند واین شرایط شکل گرفت و مخالفین مسلح شدند و از شهر ادلب از مرز ترکیه و جاهای دیگر وارد شدند.
وضعیت در سوریه به سمتی رفت که یک دو قطبی ایجاد شد. یک بخش از کشور، در اشغال طرفهای مقابل و یک بخش دیگر هم در اختیار دولت بود و به سمت مذاکرات آستانهای رفت که به تدریج یک آتش بسی را شکل داد. دراین فاصله، به سرعت نظام حاکم بر سوریه مشروعیتش را از دست میداد و این مطلبی بود که خیلیها متوجه نشدند.
بالاخره بخشی از کشور جدا شده، مخالفین در آنجا حضور پیدا کردند و امکانات وسیعی را داشتند و تامین میشدند، درمقابل بخشی از مردم روز به روز وضعشان بدتر میشد، به فقر و فلاکت رفتند، فساد بیداد میکرد و حکومت هم همچنان مشت آهنین را به کار میبرد.
سال ۲۰۱۸ اسد طلاییترین فرصت را از دست داد
یک اتفاق مهمی که افتاد سال ۲۰۱۸ و بعد از توافقی که برای آتش بس شکل گرفت، به نظرمن اسد بزرگترین فرصت یا طلاییترین فرصت را از دست داد. در آن شرایط قرار براین شد که وی بخشی از معارضان را در کنار خودش،در دولت خودش و درساختار حکومتی خودش مشارکت بدهد.
بندهایی از قانون اساسی را تغییر بدهد و تعدادی از اینها وارد مجلس بشوند. اما این اتفاق نیفتاد. درصورتی که مصوب شده بود.
پس از ۲۲ نشست، در آستانه، در آخر به این نتیجه رسیدند که این تغییرات باید شکل بگیرد، اما بشار به دلایلی که از نظر خودش مهم بود حاضر نشد و زیر بار آن نرفت. همه کسانی که با وی صحبت میکردند، میگویند ما هشدار دادیم، زیرا همین چیزی که مصوب شده بود شاید میتوانست، راه نجاتی باشد، ولی او این فرصت را از دست داد. اگر یک وقت برسیم به بحث این که چرا وضعیت این گونه شد؟ باید اشاره کنم متاسفانه ما هم یک سری فرصتهایی را آنجا از دست دادیم.
ادامه دارد... .